eitaa logo
کوله بار خادم الشهدای شهرستان خداآفرین
114 دنبال‌کننده
373 عکس
98 ویدیو
14 فایل
خدایــــا توفیق هدایـت در راه ومنـش شهـداء را عطــــــا فرمـا و مـارا جـزء ادامــه دهندگـان راه شهـادت و ولایـت قـرار بـده.. ارتباط با ادمین: @koolebar_shohada @koolebar_khodaafarin #طرح_ثامن #ناحیه_خداآفرین #حوزه_سیدالشهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
" بسم الله الرحمن الرحیم" یا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى‏ ذِكْرِ اللَّهِ سوره جمعه آیه ۹ مقام معظم رهبری مدظله العالی: قوی ترین و آخرین ضربه را ملت درروزنهم دی ماه بر استکبار و فتنه گران وارد کرد. 🚨اطلاعیه ستاد برگزاری نمازجمعه شهرستان خداآفرین اعلام کرد ، نماز عبادی سیاسی جمعه یوم الله نهم دی ماه روز بصیرت و میثاق امت با ولایت به امامت حجت الاسلام و المسلمین ضیائی امام جمعه محترم شهرستان خداآفرین اقامه خواهدشد 🌹سخنران پیش از خطبه ها ؛ حجت الاسلام والمسلمین حسن زاده مسئول محترم نمایندگی ولی فقیه در سپاه ناحیه خداآفرین 🔺 مکان؛ (مصلی نماز جمعه شهرستان خداآفرین) ⏰ زمان شروع نمازجمعه ؛۱۱/۳۵ 💢مجری،موذن ومکبر:جناب آقای اصغر اصغرزاده 💢قاری قرآن :جناب آقای حسین رستم پور میز خدمت: حضور مدیرکل جهاد کشاورزی استان 🔴 روابط عمومی دفتر امام جمعه شهرستان خداآفرین 🌐آدرس در ایتا ╭⊰᯽⊱┈─.🕌.─┈⊰᯽⊱╮ @@namazjomaekhdaafarin ╰⊰᯽⊱┈─✥.✥─┈⊰᯽⊱╯
(ع) (ع)_شهرک فضا سازی پایگاه حضرت علی اکبر(ع)شهرک به مناسبت فرارسیدن ایام الله دهه مبارک فجر. و نصب تابلوی پایگاه در محل مستقر در مسجد جامع شهرک. ________________________________ ✍:خبرنگار:میرمهدی حسینی 🇮🇷@basijnewsir_azsh31
(ع) (ع)_شهرک فضا سازی پایگاه حضرت علی اکبر(ع)شهرک به مناسبت فرارسیدن ایام الله دهه مبارک فجر. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ____________________________ ✍:خبرنگار:میرمهدی حسینی 🇮🇷@basijnewsir_azsh31
(ع) (ع)_شهرک نصب تابلوی پایگاه حضرت علی اکبر(ع)شجاعیلو(شهرک) در محل مستقر در مسجد جامع شهرک. ____________________________ ✍:خبرنگار:میرمهدی حسینی 🇮🇷@basijnewsir_azsh31
⚠️ ✍ کسی آمد محضر آیت الله میلانی در مشهد. در اطراف حرم امام رضا علیه السلام مغازه داشت. عرض کرد: مغازه دارم در اطراف حرم، در ایامی که شهر شلوغ است و زائر زیاد، قیمت اجناس را مقداری بالا میبرم و بیشتر از نرخ متعارف میفروشم. حکم این کار من چیست؟ آیت الله میلانی فرمود: این کار "بی انصافی" است. ✍ مغازه دار خوشحال از این پاسخ و اینکه آقا نفرمود حرام است، کفشهایش را زیر بغل گذاشت و دست بر سینه عقب عقب خارج میشد. آقای میلانی با دست اشاره کرد به او که برگرد! برگشت، آقا دهانش را گذاشت کنار گوش مغازه دار و گفت: داستان کربلا را شنیده ای؟ گفت:بله! گفت: میدانی سیدالشهدا علیه السلام تشنه بود و تقاضای آب کرد و عمر سعد آب را از او دریغ کرد؟گفت: بله آقا، شنیده ام. آقای میلانی فرمود: آن کار عمر سعد هم "بی انصافی" بود مواظب باشیم ✍زهرا ساجد دبیرستان زینبیه بسطاملو
