📚زیارتنامه📜♥️
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها به نیابت از #شهید_محمد_حسین_یوسف_الهی🌹برای امر فرج و حاجت روایی همه بزرگواران✅...
🌻======✨=======🌻
🍃🌼🌸🌸🌼🌸🌸🌼🍃
بسم الله الرحمن الرحیم
🌸يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللّٰهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صابِرَةً، وَزَعَمْنا أَنَّا لَكِ أَوْلِياءٌ وَ مُصَدِّقُونَ وَصابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَأَتىٰ بِهِ وَصِيُّهُ، فَإِنّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْناكِ إِلّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُما لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنا بِوِلايَتِك🌸....🤲
🍃🌼🌸🌸🌼🌸🌸🌼🍃
🌻======✨=======🌻
🌼التماس دعای فرج🌼
♥️
🌹با ما همراه باشید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf
💠🌷💠 #سـیـره_شـہـداء
💔 شاید بچهای پدر نداشته باشد!
🏫 دست محمد حسین را گرفت و او را در مدرسهی ارباب زاده که خودش مدیر آن بود ثبت نام کرد.
☀️ ظهر، محمدرضا و محمد حسین خسته و کوفته به خانه آمدند.
🌷 محمدحسین پرسید: پدر! چرا امروز ما را با ماشین به خانه نیاوردی؟ مسیر طولانی است. ما خسته شدیم.
💕 پدر او را در آغوش کشید، بوسید و گفت:
☝🏻به خاطر اینکه شاید در بین بچهها کسانی باشند که پدر نداشته باشند. این کار خوبی نیست که جلوی آنها شما هر لحظه با پدر باشید.
📔 برگرفته از کتاب حسین پسر غلامحسین؛ خاطراتی از #شهید_محمد_حسین_یوسف_الهی
⚘یادش گرامی با ذکر صلوات
https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf