eitaa logo
کوثر نور
2.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
9 فایل
🟢 کانال کوثر نور 🟢 🔷 معارف اهل بیت 🔶سبک زندگی اسلامی ♦️ نکات اخلاقی از علما و بزرگان 🔳 ارتباط با ادمین جهت انتقادات و پیشنهادات: 🆔 @Talabeh12 تعرفه تبلیغات 👇 https://eitaa.com/joinchat/2881684597Cc387f66d67
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺️مبارزه با نفس حميدرضا جعفرزاده در مبارزه با نفس سرآمد بود. يک روز او را با لباس بسيجي سوار بر دوچرخه ديدم، در حالي که يک ساک دستي رنگ و رو رفته و پاره همراهش بود. براي خريد وارد بازار شد. 🔷️ ساک به قدري کهنه و مندرس بود که آدم خجالت مي کشيد با آن به بازار برود. حمیدرضا با آن ساک به بازار مي آمد و خريد مي کرد. يک بار وقتي علت را پرسيدم، 🔶️ گفت: «با اين کار به نفسم مي فهمانم که تو کسي نيستي.» شهید حمیدرضا جعفرزاده⚘️⚘️⚘️ https://eitaa.com/kosarnuor
🔺️نگاه بزرگ... ▫️حسن نوری(برادر شهید) گرمای تابستان بود. داشتیم با حسین علی می رفتیم مسجد. توی لباس هایم نازک ترین اش را پیدا کردم و پوشیدم. وقتی نگاهش کرد خیلی تعجب کردم. یک اورکت زمستانی پوشیده بود و یک کلاهی هم کشیده بود سرش. گفتم: برادر! زمستان را با با خودت آورده ای؟! این چه تیپی است؟ 🔷️هر چه پرسیدم طفره رفت. توی راه مسجد بهش گفتم: تا به عقلت شک نکردم، بگو این چه تیپی است؟ 🔶️گفت: این طوری لباس پوشیدم تا برای خانم های نامحرم جلوه نداشته باشم. همان طوری که ممکن است ما از دیدن خانم های نامحرم تحریک بشویم، آنها هم ممکن است چنین شوند. ما نباید با پوشیدن لباس های نازک و بدن نما باعث تحریک نامحرم شویم. در حالی که به سختی حرف هایش را در ذهنم جا می دادم، داغ کرده بودم. پیراهنم را تکان دادم تا هوا زیرش جریان پیدا کند. شهید حسینعلی نوری🌹 https://eitaa.com/kosarnuor
🔺تخلیه چاه نفْس ... دستشویی های گردان پر شده بود و دیوارهای اطرافش ریخته بود. امکان آوردن ماشین تخلیه چاه هم نبود. یکی از مسئولین لشکر بعد از نماز اعلام کرد که به چند نفر داوطلب برای تخلیه چاه نیازمندیم. 🔶️هر یک از نیروها چیزی می گفت. یکی می گفت: «پیف پیف! چه کارهایی از ما می‌خوان». دیگری می‌گفت: «ما آمدیم بجنگیم، نه این‌که چاه تخلیه بکنیم». رفتیم برای ناهار و استراحت. یک آن به سرم زد برم ببینم سرنوشت سرویس های بهداشتی چه شد؟ وقتی در صحنه حاضر شدم، دیدم ده نفر از بچه های گردان خودمان مشغول کشیدن چاه بودند و تا غروب مشغول بودند و بعد از اتمام کار رفتند حمام. نمی دانم چرا اسم شان را نوشتم. محمدرضا تورجی زاده، رحمن هاشمی و... 🔷️ سه ماه بعد درست بعد از عملیات کربلای ده، کاغذ را نگاه کردم. همه آن ده نفر یکی پس از دیگری شهید شده بودند. گویا در جریان تخلیه چاه نفْس شان را شکستند و مهیای شهادت گردیدند. شهید محمد رضا تورجی زاده شهید سید رحمن هاشمی https://eitaa.com/kosarnuor