eitaa logo
حوزه علمیه کوثر
364 دنبال‌کننده
5هزار عکس
1.8هزار ویدیو
359 فایل
☎️تلفن : ۳۶۲۵۰۶۶۰_۰۲۱ معاونت آموزش : @m_zafar معاونت فرهنگی : @zahra0451 معاونت پژوهش : @kosar_nori
مشاهده در ایتا
دانلود
نقل شده ، در عهد عمر بن خطّاب روزى زياد در مجلس او سخن مى گفت كه شنوندگان را به شگفت آورد. عمرو ابن عاص گفت: شگفتا اين جوان اگر قرشىّ بود عرب را به عصاى خود ميراند. ابو سفيان گفت: آگاه باش سوگند بخدا او قرشىّ است، اگر او را مى شناختى مى دانستى كه از بهترين اهل تو است! عمرو گفت: پدرش كيست؟ ابو سفيان گفت: سوگند بخدا من او را در رحم مادرش نهادم! عمرو گفت: چرا او را به خودت ملحق نمى گردانى؟ ابو سفيان گفت: از بزرگى كه اينجا نشسته( يعنى عمر) مى ترسم كه پوست مرا بكند!!
هنگامى که معاويه مى خواست زياد را به خاندان خود ملحق کند، پس از جمع کردن مردم ، زیاد را بالاى منبر برد و پيش روى خود بر پلّه پايين تر نشاند و گفت:" اى مردم من از نسب زياد در خاندانم آگاهم. هر کسى مى تواند به اين امر گواهى دهد برخيزد!" گروهى از مردم برخاستند و شهادت دادند که او فرزند ابوسفيان است و نه فرزند پدرش و ابو مريم سلولى که در جاهليّت شراب فروش بود برخاست و به این ادعا شهادت داد!! ماجرای زياد بن ابيه ، قصه درد آورى است که انسان را به تأمل وا مى دارد، زيرا معاويه زنای با مادر زیاد را ،به پدرش نسبت داد تا زیاد برادرش باشد!! از اين شگفت آورتر اين است که ادعاى اين برادرى (نامشروع) در مجلسى علنى و رسمى در حضور جمعيّت واقع شد و زياد از اين مسأله شرمنده نگشت، چرا که غنايم اين برادرى (نامشروع) خليفه را، بر سلامت و صحت نسب خود ترجيح داد. و تاسف آورتر اينکه از حکومت اسلامى ايجاد شده توسط پيغمبر اکرم(ص)، بيش از حدود نيم قرن از آن نگذشته بود، بر اثر عوامل بنى اميه چنان آلوده شد که خليفه جرأت مى کند در ملأ عام چنين امر منکرى را تثبيت کند!