#ارسالی_مخاطبین 📮
#چالش_کتابخوانی 📗
#حال_ خوش _ خواندن📙
#معرفی _ کتاب 📚"حسین پسر غلامحسین"
📝توسط :🍀 طلبه کتابخوان؛ سرکارخانم کبری ایرجی راد🍀
‼️ایشون همان شهیدی هستند که سردار سلیمانی با گریه و عشق ازشون یاد میکردن و وصیت کرده بودند که در کنارشون دفن شوند‼️
📙 برشی از کتاب :
شهید یوسف الهی با خوشحالی گفت: هم اکبر موسایی پور را دیدم، هم صادقی را.»
گفتم: «کجا هستند؟گفت: «جایی نیستند، من توی خواب آنها را دیدم. گفتم: «خب! چی شد؟»
گفت: «دیشب خواب دیدم که اکبر موسایی پور و حسین صادقی هر دو آمدند، اکبر جلو بود و حسین پشت سرش. چهره اكبر خیلی نورانی تر از حسین بود، می دانی چرا؟» گفتم: «چرا؟» گفت: «اکبر اگر توی آب هم بود، نماز شبش ترک نمی شد، اما حسین این طور نبود، می خواند، ولی اگر شبی خسته بودونمیتوانست،نمی خواند. یک دلیل دیگر هم دارد. «اکبر نامزد داشت، دنبال قضيه ازدواج رفته و به تکلیفش عمل کرده بود، ولی صادقی نه.»گفتم : چه بلایی سرشان آمده است!
گفت: «دیشب توی خواب دیدم که اکبر آمد و گفت: محمدحسین! ناراحت نباشید! ما اسیر نشدیم و برمی گردیم.گفتم: «اگر اسیر نشدند، پس چه جوری بر می گردند؟گفت: «احتمالا شهید شده اند و جنازه هایشان را آب می آورد. گفتم: «حالا کی می آیند؟» گفت: «یکی شب دوازدهم می آید و دیگری هم شب سیزدهم گفتم:«مطمئنی؟» گفت: "خاطرت جمع باشد." از سر شب لب آب می رفتم و منطقه را نگاه می کردم. به این امید که خواب محمدحسین تعبیر شود و بچه ها بیایند، اما خبری نبود که نبود... #معاونت_پژوهش_و_کتابخانه
#مدرسه_علمیه_امام_حسین_ علیه_السلام
#شهرستان_چالوس
@mazandaran_hozeh