eitaa logo
کمیته مرکزی خادمین شهداء گرمی ، انگوت ، موران
357 دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
3.5هزار ویدیو
1.1هزار فایل
┅═✧☫ کمیته خادمین شهداء شهرستان گرمی،انگوت، موران ☫✧═┅ موسس کل : #علی_مرادی_کلان تاریخ تأسیس: ۱۳۹۴/۱۱/۳۰ . شناسایی و جذب ،اطلاع رسانی برنامه ها . 👤ارتباط‌با‌ ادمین : @Alimoradikalan 🕊️ 🏢 شناسه ثبت : 1-1-874541-64-0-2 🕊خــ♥️ـادم الشـَـہـیـد🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
ــــــــــــــــــ♥️ـــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــ♥️ـــــــــــــــــــ 🌼نام و نام خانوادگی:مصطفی صدرزاده 🌼 🌼نام پدر:محمد 🌼 🌼نام جهادی:سیدابراهیم 🌼 🌼محل تولد:خوزستان-شوشتر 🌼 🌼تاریخ تولد:۱۳۶۵/۰۶/۱۹ 🌼 🌼تاریخ شهادت:۱۳۹۴/۰۸/۰۱ 🌼 🌼محل شهادت:سوریه 🌼 🌼ادرس مزار:شهرستان شهریار-بهشت رضوان 🌼 ــــــــــــــــ💕ــــــــــــــــــ 🌼وضعیت تاهل:متاهل 🌼 🌼تعداد فرزندان:دو فرزند-یک دختر و یک پسر 🌼 🌼تاریخ ازدواج:۱۳۸۶ 🌼 🌼اولین دیدار باهمسرشان:یکی از دوستان شهید همسرشان را به ایشان معرفی کردند اما در یک پایگاه و مسجد فعالیت میکردند :) 🍃 🌼چهارسال در حوزه امام صادق(ع)درس خواندند 🌼 🌼دانشگاه محل تحصیل:دانشگاه ازاد تهران 🌼 🌼رشته:ادیان و عرفان 🌼 🌼شغل:آزاد 🌼 🌼همسر شهید:در روز خواستگاری بجای اینکه بگوید همدم و همسر میخواهم به من گفت من همسنگر میخواهم ✨🌿 🌼ارادت خاصی به حضرت عباس (ع)داشت ♥️ 🌼دغدغه اش کارفرهنگی بود گویی تمام زندگی اش فعالیت های فرهنگی بود ✌️🏻 🌼همسر شهید:بارزترین خصوصیت اخلاقی مصطفی عاطفی بودنش بود 🌼 ـــــــــــــــ💕ــــــــــــــــــ 🌹اولین اعزام:سال۹۲ 🌹 🌹تقریبا دوسال نیم در سوریه بودند که ۸بار مجروح شدند 🌹 🕊آخرین اعزام:چهارشنبه۲۰مرداد 🕊 شهید دوبار با رزمندگان عراقی به جبهه نبرد رفت و در ماموریت دوم با رزمندگان فاطمیون آشنا شدند و از آن پس به عنوان یک نیروی افغانی به سوریه رفتند ✌️🏻🌱 آقا مصطفی یکی از رزمنده های مورد علاقه سردار سلیمانی بود؛
••[☘]•• ...🥀 متبرکـ استـ ؛✨ تمـامـ روزی که صبحش 📼 با یاد تـو آغاز شـود ؛🌿 اِۍ شهیــد..! ♡ 🌺قرارگاه خادم الشهداء شهرستان گرمی/پاتوق جوانان انقلابی🌺 ⚡️@khademine_koolebar_germi⚡️
کمیته مرکزی خادمین شهداء گرمی ، انگوت ، موران
••[☘]•• #دلتنگی_شهدایی...🥀 متبرکـ استـ ؛✨ تمـامـ روزی که صبحش 📼 با یاد تـو آغاز شـود ؛🌿 اِۍ شهیــد