『﷽』 پسری درتصادف دست چپش را از دست داده بود به باشگاهی رفت. پسر درس هایش را پیش یک استاد ژاپنی شروع کرد. با وجود اینکه پسر خوب تمرین میکرد ، اما نمی توانست بفهمد که چرا استاد پس از سه ماه آموزش فقط یک حرکت را به او آموزش میدهد. سرانجام پسر گفت: ((استاد!آیا نباید من حرکات بیشتری یاد بگیرم ؟)) استاد پاسخ داد:((این تنها حرکتی است که شما می دانید اما در عین حال تنها حرکتی است که نیاز به دانستن آن دارید.)) پسر حرف استاد را کاملا نمی فهمید اما با توجه به اینکه به او ایمان داشت به تمرین ادامه داد. چند ماه بعد استاد پسر را به اولین مسابقه اش برد . اوبا کمال تعجب دو مسابقه اولی را به آسانی پیروز شد.سومین مسابقه مشکل تر بود ،اما پس از مدتی رقیب او شکیبایی اش را از دست داد و حمله کرد پسر استادانه از تنها فنش استفاده کرد و مسابقه را برد . در حالی که پسر هنوز از موفقیتش مبهوت مانده بود ،به فینال رسید . این بار حریف او بزرگتر قوی تر وباتجربه تر بود . برای مدتی به نظرمی رسید که پسر مغلوب می شود . با توجه به اینکه ممکن بود پسر مصدوم شود،داور وقت استراحت اعلام کرد . او نزدیک بود مسابقه را متوقف کند که استاد پادر میانی کرد و اصرار نمود که:((نه،بگذار ادامه دهد .))به محض اینکه مسابقه از سر گرفته شد ،رقیبش اشتباه بدی کرد بلافاصله پسر از تنها فنش استفاده کرد تا او را گیر بیندازد . پسر مسابقه را برد وقهرمان شد. در راه خانه پسر واستاد تمام حرکات را در مسابقات مرور کردند.سپس پسر تمام جراتش را جمع کرد تا آنچه را که واقعا در ذهنش می گذش از استاد بپرسد ((استاد،چطور من با یک فن تورنومنت را بردم ؟)) استاد پاسخ داد:((تو به دو دلیل برنده شدی. اول به خاطر اینکه تو در یکی از مشکل ترین فنون پرتاب جودو تقریبا استاد شده ای و دوم به این دلیل که تنها دفاع شناخته شده برای حرکت این است که حریفت بازوی چپ تورا بگیرد.)) نکته اخلاقی داستان: بزرگترین ضعف پسر ،بزرگترین قوتش شده بود. ✍زهرا ساجد
یزید بعد از به شهادت رساندن امام حسین علیه السلام به بیماری مبتلا شد که علاجی برایش پیدا نمیکرد. يكى از اطباى يهودى را براى معالجه طلب كرد، طبيب نگاهى به يزيد كرد و از روى تعجب انگشت حيرت به دندان گزيد. سپس با تدبير ويژه اى چند عقرب زنده از گلوى او بيرون كشيده و گفت: ما در كتب آسمانى ديده ايم و از علما شنيده ايم كه هيچ كس ‍ به اين بيمارى مبتلا نمى شود، مگر آن كه قاتل پسر پيغمبر باشد، بگو گناهى كرده اى كه به اين مرض گرفتار شده اى ؟! يزيد که شرمگین شده بود پس از لحظاتى گفت : من حسين بن على را كشته ام. يهودى بعد از اینکه این قضیه را دید به حقانیت اسلام ایمان اورد و انگشت سبابه خود را بلند كرد و گفت : اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله... 📚مروج الذهب ج2ص27 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌✍زهرا ساجد دبیرستان زینبیه بسطاملو
🍃🌸 ع🌸🍃 🔹 👈🏻 محمد بن علی بن موسی 🔹 👈🏻 ابوجعفر و ابو علی 🔹 👈🏻 ۱۰ رجب 🔹 👈🏻 مدینه 🔹 👈🏻 ۱۷ سال 🔹 👈🏻 آخر ذی القعده 🔹 👈🏻 کاظمین 🔹 👈🏻 مدینه بغداد 🔹 👈🏻جواد ،تقی،ابن الرضا 🔹 👈🏻 علی بن موسی بن جعفر 🔹 👈🏻 سبیکه 🔹 👈🏻 سمانه، ام فضل 🔹 علی ،موسی ،حکیمه ،زینب ،فاطمه،امامه 🔹 👈🏻 ۲۵ سال ✍زهرا ساجد دبیرستان زینبیه بسطاملو
💎 ۱۸ ویژگی انسان مؤمن 🔻امام علی علیه‌السلام: الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ، أَوْسَعُ شَيْءٍ صَدْراً وَ أَذَلُّ شَيْءٍ نَفْساً، يَكْرَهُ الرِّفْعَةَ وَ يَشْنَأُ السُّمْعَةَ، طَوِيلٌ غَمُّهُ، بَعِيدٌ هَمُّهُ، كَثِيرٌ صَمْتُهُ، مَشْغُولٌ وَقْتُهُ، شَكُورٌ، صَبُورٌ، مَغْمُورٌ بِفِكْرَتِهِ، ضَنِينٌ بِخَلَّتِهِ، سَهْلُ الْخَلِيقَةِ، لَيِّنُ الْعَرِيكَةِ، نَفْسُهُ أَصْلَبُ مِنَ الصَّلْدِ وَ هُوَ أَذَلُّ مِنَ الْعَبْدِ 🔹انسان باايمان ◻️شادى‌اش در چهره و ◻️اندوهش در درون قلب اوست، ◻️سينه‌اش از هرچيز، گشاده‌تر و ◻️هوس‌هاى نفسانى‌اش از هرچيز خوارتر (و تسليم‌تر) است، ◻️از برترى جويى بيزار و ◻️از رياكارى متنفر است، ◻️اندوهش طولانى و ◻️همتش بلند، ◻️سكوتش بسيار و ◻️تمام وقتش مشغول است، ◻️شكرگزار و ◻️صبور، ◻️بسيار ژرف انديش است و ◻️دست حاجت به سوى كسى دراز نمى‌كند، ◻️طبيعتش آسان (و سختگيرى در كار او نيست) و ◻️برخوردش با ديگران توأم با نرمش است، ◻️دلش از سنگ خارا (در برابر حوادث سخت و دشمنان خطرناك) محكمتر و سخت‌تر و ◻️(در پيشگاه خدا) از بَرده تسليم‌تر است. 📚 نهج البلاغه،
"🇮🇷" سرانجام سیدمجتبی نواب صفوی به همراه خلیل طهماسبی، سید محمد واحدی و مظفر ذوالقدر، پس از سال‌ها مبارزه فعال و پویا، در سحرگاه ۲۷ دی ماه ۱۳۳۴ به دست مأمورین سفاک پهلوی تیرباران شده و به شهادت رسیدند. ♦️از لحظات آخر آن‌ها نقل است که نواب می‌گفت: «خلیلم! مظفرم! محمدم! عجله کنید، غسل شهادت کنید، جده‌ام زهرا منتظر ماست.» لازم به ذکر است، شهادت نواب و یارانش، مصادف با شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها بود. آن‌ها را پس از ، در مسگرآباد تهران دفن کردند. چند سال بعد، تعدادی از دوستان شهید نواب، شبانه و مخفیانه جنازه آن‌ها را از آن محل، که کم‌کم به پارک تبدیل شده بود، از قبر خارج کرده و پس از چند روز، در قم به خاک سپردند. از شهید سیدمجتبی نواب صفوی، سه فرزند دختر به نام‌های فاطمه، زهرا و صدیقه به یادگار مانده است. اللّٰھم‌صَلِّ‌عَلۍمُحَمـَّدوآلِ‌مُحَمـَّد ✍زهرا ساجد
سرت واس جهال تبیین درد میکنه پس زود باش توی این کانال جوین شو🙃👇 @jebheh کلیک کن زود☝
دست در دست هم برای هم هموطن عزیز برای کمک به زلزله زدگان کشور عزیزمان شماهم میتوانید با کمک های نقدی در این امر خداپسندانه سهیم باشید جهت اطلاع بیشتر به پوستر مراجعه کنید ╔═════ ೋ @koolebar_azsh ღೋ ═════╗
44269288378957.pdf
17.9M
📚 صعود چهل ساله🇮🇷 🤔 این روزها شبهات بسیاری از جوانان و دانش‌آموزان این شده که آیا انقلاب اسلامی دستاوردی داشته؟ و حرکت انقلاب آیا رو به پیشرفت بوده؟📈📉 ✍به قلم حجة الاسلام راجی و جمعی از پژوهشگران 🔍 مروری است بر دستاوردهای ۴۰ ساله‌ انقلاب اسلامی بر اساس آمارهای معتبر بین‌المللی 📊 📗کتابی که همه ما باید آن را بخوانیم...؛ افتخار کنید، امیدوار باشیم اما قانع نباشیم؛ 📃صفحات این کتاب را باید کامل کنیم و ایران را دست نایافتنی کنیم. ان شاءالله 🌐 ┏━━━ °•📖•°━━━┓ 🕋 @parvareshi1 🕌 ┗━━━ °•🌷•°━━━┛
در سال 1989 زمین لرزه هشت و دو ریشتر بیشتر مناطق آمریکا را با خاک یکسان کرد و در کمتر از چند دقیقه بیش از سی هزار کشته بر جای گذاشت. در این میان پدری دیوانه وار به سوی مدرسه پسرش دوید اما با دیدن ساختمان ویران شده مدرسه شوکه شد.با دیدن این منظره دلخراش یاد قولی که به پسرش داده بود افتاد: پسرم هر اتفاقی برایت بیفتد من همیشه پیش تو خواهم بود و اشک از چشمانش سرازیر شد. با وجود توده آوار و انبوه ویرانی ها کمک به افراد زیر آوار نا ممکن به نظر میرسید اما او هر لحظه تعهد خود به پسرش را به خاطر می آورد. او دقیقا روی مسیری که هر صبح به همراه پسرش به سوی کلاس او می پیمودند تمرکز کرد و با به خاطر آوردن محل کلاس به آنجا شتافته و با عجله شروع به کندن کرد. دیگر والدین در حال ناله و زاری بودند و او را ملامت می کردند که کار بی فایده ای انجام میدهد.ماموران آتش نشانی و پلیس نیز سعی کردند او را منصرف کنند اما پاسخ او تنها یک جمله بود:آیا قصد کمک به مرا دارید یا باید تنها تلاش کنم؟؟؟ هشت ساعت به کندن ادامه داد.دوازده ساعت... بیست و چهار ساعت...سی و شش ساعت و بالاخره در سی و هشتمین ساعت سنگ بزرگی را عقب کشیده و صدای پسرش را شنید فریاد زد پسرم!جواب شنید : پدر من اینجا هستم.پدر من به بچه ها گفتم نگران نباشید پدرم حتما ما را نجات خواهد داد. پدر! شما به قولتان عمل کردید. پدر پرسید وضع آنجا چطور است؟؟ ما 14 نفر هستیم ما زخمی گرسنه و تشنه ایم. وقتی ساختمان فرو ریخت یک قطعه مثلثی شکل ایجاد شد که باعث نجات ما شد. پسرم بیا بیرون.نه پدر اجازه بدهید اول بقیه بیرون بیایند من مطمئن هستم شما مرا بیرون می آورید و هر اتفاقی بیفتد به خاطر من آنجا خواهید ماند... ✍زهرا ساجد یازدهم انسانی دبیرستان زینبیه بسطاملو
کوله بار خادم الشهدای شهرستان خداآفرین
سرت واس جهال تبیین درد میکنه پس زود باش توی این کانال جوین شو🙃👇 @jebheh کلیک کن زود☝
این‌جا را کلیک کنید👇این‌جا را کلیک کنید 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/543817728Cc264cfff87 👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻 این‌جا را کلیک کنید👆این‌جا را کلیک کنید
✍🏼 گویند دهقانی مقداری گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت. پیرمرد خوشحال شد و گوشه‌های دامن را گره زد و رفت! در راه با پروردگار سخن می‌گفت: ای گشاینده گره‌های ناگشوده! عنایتی فرما و گره‌ای از گره‌های زندگی ما بگشای. در همین حال ناگهان گره‌ای از گره‌هایش باز شد و گندم‌ها به زمین ریخت! او با ناراحتی گفت: من تو را کی گفتم ای یار عزیز که این گره بگشای و گندم را بریز! آن گره را چون نیارستی گشود این گره بگشودنت دیگر چه بود؟ نشست تا گندم‌ها را از زمین جمع کند، در کمال ناباوری دید دانه‌ها روی ظرفی از طلا ریخته‌اند! ندا آمد که: تو مبین اندر درختی یا به چاه تو مرا بین که منم مفتــاح راه 《 مولانـــــا 》 ‌ ✍زهرا ساجد یازدهم انسانی دبیرستان زینبیه بسطاملو
💢عملیات عضوگیری کانالهای بصیرت، مناره و آوای خداآفرین 🔸در بستر پیامرسان روبیکا.🔸 🔹بصیرت (کشوری) https://rubika.ir/baseeratt 🔹مناره (استانی) https://rubika.ir/menare_az 🔹آوای خداآفرین (شهرستانی) https://rubika.ir/avaye_khodaafarin زمان آغاز عملیات ساعت ۱۷/۳۰ روز پنجشنبه ۱۳ بهمن ماه ۱۴۰۱
امام علی(ع) : خشم خود را فرو خور،که من جرعه ای شیرین تر از آن ننوشیدم و پایانی گواراتر از آن ندیده ام. Imam Ali: Fit into your anger, I sip more of a sweet and final Nnvshydm Gvaratr've seen it هوای نفس را بی اعتنایی به حرام بمیران. Imam Ali : The cold passion to die forbidden نه مرگ آنقدر ترسناک است و نه زندگی آنقدر شیرین که آدمی پای برشرافت خود گذارد. Imam Ali : Death is not scary enough and not so sweet life of the human foot leaves Brshraft چه زشت است بریدن بعد از پیوستن، بی وفایی بعد از بردباری و دشمنی بعد از دوستی How unbecoming is separation after connection, faithlessness after patience and enmity after friendship Imam Ali (peace be upon him)  چه زشت است خضوع به هنگام نیاز و درشتی به هنگام بی نیازی How unbecoming is humility when you are in need and violence when you are wealthy Imam Ali (peace be upon him)  الَعْالِمُ وَ الْمُتَعِلّمُ شَريكانِ فيِ الْاَجْرِ. Mutually rewarded are the teacher and the student. معلم و شاگرد هر دو در اجر و مزد شريكند. يا ياد بگير، چون كسي درست داد        يا درس بده ، به هر كه گيرد ز تو ياد چون بهره او ستاد و شاگرد يكي است    يا باش چو شاگرد ، و يا چون استاد الَعْلِمُ يَدُلُّ علَي اَلْعَقْلِ فَمَنْ عَلِمَ عَقَل. Knowledge leads to wisdom ; hence, he who acquires knowledge acquires wisdom علم ، آدمي را به عقل رهبري مي كند . پس كسي كه علم آموخت عاقل شد. تا از پس كسب علم عازم نشوي        خوشبخت به يمن عقل ، سالم نشوي چون علم تو را به عقل نزديك كند     عاقل نشوي، اگر كه عالم نشوي اِسْمَعْ تَعْلَمْ وَ اسْكُتْ تَسْلَمْ. Listen and learn , remain silent and be safe . گوش بده و بياموز ، خاموشي گزين و آسوده باش. در پاي بساط اهل دانش بنشين        وز خرمن علم و فضلشان خوشه بچين گر در عقب فضيلتي ، گوش بده        ور طالب راحتي ، خموشي بگزين ✍زهرا ساجد دبیرستان زینبیه بسطاملو
از خوشحالی سر از پا نمی شناخت، بالاخره توانسته بود خودش را به همه ثابت کند. او در دانشگاه، آن هم یک رشته خوب ولی با هزینه بالا قبول شده بود. تک دختر خانواده بود. دار و ندار پدرش یک ماشین پیکان بود که با آن مسافر کشی می کرد و خرج خانواده را در می آورد. برای رفتن دانشگاه خیلی به پدرش اصرار کرد؛ تا اینکه یک شب پدر به خانه آمد و بهترین خبر زندگیش را به او داد و گفت: پول ثبت نام دانشگاه را جور کرده و