eitaa logo
کوثر
217 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
6.3هزار ویدیو
14 فایل
در صورتیکه علاقمند به فعالیت در کانال و ارسال مطالب هستید به بنده پیام بفرستید @seyedhadi6
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از بانک عکس دفاع مقدس
📸 به این عکس‌ها ،خیره شو خیره شو به اون روزهای پر از خاطره ... اینجا شلمچه است عملیات کربلای پنج... دقیقا سر پُلی بنام کانال پرورش ماهی، من یه چیزی می‌گم شما یه چیزکی خواهید شنید.یه گذرگاه پُر مهلکه که به تعبیر خودمونی ، مَرد می‌خواست از آنجا رد بشه... نمیدونم چرا بعضی‌ها چشم بر این همه زیبایی می‌بندند و زود طرح مسئله سن و سال می‌کنند . به قول خودشان از دید حقوق بشری به موضوع نگاه می‌کنند و دایه‌ی دلسوزتر از مادر میشن ، آه و اشک سر داده که نمی‌بایست راهشان می‌دادند! اگر ما توان و استعداد داشتیم بجای این حرف‌ها در پی شناسایی ژن تحول درونی آنان بوده و کشف می‌کردیم. راز و رمزها را بدست می‌آوردیم و تکثیر در زمان‌ها می‌کردیم این شور و شوریدگی را... او سرباز حاج قاسم بود در کربلای پنج. شما را دعوت به دیدن احسن الخالقین الهی می‌کنم... حالا حالا مونده تا حوزه های ما تا دانشگاه‌های ما چنین خروجی داشته باشند. بیشتر روی لقمه های حلال پدری بیشتر روی شیر پاک مادری حساب باز می کنیم... 📝 حاج‌کاظم فرامرزی 💠 @bank_aks
شهادت در روز آخر اصحاب کریمی در مرداد ۱۳۶۹، همزمان با تبادل اسرا، نام حسین پیراینده دوباره بر زبان‌ها افتاد. آزاده‌ای از محله خزانه، همکلاسی و همرزم، که در واپسین لحظات آزادی، به شهادت رسید. وقتی هواپیمای اسرا در فرودگاه تهران نشست، جمعی از آزادگان با بازوبندهای سیاه ایستاده بودند. لباس خونی حسین را در دست داشتند؛ خونی که هنوز تازه بود. روایت کردند: در نقطه تبادل، بعثی‌ها از حسین خواستند به نام امام حسین(ع) و تصویر رهبر انقلاب که روی سینه زده بود توهین کند. اما حسین ایستاد، مقاومت کرد و کار بالا گرفت و با گلوله‌ای به سر، در چند قدمی وطن، شهید شد. پیکرش را در عراق دفن کردند. پانزده سال بعد، هنگام تبادل پیکرها، جسد حسین را سالم یافتند؛ بی‌هیچ تغییری. نه آفتاب، نه آب آهک، نه گذر زمان، هیچ‌چیز نتوانسته بود پیکر او را از بین ببرد. تنها راهی که برایشان مانده بود، سوزاندن بود. وقتی تابوت به تهران رسید، سنگینی‌اش غیرعادی بود. در معراج شهدا، پیکر حسین را دیدند: سالم، جز صورت سوخته‌اش. از جای گلوله هنوز خون می‌آمد. سه شب پیاپی، کفن‌اش را عوض کردند؛ هر شب، کفن پر از خون می‌شد. روز دفن، باز کفن خونی بود. حسین، گریه‌کن اباعبدالله بود. و انگار امام حسین(ع)، خودش کفن‌اش را خونین نگه داشته بود؛ تا بگوید، این شهید از ماست.