نتوان به آه لشکر غم را شکست داد
این ابر از نسیم پریشان نمی شود
#صائب_تبریزی
🦋 @koparvaneh
ز شرم او نگاهم دست و پا گم کرد چون طفلی
که چشمش وقت گل چیدن به چشم باغبان افتاد
#صائب_تبریزی
🦋 @koparvaneh
صدف ز دوری گوهر، چمن ز رفتن گل
چنان به خاک برابر نشد که من بیتو
#صائب_تبریزی
مقصود ما ز خوردن می نیست بی غمی
از تشنگان گریهٔ مستانهایم ما
#صائب_تبریزی
🦋 @kooparvaneh
سرایی را که صاحب نیست، ویرانی است معمارش
دل بیعشق، میگردد خراب آهسته آهسته
#صائب_تبریزی
🦋 @kooparvaneh
میوه ى پخته محال است نیفتد بر خاک
هر که دل بسته به این دار فنا نیمرس است
#صائب_تبريزى
🦋 @kooparvaneh
رنج ما را که توان برد به یک گوشه چشم
شرط انصاف نباشد که مداوا نکنی
#صائب_تبريزى
🦋 @kooparvaneh
از ما زبانِ خامهٔ تکلیف کوته است
این شکر چون کنیم که دیوانه ایم ما...؟
#صائب_تبریزی
🦋 @kooparvaneh
چنان به فکر تو در خویشتن فرو رفتیم
که خشک شد چو سبو دست زیر سر ما را
#صائب_تبریزی
🦋 @kooparvaneh
تا تورا از دور دیدم، رفت عقل و هوش من
میشود نزدیک منزل کاروان از هم جدا
#صائب_تبریزی
🦋 @kooparvaneh
در گرفتاری ز بس ثابت قدم افتادهایم
برنخیزد ناله از زنجیر در زندانِ ما
#صائب_تبريزى
🦋 @kooparvaneh
💠
به هیچ حیله در آغوش من نمی آیی
تو را مگر ز نسیم بهار ، ساخته اند ؟
#صائب_تبریزی
🦋 @kooparvaneh