قرار است فردا ماشینش را بفروشد و در یک کار تجاری با یکی از دوستانش شریک شود. از فردای آن روز احساس می کرد در آسمانها پرواز می کند، از اینکه می تواند پیش دخترهای فامیل پز دانشگاه رفتن را بدهد قند تو دلش آب می شدغروب پنجشنبه راه افتاد طرف امامزاده شهرشان تا نذرش را ادا کند. در حرم توجهش به دستفروش ها جلب شد. فکر کرد یک روسری برای خودش بخرد، رفت طرف یکی از دستفروش ها که داشت روسری می فروخت. احساس کرد چقدر قیافه آن دستفروش برایش آشناست. نزدیکتر که رفت دیگر شکش به یقین مبدل شد. آن دستفروش پدر خودش بود که مثلاً مشغول به تجارت بود ✍زهرا ساجد
توصیه رهبر انقلاب به دختران دانش‌آموز ▪️از همین آغاز نوجوانی‌تان با خداوند دوست شوید امام خامنه‌ای: 🔹آن توصیه‌ای که من میخواهم به شما نوجوانها بکنم، به شما دختران عزیزم توصیه کنم، این است که با خدا دوست بشوید، سعی کنید از همین آغاز نوجوانی‌تان با خداوند مهربان دوست بشوید. 🔹دوستی با خدا چه جوری است؟ یکی از راههای دوستی با خدا همین است که شما در نماز با خدا حرف میزنید، توجه داشته باشید که دارید با خدا صحبت میکنید، با خدا حرف میزنید. 🇮🇷 پرورشی ایران🇮🇷 کانال رسمی معاونت پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش
🔺️"تکان دهنده ترین جمله فرهنگ بشری 💠یکی از تکان دهنده ترین جمله هایی که در فرهنگ بشری گفته شده، جمله زیر از امیرالمومنین علی علیه السلام در یکی از دعاهاي نهج البلاغه است. " اللهم اجعل نفسی اول كريمة تنتزعها من كرائمی" "خدایا کاری کن که از چیزهای ارزشمند زندگی ، جانم اولین چیزی باشد که از من می گیری" یعنی نکند قبل از اینکه جانم را بگیری ، شرفم ، انسانيتم ، عدالتم، و..گرفته شده باشد و تبدیل به یک تفاله ای شده باشم که تو جانم را می گیری. و این همان جمله معروف است که می گوید: ما آمده ایم تا زندگی کنیم و قیمت و ارزش پیدا کنیم؛ نه اینکه به هر قیمتی زندگی کنیم. 📚"نهج البلاغه خطبه 215" ✍زهرا ساجد
برخورد پیامبر با زنِ خواننده ✳️ ﺳﺎﺭه، ﺩﻭ ﺳﺎﻝ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺑﺪﺭ ﺍﺯ ﻣﮑﻪ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻧﺰﺩ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﮐﺮﻡ ﺭﻓﺖ. ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: – ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﺪه‌ﺍﯼ؟ – ﻧﻪ - ﺑﺮﺍﯼ ﻗﺒﻮﻝ ﺩﯾﻦ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺁﻣﺪهﺍﯼ؟ – ﻧﻪ – ﭘﺲ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻪ ﺁﻣﺪهﺍﯼ؟ – ﺷﻤﺎ همیشه ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﭘﻨﺎه ﻭ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎﻥ ﺑﻮﺩﯾﺪ، ﺍﮐﻨﻮﻥ ﻣﻦ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎنی ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻭ ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪ ﺷﺪهﺍﻡ، ﺁﻣﺪهﺍﻡ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﯿﺪ؛ نه جامه‌ای دارم، نه مرکبی و نه پولی که زندگی‌ام را بگذرانم. – ﺗﻮ ﮐﻪ در مکه روزگاری ﺁﻭﺍﺯهﺧﻮﺍﻥِ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺑﻮﺩﯼ، ﭼﻄﻮﺭ شد که ﻣﺤﺘﺎﺝ ﺷﺪﯼ؟ – ﭘﺲ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺑﺪﺭ ﮐﺴﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻭﺍﺯهﺧﻮﺍﻧﯽ سراغ من نمی‌آید، فراموش خاص و عام شده‌ام، به سختی زندگی می‌کنم. ✳️ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ(ص) ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺯﻥ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺟﺎﻣﻪ ﻭ ﻣﺮﮐﺐ ﻭ ﭘﻮﻝ دهند. 🔻عجیب ﺭﻭﺍیتی است! هم عجیب و هم ﻏﺮﯾﺐ! 🔺ﯾﮑﯽ ﺍینکه ﺍﯾﻦ ﺯﻥ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪه ﺑﻮﺩه، ﻫﻢ ﺍﺯ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﮐﻤﮏ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ هم ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﭘﻨﺎه ﺍﻭ ﺑﻮﺩه است. 🔺ﺩﻭﻡ ﺍینکه ﻧﻔﺮﻣﻮﺩ ﻗﻮﻝ ﺑﺪه ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﻧﮑﻨﯽ ﺗﺎ ﮐﻤﮑﺖ ﮐﻨﻢ، ﺑﻠﮑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﮐﻤﮑﺶ ﮐﻨﻨﺪ. 🔺ﺳﻮﻡ اینکه ﻫﻨﻮﺯ ﻣﺸﺮﮎ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻤﯽﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﻮﺩ، ﺁﻣﺪ ﮐﻤﮏ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ! ❇️ ﺧﺪﺍﯾﺎ! ﻣﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﻣﺎﻥ ﺷﺒﯿﻪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ تو ﺍﺳﺖ؟ مرحوم علامه محمدرضا حکیمی 📙ﺣﮑﻮﻣﺖ ﺍﺳﻼﻣﯽ، ﺑﺨﺸﯽ ﺍﺯ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻟﺤﯿﺎﺓ ﺟﻠﺪ ﻧﻬﻢ، ﺹ ۲۳۲، ﻧﺸﺮ ﺍﻟﺤﯿﺎﺓ، ﭼﺎﭖ ﺍﻭﻝ، ۱۳۹۱، به نقل از ﻣﺠﻤﻊ ﺍﻟﺒﯿﺎﻥ، ۹/۲۷۰ اخلاقی و آموزنده ✍زهرا ساجد دبیرستان زینبیه بسطاملو ‎‌‌
💢 بازدید فرمانده محترم سپاه ناحیه خداآفرین جناب سرهنگ صادقی و مسئول بازرسی ناحیه از حوزه مقاومت بسیج الزهرا ( س ) در حاشیه جشن پیروزی انقلاب اسلامی (جنگ شادی) و تقدیر تشکر از زحمات فرماندهان محترم حوزه های بسیج عشایری . ─┅━━━━━━━━━┅─ ✍ خبرنگار: مقداد ♨️ @basijnewsir_azsh31
خاطره ای از شهید ابراهیم هادی👇🌸 دوست قدیمی من بود؛ ابراهیم هادی. کنارش نشستم و سلام کردم. مرا شناخت و تحویل گرفت. درست نمی توانست صحبت کند. گلوله از صورت به داخل دهانش خورده بود و به طرز عجیبی از گردنش خارج شده بود، یک گلوله هم به پایش خورده بود. 🔸معمولا وقتی گلوله از انتهای گردن خارج می شود، به نخاع و یا شاهرگ آسیب می رساند و احتمال زنده ماندن انسان کم می شود اما ابراهیم سالم و سرحال بود! ♦️بلافاصله نگاهم به سر ابراهیم افتاد. قسمتی از موهای بالای سر او سوخته بود. مسیر یک گلوله را می شد بر روی مو های او دید! با تعجب گفتم: داش ابرام،سرت چی شده؟ دستی به سرش کشید. با دهانی که به سختی باز می شد گفت: می دانی چرا گلوله جرئت نکرد وارد سرم شود؟ گلوله خجالت کشید وارد سرم بشود، چون پیشانی بند یامهدی (عجل‌الله) به سرم بسته بودم.