eitaa logo
کوله بار
9.8هزار دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
1.8هزار ویدیو
13 فایل
﷽ "أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی" آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هایشان را برای تقـــوا امتحان کرده است✨️. شهدا سنگ نشانند که ره گم نشود🌱؛ |کانال رسمی راهیان نور| ☎️ارتباط با ادمین: @J_rahavard
مشاهده در ایتا
دانلود
29.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گزارشی کوتاه از عملکرد کاروانهای راهیان نور استان گلستان در بازدید از یادمان ها توسط معاون فرماندهی ناحیه آزادشهر @koolebar_rahiyan|
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"پخش زنده " ⏱ چهارشنبه ۱۷ آبان ماه ۱۴۰۲ ساعت ۱۷:۲۰ وعده ما: کانال در پیام رسان ایتا به آدرس زیر : @koolebar_rahiyan
روز اول از عاشقی از صبح که از خواب بیدار شدم انگار احوالاتم زیاد مساعد نبود آماده شدم که بروم بیرون ناگهان با صدای مبایلم به خودم آمدم با دیدن اسم مسئول کمیته ی خادمین شهدا متعجب شدم و با خود گفتم خیر است جواب تلفنم را دادم بعد کمی احوالپرسی با صدا زدن اسمم توسط مسئول نگران شدم وقتی که جوابشون رو دادم بهم گفتند که انشالله قراره اعزام شی شلمچه برای خدمت به شهدا آن لحظه از خوشحال به خودم نمیگنجیدم باور نمی‌کردم که این سعادت مرا شامل شده یعنی من قرارع خادم شهدا باشم؟ یعنی شهدا مرا دعوت کردند بازم با شنیدم اسمم توسط مسئول به خود آمدم و پرسیدند آیا شما میتوانید عازم شید و با خوشحالی فریاد زدم بله بله معلوم است که راهی میشوم و ایشون با تایید حرفم الحمدالله گفت و زمان اعزام را از ایشون پرسیدم و با صدایی پر از آرامش گفتند انشالله پس فردا عازمی با توضیح دادن تمام شرایط خادمی و درخواست کردن رعایت آداب آنجا همه چیز را برایم توضیح دادند و پس از توضیح با تشکر از من خداحافظی کردند بلاخره روز اعزام فرا رسید با خوشحالی از خانواده خدا حافظی کردم و به سمت اتوبوس حرکت کردم یک شب کامل در راه بودم انگار ساعت ها فشرده می‌گذشت خودم را آرام کردم و با زمزمه کردن صلوات به خواب رفتم موقع بیدار شدن رسیده بودیم اردوگاه شهید حبیب الهی با ذوق از اوتوبوس پیاده شدم خادمین به خوشحال و چهره ای بسیار مهربان خوش آمد گویی گفتند و ما را به داخل راهنمایی کردند پس از خوردن صبحانه ما را به اتاق پرو لباس خادمین فرستادند انگار آن لحظه برایم خیلی قشنگ بود دلم میخواست هر لحظه دوباره تکرار شود پس از پوشیدن لباس خادمین ما را به جلسه ی توجیهی دعوت کردند که ما را راهنمایی کنند و پس از راهنمایی از ما درخواست کردند که برای شنیدن سخنرانی برادر رحیمی به سمت مسجد حرکت کنیم پس از شنیدن سخنرانی کامل ایشان با اعطای نشان خادمی جلسه به پایان رسید و ما را به عنوان خادم رسانه اعزام کردند یادمان شهید مسعودیان با حس حالی عجیب به سمت ماشین حرکت کردیم و راهی شدیم حکایت شهدا خیلی فرق میکند چه حکایتی دارد نمیدانم ادامه دارد..... @koolebar_rahiyan|