eitaa logo
کانال مدیریت حوزه علمیه خواهران استان مازندران
1.1هزار دنبال‌کننده
19.4هزار عکس
1.8هزار ویدیو
328 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله... درس خوندن و خیلی دوست دارم❤️ کتاب بهم جون میده😍 آرامشم خوندن کتاب هست.. اگه نتونم کتاب بخونم یعنی فرصتش و از دست بدم حالم بد میشه🤕 ضمنا فوق العاده دختر پرجنب و جوشی هستم.. یک جا بند نمیشم، همش دلم میخواد کاری کنم کارستون😆 ولم میکردی سر از ناکجا آباد در می آوردم😥 خلاصه بگم درونم چیزی بود که تو واقعیت اطرافم نمیتونستم بهش جواب بدم دنبال جایی بودم که هم بشه توش درس خوند و درس خوند تا حسابی با سواد شد😏 و هم اینکه اون همه شیطنتم،اون همه هیجان و انرژی ام صرف کارای قشنگ و حسابی بشه...🤗 تا اون موقع فک میکردم تنها راهش اینه که برم دانشگاه.. ولی راستش محیط دانشگاه ازایده آل های ذهنیم فاصله داشت🙄 منم اون زمان روحیه م اونقدر قوی نبود که متاثر از فضای دانشگاه نشم😔 یه روز که با دوستم بیرون بودیم،بین راه به پدرش که روحانی بود و تو حوزه ی برادران تدریس میکرد سر زد☺️ چند دقیقه ای تو حیاطِ حوزه قدم میزدم تا کار دوستم تموم شه😶 حس عجیبی داشتم که الان بعد ۷ سال مطمئنم اون حس با هدف از جای خاصی بهم منتقل شد..😇 حس کردم من تو این محیط میتونم به همه اهدافم برسم.. آرامش اونجا جذبم میکرد😃 از همون موقع شروع کردم، رفتم سراغ حوزه های خواهران و تحقیق و جست وجو..🤓 زمان ما برای ورود به حوزه علاوه بر مصاحبه، آزمون کتبی هم نیاز بود. به جای خوندن برای کنکور،شروع کردم واسه آزمون حوزه خوندن.. چند تا کتاب تست عربیِ قلم چی خریدم و مدام سوال های گزینه ای حل میکردم🙃 همش نگران بودم که قبول نشم 😓 طلبگی دعای شبانه روزم بود.. قبول نشدن هم کابوس شبانه..😞 شکر خدا قبول شدم بالاخره من هم طلبه شده بودم..😍 چه روزهای خوبی رو توحوزه گذروندم... حوزه برام پر از خاطره ست... پر از دغدغه و تعلیم وتزکیه و... الحمدالله امروز بعد از ۷سال مشغول فعالیت های فرهنگی، تبلیغی، پژوهشی، جهادی، هستم.. خیلی کارها تو حوزه یاد گرفتم.. حوزه ازم آچار فرانسه ساخت😅 خلاصه اینکه اگه شما هم روحیاتی شبیه روحیه من دارید پر از شیطنت وانرژی، توصیه میکنم بیاید حوزه😉 ر.ن 👇👇👇👇 ۰۱۱۳۳۷۰۱۶۹۳ https://www.instagram.com/p/CBY_xDgFz7m/?igshid=1rceoklupwirv
بسم الله... پشت کنکوری بودم و سر پربادی داشتم . همه تو تب و تاب کلاس کنکور و درس و تست بودن اما من جای دیگه سیر میکردم😒 کنکورم رو دادم بدون اینکه حتی یه دونه تست زده باشم چون دلم جای دیگه بود... اونا که جدال بین عقل و دل رو کشیدن میدونن من چی میگم . کنکور اصلی من امتحان ورودی جامعه الزهرا بود❤️ به هرحال شد و تو هر دو امتحان قبول شدم. من سرمست از خوشحالی پیروزی تو ورودی جامعه الزهرا قم بودم غافل از اینکه امتحان اصلی من تازه شروع شده . مخالفت های شدید مادر از نرفتن به دانشگاه😞 و من به حکم عقل , پا روی دلم گذاشتم . مگه میشد تاج شاگردی امام زمان رو سرت باشه و مادر ازت راضی نباشه؟!! راهی دانشگاه شدم😐 ده سال گذشت ولی عشق من به تحصیل در حوزه همچنان پابرجا بود .