#روایت_نویسی۳
از هویزه بگویم
وقتی وارد هویزه شدیم، به دنبال شهید علم الهدی بودم، شهیدی که واسطه ازدواج شهید عبدالمهدی کاظمی و همسرش شده بود، و این خاطره برایم تداعی کننده جمله شهیدان را شهیدان می شناسند بود.
بچه ها هر کدام بر سر مزاری نشسته اند و عقده دل وا می کنند. نماز در جوار شهدا خیلی حس و حال خوبی داشت، حس وحالی که زبان نمیداند از چه کلمه ای برای توصیف آن به کار گیرد.
به راستی آنها چه کرده اند؟
راه ورسم زندگی وانسانیت را بایستی از آنها آموخت. آنهایی که حتی نگذاشتند قطره ای از خونشان هدر رود.
نمیدانم اما دلم نمی خواهد اخرین سفر من به این مناطق سراسر عطر خدا باشد.
راویان این سفر همگی یادگاران و غنیمت آن دوران هستند، هرچه که ما می شنویم آنها چشیدند و لمس کرده اند.
چه زیبا از دنیا دل بریدند، آنها خوب میدانستند دنیا و تعلقاتش انسان را در بند نفس خواهد کرد، شهادت پایان قصه شان نبود بلکه نقطه آغازی برای زندگی جاودانه شان نزد پروردگار عالم بود.
در جوار شهدا مینشینم، غبطه میخورم به خادمانی که خالصانه خدمت می کنند.
قرائت زیارت عاشورا در این مکان چقدر برایم دلچسب و شیرین بود. به گمانم آفتاب هم ارادت خاصی به این سرزمین دارد، از خدا میخواهم این سفر را هرسال نصیبمان کند. ان شا ء الله.
این حکایت ادامه دارد...
#پایگاه_بسیج_طلاب_مدرسه_علمیه_حضرت_معصومه_علیهاالسلام
#راهیان_نور
#طلبه_فاطمه_گلی
🌸 کانال رسمی حوزه علمیه خواهران استان سمنان
🆔@mhw_semnan