💠| یــادت باشد
#Part_4
پنجم شهریور سال نود ؛ یک روزِ گرم و شیرین تابستانی، ساعت چهار بعد از ظهر،کم کم خنکای عصر هوای دم کرده را پس میزد از پنجره هم که به حیاط نگاه میکردی، میدیدی همهٔ گل ها و بوته های داخل باغچه دنبال سایه ای برای استراحت هستند.
در حالی که هنوز خستگی یک سال درس خواندن برای کنکور در وجودم مانده بود. گاهی وقت ها چشم هایم را میبستم واز شهريور به مهرماه میرفتم.به پاییز؛به روزهایی که سر کلاس دانشگاه بنشینم و دوران دانشگاه را با همهٔ بالاو بلندی هایش تجربه کنم.دوباره چشم هایم را باز میکردم و خودم را در باغچه بین گل ها و درخت های وسط حیاط کوچکمان پیدا میکردم.
با صدای برادرم علی که گفت: «آبجی! سبد رو بده» به خودم آمدم با کمک هم از درخت حیاطمان یک سبد از انجیرهای رسیده و خوش رنگ را چیدیم. چندتایی از انجیرها راشستم. داخل بشقاب گذاشتم وبرای پدرم بردم. بابا چند روزی مرخصی گرفته بود. وسط کاراته پایش در رفته بود، برای همین با عصا راه میرفت و نمیتوانست سرکار برود. ننه هم چند روزی بود که پیش ما آمده بود.
مشغول خوردن انجیرها بودیم که زنگ خانه به صدا در آمد. مادرم بعد از بازکردن در چادرش را برداشت وگفت: «آبجی آمنه با پسراش اومدن عیادت.»
سریع داخل اتاقم رفتم. تمام سالی که برای کنکور درس میخواندم هر مهمانی میآمد، میدانست که من درس دارم واز اتاق بیرون نمیروم؛ ولی حالا کنکورم را داده بودم وبهانه ای نداشتم!
مانتوی بلند و گشاد قهوه ای رنگ را پوشیدم، روسری گلدار قواره ای کرم رنگم را لبنانی سر کردم و به آشپزخانه رفتم. از صدای احوالپرسی ها متوجه شدم که عمه، حمید، حسن آقا و خانمش آمده اند، شوهر عمه همراهشان نبود؛ برای سرکشی باغشان به روستای «سنبل آباد الموت» رفته بود.
روبه رو شدن با عمه و حمید در این شرایط برایم سخت بود، چه برسد به اینکه بخواهم برایشان چایی هم ببرم. چایی را که ریختم، فاطمه را صدا کردم وگفتم: «بی زحمت تو چای رو ببر تعارف کن» سینی چای را که برداشت، من هم دنبال آبجی بین مهمان ها رفتم وبعد از احوالپرسی کنار خانم حسن آقا نشستم. متوجه نگاه های خاص عمه و لبخندهای مادرم شده بودم.چند دقیقه ای بیشتر نتوانستم این فضا را تحمل کنم و خیلی زود به اتاقم رفتم.
•♡• #اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج •♡•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازی مشارکتی
مناسب : 3 سال تا 9 سال
─━━━━⊱🐣⊰━━━━─
♡•• 🌹کوثر🌹
https://eitaa.com/joinchat/1574305852C574f8d0f57
آموزش مهارت های اجتماعی به کودکان
اولین نکته درآموزش مهارتها اینه که حواسمون باشه بچه ها وقتی یه کاری رو انجام میدن که از طریق کشف و تجربه بهش رسیده باشن!
هیچ آموزشی موثرتر از رفتار مراقبان اصلی کودک نیست!
✅مهربانی از کودکان بپرسید «به نظر شما مهربانی یعنی چی؟»
از جواب هایی که دریافت میکنید استفاده کنید.
از مثال هایی که بچه ها براتون میزنن آموزش رو شروع کنید.
اجازه بدید بچه ها صحبت کنن و شما بیشتر هدایت گر صحبت هاشون باشید.
سعی کنید به صورت مستقیم مطلبی رو انتقال ندید و بیشتر از طریق نقاشی، بازی و نمایش هدایت گر باشید.
و نکته ی طلایی پاسخ به این سواله که ما چقدر در خانواده و در برخورد با کودک مهربانیم؟
─━━━━⊱🐣⊰━━━━─
♡•• 🌹کوثر🌹
https://eitaa.com/joinchat/1574305852C574f8d0f57
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این عید براچی جشن میگیری؟ 🤷♀
مواظب باشیم
🌹کوثر🌹
https://eitaa.com/joinchat/1574305852C574f8d0f57
🌷
در کار همسرتان سرک نکشید
با مچگیری همسرتون،اونو راستگو نمیکنید بلکه او دروغگوی حرفه ای میشه
با:
📛کیف و جیب گشتن
📛گوشی چک کردن
📛هی کجایی،کجا میری،کی میای گفتن
📛مثل کارآگاها رفتار کردن
امنیت برقرار نمیشه
بدتر باعث میشه اون به دروغ گفتن حریص تر بشه چون ممکنه با این رفتارای شما همسرتون فکر کنه غرورش داره شکسته میشه
عاقلانه رفتار کنیم
کارآگاه بازی رو بزاریم کنار
اگرم مشکلی هست با منطق و محبت کردن حلش کنیم
🌹کوثر🌹
https://eitaa.com/joinchat/1574305852C574f8d0f57
⭐️
💍⭐️
💞💍⭐️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 آموزش سگ شدن در غرب : در غرب پس از گذراندن آموزش چگونه سگ باشیم وارد میدان میشن تا بتونن خودشونو محک بزنن و ببینند با موفقیت تونستند سگ باشن یاخیر ، خداییش ببینید سیر رشد و ترقی غرب بیچاره لیبرال به کجا رسیده. بدبخت تر از اینا غربزده هایی هستند که کعبه آمالشون غرب متوحش و عاری از انسانیت است.
