یک اسلحه به غنیمت گرفته بود؛ با همان اسلحه 7 بعثی را اسیر کرده بود. خرمشهر دست بعثیها افتاده بود.
خودش را خاکی و موهایش را آشفته میکرد و گریهکنان میگشت خانههایی را که پر از عراقی بود بهخاطر میسپرد. به عراقیها میگفت مامانم را گم کردم.
گاه میرفت داخل خانهها پیش عراقیها مینشست مثل کرولالها از غفلت آنها استفاده میکرد و خشاب و فشنگ و کنسرو برمیداشت.
#شهید_بهنام_محمدی
https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf