eitaa logo
کوله بار خادم الشهدای شهرستان خداآفرین
114 دنبال‌کننده
373 عکس
98 ویدیو
14 فایل
خدایــــا توفیق هدایـت در راه ومنـش شهـداء را عطــــــا فرمـا و مـارا جـزء ادامــه دهندگـان راه شهـادت و ولایـت قـرار بـده.. ارتباط با ادمین: @koolebar_shohada @koolebar_khodaafarin #طرح_ثامن #ناحیه_خداآفرین #حوزه_سیدالشهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ شهید غلامعلی پیچک توی عملیات " مطلع الفجر" تیر خورد به سینه و گردنش همون جا افتاد و به آسمون پر کشید درگیری شدید شد و نتونستیم پیکر مطهرش رو برگردونیم یه هفته بعد بچه ها تصمیم گرفتن جنازه غلامعلی رو برگردونن به هر سختی بود برگردوندیم خیلی تعجب آور بود هر جنازه ای اگه یه هفته زیر آفتاب گرم جنوب بمونه حتما بو می گیره و تغییر میکنه اما پیکر غلامعلی هیچ تغییری نکرده بود دقت کردم دیدم بعد از یه هفته ، هنوز از گلوش خون تازه جاری میشه انگار همین الان شهید شده باشه خم شدم که صورتش رو ببوسم خدا شاهده بوی عطر می داد چه عطر خوشبویی بود....🌹🌹
‍ شهید محمدعلی جهان آرا خداوند مرا از این همه لطف و عنایت دور مگردان و شهادت را نصیبم كن. من براى كسى وصیتى ندارم ولى یك مشت درد و رنج دارم كه بر این صفحه كاغذ مى‌خواهم همچون تیغى و یا تیرى بر قلب سیاه دلانى كه این آزادى را حس نكرده‌اند بر سر اموال این دنیا ملت را، امتى را و جهانى را به نیستى و نابودى مى‌كشانند، فرود آورم ✍زهرا ساجد
‍ محمدحسین فهمیده در اول اردیبهشت 1346 در شهر قم متولد شد. سال تحصیلی به آخر رسیده بود. بوی تابستان می آمد. محمد حسین با معدل عالی قبول شده بود. در سال 1356 به کلاس اول راهنمایی مدرسه حافظ قم رفت. در سال‌های 1356 و 1357 به پخش اعلامیه‌های رهبر کبیر انقلاب مبادرت می‌ورزید و در زمستان سال 1357 نیز در تظاهرات انقلاب اسلامی شرکت نمود. در 12 بهمن سال 1357 موفق به دیدار مقام معظم رهبری شد. آنها شهر قم را دوست داشتند ولی رفتن به تهران برایشان رویایی شیرین بود. دیدن خانة جدیدشان در کرج همه را خوشحال کرده بود. روزی که برای اولین بار به مدرسه راهنمایی «خیابانی» کرج قدم گذاشت، به خود نهیب زد: همه بچه‌ها دوست تو هستند! هیچ کس غریبه نیست!» آقای ناظم و معلم‌ها فرمان امام دربارة تشکیل بسیج را توضیح می‌دادند. محمد حسین و داوود روز ورود امام به وطن (12 بهمن) را به یاد می‌آوردند. حسین! ده روزی که نبودی کجا بودی؟ آموزش جنگی هم آموزش رزمی، هم آشنایی با اسلحه و محیط و این طور چیزها. پدر سرد و بی‌روح، پسرش را بوسید و تسلیم رفتن او شد. محمد حسین همراه بچه های پایگاه مقاومت و داوطلب‌های دیگر به جبهه اعزام شده بود. برای فرمانده سخت بود که مغلوب محمد حسین شود. با هیچ حساب و کتابی نمی‌توانست حرف او را بپذیرد. با حرف‌هایی که می‌زد بچه‌ها فهمیدند که او از یک جنگ چریکی موفق برگشته است. همه فکر می‌کردند. بعد از نشان دادن آنهمه دلاوری و