💠🌹کوثر🌹
https://eitaa.com/joinchat/1574305852C574f8d0f57
🔴 #شبیه_کیفهای_زنانه
✍️حجت الاسلام رنجبر:
💠 شما مغازههای کیف فروشی زنانه را دیدهاید که چقدر قشنگ کیفها در آنجا آویزان شدهاند، اما در آن را که باز میکنید، میبینید داخل آن پر از کاغذ و روزنامه باطله است. وقتی شما کاغذهای باطله را بیرون میریزید، کیفها هم از آن قواره و شکلی که دارند میافتند. ولی وقتی که همین کاغذهای باطله را مچاله میکنید و در کیف فرو میبرید، کیف شکل میگیرد. خشم و #عصبانیت هم زباله زندگی است، وقتی آن را بیرون میریزیم و بروز میدهیم خودمان زشت میشویم و از قیافه انسانی میافتیم، دیدهاید کسی که عصبانی میشود چهرهاش زشت میشود ولی وقتی همین خشم را به خاطر خدا فرو میبرید #شمایل_انسانی پیدا میکنید.
🌹کوثر🌹
https://eitaa.com/joinchat/1574305852C574f8d0f57
✍️چندخاصیت مهم آب برنج👇
جلوگیری ازپیری زودهنگام
دوست دستگاه گوارش
زیبایی ولطافت پوست
درمان وپیشگیری ازیبوست
تقویت سیستم ایمنی بدن
پیشگیری ازورم معده
حتمابرنج را،کته درست کنید
🌹کوثر🌹
https://eitaa.com/joinchat/1574305852C574f8d0f57
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آلبالو پلو مجلسی
🍒 طرز تهیهش جالب نبود ولی تزیین خوب شد
🌹کوثر🌹
https://eitaa.com/joinchat/1574305852C574f8d0f57
💕💕
برای کودکانتان زیاد اسمارتیز نخرید!
زیرا مواد موجود درانواع اسمارتیزهای رنگی باعث
دل پیچه
ترک خوردگی دندانها می شود
همچین برای کودکان بیش فعال بدلیل داشتن کاکائو به هیچوجه توصیه نمیشود
🐝
─━━━━⊱🐣⊰━━━━─
♡•• 🌹کوثر🌹
https://eitaa.com/joinchat/1574305852C574f8d0f57
کودکانی که قبل ازخواب ازتکنولوژی استفاده میکنند:
خواب کمتری دارند
شاخص توده بدنی شان بالاست
وخستگی بیشتری بعداز بیدارشدن صبح دارند
هرگزقبل ازخواب به کودک اجازه استفاده ازابزارالکترونیکی راندهید
🐝
─━━━━⊱🐣⊰━━━━─
♡•• 🌹کوثر🌹
https://eitaa.com/joinchat/1574305852C574f8d0f57
▪️مزایای عجیب ماساژ برای نوزادان
کاهش بدخلقی نوزاد
خواب بهتر
بهبود اشتها
افزایش وزن
پیشگیری از یبوست
تقویت سیستم ایمنی بدن
تقویت عضلات
پیشگیری از احتقان سینه
ارتباط بهتر مادر با نوزاد
─━━━━⊱🐣⊰━━━━─
♡•• 🌹کوثر🌹
https://eitaa.com/joinchat/1574305852C574f8d0f57
#کوثر(18)
یه خبر خوش برای کوثری های عزیز❤️ رمان قشنگمون شروع شد که امیدوارم مورد پسندتون واقع بشه🌹 یک رمان
ما را به دوستان خود معرفی کنید
پارت اول سنجاق شده
•┈┈••✾•◈◈◈◈◈◈◈◈◈•✾••┈┈•
💠| یــادت باشد
#Part_5
حمیدی که به خواستگاری من آمده بود همان پسر شلوغ کاری بود که پدرم اسم او و برادر دوقلویش را پیشنهاد داده بود. همان پسر عمه ای که با سعید آقا همیشه لباس یکسان میپوشید؛ بیشتر هم شلوار آبی با لباس برزیلی بلند با شماره های قرمز! موهایش را هم از ته میزد؛یک پسر بچهی کچل فوق العاده شلوغ وبی نهایت مهربان که از بچگی هوای من را داشت. نمیگذاشت با پسرها قاطی بشوم. دعوا که میشد طرف من را میگرفت، مکبر مسجد بود وبا پدرش همیشه به پایگاه بسیج محل میرفت. این ها چیزی بود که از حمید میدانستم.
