📔 #به_رنگ_خاک | خاطرات شهید سید محمد حسین علم الهدی
از همان بای بسم اللّه که هنوز الفبای خواندن و نوشتن را یاد نگرفته بود مکتبخانۀ قرآنی اش را راه انداخت ؛
گوشه ای از حیاط که تنها سایبانش تک درخت نخلی بود.
توی چلۀ تابستان و وسط گرمای پنجاه درجۀ اهواز، بچه های همسن و سالش را جمع می کرد و با هم قرآن می خواندند.
سال چهارم ابتدایی، قرآن را ختم کرده بودند.
🌷شادی روح امام و شهدا، صلوات
#شهید_علم_الهدی
#کربلای_هویزه
@koolebar_azsh
📔 #به_رنگ_خاک (۲)
خاطرات شهید سید محمد حسین علم الهدی
✍️ از شش سالگی با دو تا از برادرهایش می رفتند مکتب.
با خودشان آبِ خوردن و زیرانداز می بردن.
هر روز، سرِ اینکه کدام شان پارچ آب یا زیرانداز را بگیرد جروبحث داشتند.
ملّای مکتب، پیرزن مهربان و باصفایی بود.
پنجاه، شصت تایی شاگرد داشت؛ دختر و پسر.
هرکدام از بچه ها را می فرستاد پیش کسی که بیشتر بلد بود تا قرائت قرآنش را بررسی کند.
سیدحسین از آنهایی بود که با یک بار تکرار یاد می گرفت.
حتی بزرگ ترها پیش او درس پس می دادند.
#شهید_علم_الهدی
#کربلای_هویزه
@koolebar_azsh
#به_رنگ_خاک
📚 مجموعه خاطرات شهید سید محمد حسین علم الهدی
✍️به قلم افروز مهدیان
@koolebar_azsh