♥️🎙 یه روز رفته بودم مزارش خیلی بیقرار بودم عکسش رو که روی سنگش حک شده بود هی میبوسیدمش زیر چشمشو... اصلا آروم نمی شدم! پا شدم روی سنگهای بقیه شهدا روپاک می کردم بهشون گفتم ، فکر کنید که مامانتون اومده داره سنگتون تمیز میکنه که آروم بشم خداییش کمی آروم شدم🙃✨ شب که خوابیدم خواب دیدم که مصطفی با چندتا از دوستانش با لباس فرم اومدن در خونه صدا میزنن مامان وگریه میکنن... 💔 بعددقیقا زیر چشم مصطفی چندتا ترکش داره نگاش میکردم، با خودم گفتم مصطفےاصلاصورتش زخمی نبود!صورتش سالم بود! وقتی از خواب بیدار شدم متوجه شدم که دیروز من اینجور بیقرارشدم اذیت شده :) 🥀 بهش قول دادم که دیگه بیقراری نکنم ولی ازاینکه دوستاش صدام کردن مامان خوشحال شدم♥️ ♥️ راوی مادرشهید •↻🔗🦋⇩ 🌺قرارگاه خادم الشهداء شهرستان گرمی/پاتوق جوانان انقلابی🌺 ⚡️@khademine_koolebar_germi⚡️
✨🎙 بیشتر دارایی اش را صرف امور خیریه کرد... با اینکه در سوریه قدرت و شهرت زیادی به دست آورده بود ، هیچوقت اسیر غرور و خودبزرگ بینی نشد و آن قدر روی خودش کار کرده بود که حتی پدرش نمیدانست فرمانده ی گردان است! ♥️ 🌺قرارگاه خادم الشهداء شهرستان گرمی/پاتوق جوانان انقلابی🌺 ⚡️@khademine_koolebar_germi⚡️
✨💔 تو این عکس بهش گفتم: سید پلاکت اصلیه؟ گفت: اصل اصله ! 😎 اول بدون گل بود بعد اون گل رو هم از کنار پنجره برداشت 🙃 و عکس گرفتیم 📸 تو محلی که بودیم (ساختمان دانشگاه درعا) فضای بیرونی و محوطه حسابی گل و بلبل داشت حتی مزرعه ی باقالی داشتیم 🤭 ولی توی کلاسها که محل استقرار و استراحتمون بود هیچ گل و گلدونی نداشتیم🌱 چند تا قلمه هم از جای دیگه ای کنده بودیم و توی یه بطری آب معدنی لب پنجره گذاشته بودیم... (همون مکانی که جعفرجان محمدی پشت درب اتاقش نوشته رو زده بود) ♥️ 🌺قرارگاه خادم الشهداء شهرستان گرمی/پاتوق جوانان انقلابی🌺 ⚡️@khademine_koolebar_germi⚡️
♥️🎙 مصطفی مهارت خاصی در بازی با بچه‌ها و جذب آنها داشت. یکی از بستگان ما بچه‌ای دارد که یک مقدار بیش فعال است؛ وقتی که مصطفی را می‌دیدند ذوق می‌کردند که الان بچه‌شان ساکت یک جا می‌نشیند چون مصطفی خیلی این بچه را سرگرم و با او بازی می‌کرد😃 به قول خودشان انرژی این بچه را تخلیه می‌کرد ✨ وقتی بچه‌ها در یک مجلس مهمانی شلوغ می‌کردند و پدر و مادرها را خسته می‌کردند، مصطفی از جمع جدا می‌شد و همه بچه‌ها را گوشه‌ای جمع و با آنها بازی می‌کرد☺️ خودش می‌گفت وقتی بچه‌ها وارد جمع بزرگترها می‌شوند، ممکن است بچه ها حوصله بزرگترها را نداشته باشند و بزرگترها هم حوصله سرگرم کردن بچه‌ها را نداشته باشند :) 🍃 بچه ها اگر در محیط مسجد و پایگاه بسیج شلوغ کنند، ممکن است بزرگترها دعوایشان کنند. با اولین دعوایی که بچه می‌شنود و برخورد بدی که می‌بیند، ممکن است برود و دیگر برنگردد☝️🏻 این خیلی برای مصطفی مهم بود که کاری کند تا نوجوان‌ها در پایگاه بمانند💕 بالاخره برخورد بزرگترها با بچه‌ها خیلی متفاوت است! آنها نیاز دارند که در حد سنشان برخورد کنیم 🌊 مصطفے وقتی این برخوردها را دید و متوجه شد برخورد بزرگترها ممکن است بچه‌ها را زده کند، این جمع نوجوانان را تشکیل داد. او در این کار خیلی مهارت داشت 👌🏻 ♥️ راوی همسر شهید  🔹 کــمیته خادم الشهداء شهرستان گرمی/پاتوق جوانان انقلابی @khademine_koolebar_germi