زیر آینه روبه روی پنجره ای که دیدش به حیاط خلوت بود نشستم. حمید هم کنار در به دیوار تکیه داد. هنوز شروع به صحبت نکرده بودیم که مادرم خواست در را ببندد تا راحت صحبت کنیم جلوی در را گرفتم وگفتم :«ما حرف خاصی نداریم. دوتا نامحرم که داخل اتاق در رو نمیبندن!»
سرتا پای حمید را ورانداز کردم. شلوار طوسی و پیراهن معمولی؛ آن هم طوسی رنگ که روی شلوار انداخته بود. بعداً متوجه شدم که تازه از مأموریت برگشته بود، برای همین محاسنش بلند بود.
چهره اش زیاد مشخص نبود به جز چشم هایش که از آن ها نجابت میبارید.
مانده بودیم کداممان باید شروع کند. نمکدان کنار ظرف میوه به داد حمید رسیده بوداز این دست به آن دست با نمکدان بازی میکرد. من هم سرم پایین بود وچشم دوخته بودم به گره های فرش شش متری صورتی رنگی که وسط اتاق پهن بود؛خون به مغزم نمیرسید چند دقیقه ای سکوت فضای اتاق را گرفته بود تا این که حمید اولین سوال را پرسید: «معیار شما برای ازدواج چیه؟»
به این سوال قبلا خیلی فکر کرده بودم. ولی آن لحظه واقعا جا خوردم. چیزی به ذهنم خطور نمیکرد. گفتم:«دوست دارم همسرم مقید باشه و نسبت به دین حساسیت نشون بده، ما نون شب نداشته باشیم بهتر از اینه که خمس و زکاتمون بمونه. »
گفت: "این که خیلی خوبه. من هم دوست دارم رعایت کنم." بعد پرسید: «شما با شغل من مشکلی نداری؟! من نظامیم، ممکنه بعضی روزها ماموریت داشته باشم. شب ها افسر نگهبان بایستم.بعضی شب ها ممکنه تنها بمونید.»جواب دادم:«با شغل شما هیچ مشکلی ندارم. خودم بچه پاسدارم. میدونم شرایط زندگی یه آدم نظامی چه شکلیه. اتفاقا من شغل شما رو خیلی هم دوست دارم.»
بعد گفت: «حتما از حقوقم خبر دارین. دوست ندارم بعدا سر این چیزها به مشکل بخوریم.از حقوق ما چیزی زیادی در نمیاد.» گفتم: «برای من این چیزها مهم نیست من با همین حقوق بزرگ شدم. فکر کنم بتونم با کم و زیاد زندگی بسازم.»
همان جا یاد خاطره ای از شهید همت افتادم وادامه دادم: "من حاضرم حتی توی خونه ای باشم که دیوار کاهگلی داشته باشه، دیوار ها رو ملافه بزنیم ،ولی زندگی خوب و معنویای داشته باشیم ."
•♡• #اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج •♡•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینم یه کباب تابه ای دیگه
به نظر خوشمزه میاد
🌹کوثر🌹
https://eitaa.com/joinchat/1574305852C574f8d0f57
🥩
🔺کودکانی که در خانه هایی بزرگ شده اند که به آنها اهمیتی داده نمیشده و همیشه کمبود محبت داشته اند، در بزرگسالی در روابط عاطفیشان:
🔹دائم شریک زندگیشان را سرزنش میکنند.
🔹سرد و نامهربان و نجوش و دست نیافتنی هستند.
🔹نیازهایشان را به شریک عاطفی خود نمیگویند.
🔹همیشه خودشان را قوی و بی نیاز نشان میدهند.
─━━━━⊱🐣⊰━━━━─
♡•• 🌹کوثر🌹
https://eitaa.com/joinchat/1574305852C574f8d0f57
اگر فرزندتان حاضر نيست محلي كه به او خوش گذشته ترك كند:
👈🏻با گریه فرزندتان نظر خود را تغییر ندهید.
👈🏻از قبل به او اطلاع دهید.
👈🏻از ساعت زنگدار یا موبایل خود استفاده کنید و به او بگویید زنگ که به صدا در آمد مجبور به رفتن هستید.
👈🏻زمانی که محل تفریح را ترک می کنید باید به فرزتدتان دلیلی برای ترک آنجا بدهید که به اندازه محلی که ترک می کنید برای فرزتدتان خوشایند باشد. مثلا قول خوردن بستنی، دیدن کارتون یا هر کار مفرح دیگر را به فرزندتان بدهید. زیرا او در ذهن خود باید دلیلی برای ترک جایی که به او خوش میگذرد داشته باشد،
👈🏻اگر همچنان فرزندتان دست به مانور زد او را بغل کنید و محل را ترک كنيد.
─━━━━⊱🐣⊰━━━━─
♡•• 🌹کوثر🌹
https://eitaa.com/joinchat/1574305852C574f8d0f57