جسارت چاره‌ای جز موافقت با خواستة او نیست. محمد حسین و نوجوانی دیگر به خط مقدم اعزام شدند؛ محمد حسین و محمد رضا شمس. در میان صفیر گلوله‌ها، انفجار خمپاره‌ای محمد حسین و محمد رضا را از جا پراند. چند روزی در بیمارستان ماهشهر بستری شدند. محمد حسین و محمد رضا هم خسته از تحمل محیط بیمارستان بی‌صبرانه به خرمشهر بازگشتند. بار دیگر فرماندهان باید جثه لاغر و نحیف محمد حسین را محک می‌زدند. محمد حسین به همراه رزمندگان دیگر در آخرین لحظه‌ها به استقبال کسانی رفتند که تازگی عقب نشسته و آماده می‌شدند تا با توان بیشتری به میدان برگردند. ناگهان محمد حسین آهی سرد از اعماق دل کشید. یک پای محمد حسین به فرمان او نبود اما پیش‌ می‌رفت. تانک‌ها به چند قدمی او رسیده بودند. نارنجکی را که در مشت گرفته بود از ضامن آزاد کرد. بعد خم شد و نارنجک را روی جیب نارنجک‌ها فشرد. و بی‌ درنگ خود را زیر شنی تانک انداخت. ✍زهرا ساجد
📸 با سپاهی از شهیدان خواهد آمد... ۱۹ آذر سالروز شهادت سرباز لشکر صاحب  الزمان(عج) شهید مدافع حرم اسماعیل زاهدپور گرامی باد.
📸 با سپاهی از شهیدان خواهد آمد... ۱۹ آذر سالروز شهادت سرباز لشکر صاحب  الزمان(عج) شهید مدافع حرم اسماعیل زاهدپور گرامی باد.
گفتم کجا گفتا به خون گفتم چه وقت گفتا کنون گفتم سبب گفتا جنون گفتم نرو خندید و رفت... خندید و رفت... خندید و رفت 🥀 🌹 🕊
🌷مــدرڪ شــهادتــ 🌷بــر روے تــابــلــوے مــزار شــهیــد سیــدمــجــتــبــے مــیــرڪــمــالــے ایــن مــطــلــب نــقش بــستــه:🌷 سلاح به آن اندازه که بعضی افراد فکر می‌کنند، اثری ندارد. عامل اصلی ایمان و اخلاصی است که رزمندگان ما دارند. اساس پیروزی ما در جنگ، ایمان است و مقدم بر سلاح می باشد. می‌توان گفت: نقش اسلحه در پیروزی دو درصد است و ۹۸ درصد آن را ایمان تشکیل می دهد. این جبهه ها دانشگاهی الهی هستند که امتحانات سختی از افراد گرفته می‌شود و مدرک می دهند. مدرک خیلی خوب شهادت است که به آنهایی که لایق این مدرک باشند،میدهند. بخشی از سخنرانی شهید سید مجتبی میر کمالی ✍زهرا ساجد
🔹 رضا سال ۶۱ در عملیات رمضان مفقودالاثر شد. سال ۸۳ خبر آوردند که دیگه منتظر نباشید. اثری از رضا نیست و شهید جاویدالاثر است. 🔹 براش مراسم گرفتند و تو گلزار شریف‌آباد اردکان یزد سنگ قبر گذاشتند. چیزی نگذشت که پدر فوت کرد. مادر شهید اما همچنان منتظر است. حالا چهل سال گذشته و مادر همچنان منتظره. برای پیرزن دیگه هیچ حس و حالی نمونده. فقط انتظار و تمام. 🔹 این روزها که دوباره عطر شهدای گمنام در ایران پیچیده، تابوت شهید گمنامی رو بردند گذاشتند کنار بستر مادر. عکس‌های رضا رو هم گذاشتند بالای سرشون. 🔹 عکسی که از این لحظه گرفتند رو ببینید. مادر، رضا، شهید گمنام! 🔹 اگر می‌تونستم این عکس را به همه مردم ایران نشون میدادم و میگفتم شما یه جمله بگید و بنویسید. 🔺 خودم فقط یه جمله می‌نویسم: «مادر، نَفَس، پسر!» همین؛ تمام!