♥️ ✨ فروردین‌نود‌وچهار دوباره ‌رفت ‌سوریه ‌و ‌اردیبهشت همون‌سال ، ‌با‌آسیب‌دیدگیِ‌ پهلو‌‌‌ و ریه‌چپش ‌که ، از‌مجروحیت‌های‌قبلی‌شدید‌تر‌بود‌برگشت.... دکتر‌بهش‌گفت: «به‌اندازه‌یه‌دم‌و‌باز‌دم‌با‌مردن‌فاصله‌داشتی!» مصطفی‌هم‌جواب‌داده‌بود: «شما‌به‌اندازه‌یه‌دم‌و‌بازدم‌میبینی ، اون‌کسی‌که‌باید‌شهادت‌رو‌می‌داد یه کوه گناه دیده... 💔 🥀 :)  🌺کمیته خادم الشهداء شهرستان گرمی/پاتوق جوانان انقلابی🌺 ⚡️@khademine_koolebar_germi⚡️
🎤♥️ زبان انگلیسی را در کمتر از یک ماه تا حد زیادی یاد گرفت تا در سوریه بتواند نیروی مفیدتری باشد🖐🏻✨  🌺کمیته خادم الشهداء شهرستان گرمی/پاتوق جوانان انقلابی🌺 ⚡️@khademine_koolebar_germi⚡️
2.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 _مصطفے نبرن فردا مشهد دفنت کنن؟😁 + نه نه من میام شهریار میخوابم🙃✨ _هماهنگ کردی؟😄 +آره من زیر قبر اسماعیل شقاقی میخوابم😌🌱 ♥️ 🌺کمیته خادم الشهداء شهرستان گرمی/پاتوق جوانان انقلابی🌺 ⚡️@khademine_koolebar_germi⚡️
🎤♥️ چند وقت پیش یکی از مسئولان خانم پایگاه بسیج به من زنگ زد ، که برای دیدار ما و حاج خانم می‌آید. پشت تلفن پرسید حاج آقا اگر برای فاطمه کادویی، عروسکی بگیرم اشکالی ندارد؟ گفتم نه وقتی به منزل ما آمدند برایم تعریف کرد مصطفی را خواب دیده و ؛ از او در عالم خواب پرسیده اجازه می‌دهید برای فاطمه خانم کادویی بخریم؟🎁 شهید گفته بود : اشکالی ندارد! فقط حواستان باشد از بیت المال نباشد ✨ _ مصطفی حتی آن دنیا هم حواسش به این چیز‌ها هست :) ♥️ 🥀 ♥️ راوی پدر شهید  🌺کمیته خادم الشهداء شهرستان گرمی/پاتوق جوانان انقلابی🌺 ⚡️@khademine_koolebar_germi⚡️
♥️🎙 گاهی سر جلسه ی امتحان میخواستم شیطنت بکنم ؛ اما مصطفے میگفت : ما در حوزه چیزی به نام تقلب نداریم! و عبا را میکشید روی سرش و چیزے حدود چهل دقیقه مینشست و مینوشت ...🙃 🌺کمیته خادم الشهداء شهرستان گرمی/پاتوق جوانان انقلابی🌺 ⚡️@khademine_koolebar_germi⚡️
♥️🎙 😅 یه روز حاج قاسم برای جلسه ی عملیاتی اومدن حلب... بعد جلسه، رفقا شروع کردن با حاجی عکس گرفتن📸 کم کم اطراف حاجی خلوت شد... سید گفت حالا بریم خدمت حاجی😍۴ نفری ایستادیم و سید با حاجی گرم صحبت شد... بعد صحبت ، میخواستیم عکس بگیریم که متوجه شدیم حاجی خیلی فکرش درگیره و سرش پایین و به یه نقطه خیره شده... یه دفعه سید رو به حاجی گفت: حاجی سرتو بگیر بالا، اینجوری فک میکنن که آویزونت شدیم😂😁 ‌ ♥️ راوی ♡ 🌺کمیته خادم الشهداء شهرستان گرمی/پاتوق جوانان انقلابی🌺 ⚡️@khademine_koolebar_germi⚡️