#برگی_از_یک_کتاب
#معرفی_کتاب_غدیر
📚 کتاب: چشمان روشن برکه
✏️نویسنده: محمد حسین فکور
📇ناشر: ستاد احیای ایام ولایت و امامت (غدیریه)
————————-
📖بخشی از کتاب:
..سرم سنگین شده و درد می کند.بلند می شوم تا بروم مسجد.
بلکه کسی را پیدا کنم و پولی،از او بگیرم و چند روزی با آن گذران زندگی کنم..
دشداشه ام را می پوشم.دستار کهنه ام را روی سرم محکم می کنم و به طرف در میروم.صدای زنم از پشت سرم می آید:«توی سبد،دیگر یک دانه خرما هم نمانده.»جوابش را نمی دهم و آهسته از در خانه میزنم بیرون.به آسمان نگاه می کنم. خورشید به قدر یک نیزه آمده است بالا.
اما هنوز از گرما و هُرم روزانه خبری نیست. نرمه ی بادی که توی کوچه می وزد،به صورتم می خورد و حالم را جا می آورد.با این که آفتاب همه جا را گرفته،ولی نسیم خنکی می وزد.خنکی نسیم را روی پوست صورتم حس می کنم.
پیش خودم فکر میکنم:«شاید توی مسجد کسی نباشد.»با این فکر قدم هایم سست می شود،اما نمی ایستم.نمی توانم به خانه برگردم.باید بروم.اگر هم کسی نباشد،می نشینم.بالاخره نزدیک ظهر مسجد پر می شود.مردم که آمدند حرف دلم را میزنم.
لینک دانلود الکترونیکی کتاب:
khedmatgozaran.com/book-eyes-bright-pond/