رو به قبله کرد و گفت خدایا از من قبول کن
داشت گوسفندی رو از کامیون پایین می آورد تا برای روز عید قربانی کند. گوسفند از دست مرد جدا شد و فرار کرد. مرد هم دنبال گوسفند میرفت تا اینکه گوسفند وارد خانه چند #یتیم فقیر شد
عادت مادر یتیمان این بودکه هر روز کنار در میایستاد و منتظر میماند تا کسی غذا و صدقهای برایشان بگذارد و او هم بردارد. همسایهها هم از این موضوع اطلاع داشتند. #گوسفند که وارد حیاط شد مادر بیرون آمد و ابو محمد را دید که خسته و کوفته کنار در ایستاده . زن گفت خداوند صدقه ات را قبول کند. او خیال کرد که مرد گوسفند را صدقه برای یتیمها آورده. مرد گفت خدا قبول می کند و رو به قبله کرد وگفت خدایا ازمن قبول کن
روز بعد بیرون رفت تا گوسفند بخرد و قربانی کند. کامیونی پر از گوسفند دید . گوسفند چاق تری را از گوسفند قبلی #انتخاب کرد . مرد گوسفند را برد وسوار ماشینش کرد و برگشت تا قیمتش را حساب کند
فروشنده گفت این گوسفند رامجانی دادم و دلیلس هماینه که امسال خدا بچه گوسفندهای زیادی به من ارزانی نمود و #نذر کردم که اگر گوسفندان زیادی داشتم به اولین مشتری که به او گوسفند بفروشم هدیه باشد . پس این هم نصیب توست. کار خیر انجام دادن پیش خدا اجر داره شک نکنیم
@koran_etrat