💝 یه روزی میون کشمکش بین عقل و دل , من پاروی دلم گذاشتم . عقل میگفت دانشگاه و دل میگفت حوزه . اما اینبار رفتن به حوزه ، فرمان عقل بود و دل دیگه ساز مخالف نمیزد . طلبه شدم😍 هر جا که پاهام خسته شد و اراده ام سست , دل قوت قدم هام شد . حالا میفهمم که چرا باید ده سال صبر میکردم . صبوری تو فراق ، پیشونی نوشت شیعه ست.❣️ وحالا من ریزه خوره سفره امام زمانم هستم . 👇👇👇👇 ۰۱۱۳۳۷۰۱۶۹۴ https://www.instagram.com/p/CBeBinllxg9/?igshid=1rtxyhnzm5iw
دبیرستان بودم که بین رشته انسانی و تجربی مردد بودم و به اصرار خانواده رشته تجربی رو انتخاب کردم که دکتربشم البته شاید هدف اصلی تاحدودی درد مردم دوا کردن نبود حل مشکلات اقتصادی خودم بود و تحسین ازطرف دیگران😑 من پزشک نشدم ولی باقبولی در دانشگاه دولتی تونستم خانواده رو تاحدی راضی نگه دارم اما خودم رو نه.... رضایت من در «مفید بودنم» بود و شاید وقتی خانواده ازم راضی میشدن ، یه حسِ مقطعیِ مفیدبودنِ کاذب باعث میشد ، پشت هم کارهایی انجام بدم که به رضایت خودم و دلم نبود. سال اخردبیرستان مشاورم بهم گفته بود که تویک نامه بنویس برنامه های آیندت رو و سال دوم دانشگاه بخونش 😊 تومعیارازدواجم نوشتم که دوست دارم باکسی زندگیم رو ادامه بدم که تو دین و برنامه زندگی تخصص داشته باشه تابتونه کمک کنه بهترباشم (این میل به بهترشدن و ایده آل گرایی همیشه توزندگیم بوده که گاهی مفید وگاهی مضربوده) به این فکرافتادم که یک فردمتخصص چقدرمفید هست..... من به دنبال یک ناجی بودم ،یک هادی !!!! یک خلا در زندگی حس میکردم و نمیدونستم ازچیه و دنبال پرکردنش بودم.... باخودم فکرکردم چرا من در شکرنعمتم ، در شکر اینکه حداقل راکد نیستم ، یک هادی نباشم ! خوبیش اینه که علاوه برکمک به دیگران مواظبی خودت هم اشتباه نکنی ، چون ممکنه اشتباهت هم یادگرفته بشه. توبرنامه ازلاک جیغ تاخدا دخترخانمی وقتی میخواست حجاب انتخاب کنه دید که افراد باحجاب اقلیت جامعه هستند و شخصی فرمود : «این اقلیت جامعه هستند که می اندیشند ....» اکثریت جامعه به سمت راحتی و هواوهوس میروند.... این متن درنامه بود که درادامه اش نوشتم؛اگرروزی خواستی بین حوزه و دانشگاه یکی رو انتخاب کنی باید حوزه انتخابت باشه زهرا!!! تابستان اون سال یک اردوی عقیدتی شرکت کردم و از بالابودن سطح یکی ازاساتید ، بسیار لذت بردم ، از ایشون جویا که شدم فهمیدم بعد ازاتمام دانشگاه حوزه رو انتخاب کردند باخودم گفتم کاش من میتونستم الان اینکاربکنم حداقل ۲سال کمترعقب میمونم ... همون سال من زائرپیاده ی آقااباعبدلله بودم و بازهم تحت تاثیر رفتار خیلی خوبِ روحانی کاروان... تاحدودضعیفی از پس مکالمه عربی برمیومدم وتاحد بیشتری انگلیسی داشتم باخواهری ازهند انگلیسی صحبت میکردم و برای دوستم که اهل نجف بود به عربی دست و پاشکسته ترجمه .. ادامه مطلب در نظرات👇👇 https://www.instagram.com/p/CBkIDr2FeBw/?igshid=hxa8b09lv9co