🔹مکتب کلاسیک چیست؟
🔸کلمه کلاسیک به معنی وسیع خود، به تمام آثاری که نمونه ی ادبیات کشوری شمرده میشود و مایه ی افتخار ادبیات ملی آن کشور است اطلاق میشود، مثلا ما میتوانیم همه ی آثار جاودانی شاعران بزرگمان را کلاسیکهای ادبیات فارسی بدانیم.
آثاری چون کلیات سعدی، اشعار حافظ، کلیله و دمنه از آثار کلاسیک ادبیات ایران به شمار میروند.
📚 برگرفته از مکتبهای ادبی | رضا سیدحسینی
#مکتبهای_ادبی
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid
#مکتبهای_ادبی
مکتبهای ادبی در ادبیات فارسی بهعنوان جریانهای فکری و هنری، تأثیر عمیقی بر نحوهی آفرینشهای ادبی داشتهاند. این مکاتب اغلب با مکتب کلاسیک آغاز میشوند که ریشههای آن در بازگشت به اصول ادبیات یونان و روم باستان قرار دارد و تحت تأثیر نهضت اومانیسم و رنسانس شکل گرفته است. رنسانس بهعنوان دورهای از تحولهای فرهنگی و هنری شناخته میشود که زمان آغاز و پایان آن در مناطق مختلف متفاوت است. در این دوره، جهانبینی انسانها به واسطه اکتشافات جدید دچار تغییرات عمیق شد و درهای نوینی را به روی خلاقیتها و تفکرات باز کرد.
کلمه کلاسیک در معنای وسیع خود، به تمام آثار ارزشمندی اطلاق میشود که نمونههای برجستهای از ادبیات یک کشور بهشمار میآیند و مایهی افتخار فرهنگی آن کشور هستند. در ادبیات فارسی، آثار شاعران بزرگی چون فردوسی، حافظ، و مولانا را میتوان در زمرهی آثار کلاسیک دانست. اما زمانی که از مکتبهای ادبی سخن میگوییم، منظور تنها آثار ادبی برجسته نیست، بلکه به جریانی فکری اشاره داریم که در قرن هفدهم در فرانسه شکل گرفت و تلاش داشت به اصول و معیارهای ادبیات یونان و روم بازگردد و از آنها الهام بگیرد. این مکتب، در تقابل با مکاتب ادبی جدیدتر، همچون رمانتیسم و رئالیسم، قرار میگیرد و به سنتهای ادبی کهن اهمیت ویژهای میدهد.
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid
#مکتبهای_ادبی
🔹 اومانیسم
اومانیسم، یا انسانگرایی، نهضتی بود که نخستین بار در ایتالیا مطرح شد و سپس به سایر نقاط اروپا گسترش یافت. این جریان فکری نام خود را از رومیان گرفته بود که در دوران باستان برای مطالعه و بررسی آثار یونان قدیم، نظامی ادبی و فلسفی به نام Studia humanitatis ایجاد کرده بودند. رومیان باور داشتند که «با مطالعه آثار قدیم، میتوان قدرت معنوی انسان را پرورش داد و او را به فردی انسانیتر، یعنی شهروندی آگاهتر و متمدنتر، تبدیل کرد.»
واژه اومانیسم در آغاز به معنی «مطالعات آزاد» به کار میرفت و به مطالعهی آثاری اشاره داشت که به «ادبیات انسانی» یا «ادبیات نسل بشر» مربوط میشد و در مقابل متون دینی قرار میگرفت. این مطالعه بر شناخت انسان و ارزشهای او متمرکز بود و در تلاش بود تا از طریق توجه به جنبههای غیرمذهبی زندگی، فهمی عمیقتر از انسانیت ارائه دهد. اما نباید این موضوع را بهعنوان تقابلی مستقیم با دین تلقی کرد؛ بلکه اومانیسم بیشتر واکنشی بود به ادبیات غیرمذهبی قرون وسطی که اغلب از ارزشهای ادبی کمتری برخوردار بود. اومانیسم بر پایه احیای ارزشهای فکری و هنری گذشته بنا شده بود و از همینرو، نقش مهمی در تولد رنسانس و تغییرات بنیادین فرهنگی آن دوران داشت.
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid
#مکتبهای_ادبی
رمانتیسم
رمانتیسم، جنبشی ادبی و هنری بود که در اواخر قرن هجدهم در اروپا شکل گرفت و واکنشی به مکتب کلاسیک و عقلگرایی عصر روشنگری محسوب میشد. این مکتب بر احساسات، تخیل، و تجربههای شخصی تأکید داشت و به جای پیروی از قواعد و الگوهای ثابت، به دنبال آزادی فردی و بیان عواطف انسانی بود. رمانتیکها اعتقاد داشتند که طبیعت منبعی بیپایان برای الهام و کشف رازهای نهفته درون انسان است. آنها از این طریق تلاش میکردند تا رابطهی انسان با طبیعت و کیهان را بازتعریف کنند و به اصالت فردی و دروننگری بیشتر بپردازند.
در این مکتب، آثار ادبی و هنری اغلب به مضامین عشق، مرگ، تنهایی، و رویاپردازی میپردازند. نویسندگان و شاعران رمانتیک مانند ویلیام وردزورث و جان کیتس در انگلیس یا ژان ژاک روسو در فرانسه، با توصیفهای شاعرانه از طبیعت و عواطف انسانی، تلاش داشتند تا زندگی را از دیدگاهی عمیقتر و معنویتر درک کنند. رمانتیسم همچنین به بیان تضادهای درونی انسان و پیچیدگیهای روحی او توجه زیادی نشان میداد و در تلاش بود تا جنبههای ناشناخته و اسرارآمیز وجود انسان را در آثار خود بازتاب دهد.
رمانتیسم را میتوان بهعنوان حرکتی دانست که با رد محدودیتهای عقلگرایی و قوانین سختگیرانهی کلاسیک، راهی به سوی بیان آزادتر، تجربههای درونی، و ستایش زیباییهای ناپایدار و لحظهای باز کرد. این جنبش با رویکرد احساسی و خیالپردازانهی خود، تأثیر شگرفی بر ادبیات، نقاشی، موسیقی، و فلسفه گذاشت و راه را برای مکاتب هنری و فکری بعدی، از جمله سمبولیسم و اکسپرسیونیسم، هموار ساخت.
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid
#مکتبهای_ادبی
رئالیسم
لغت رئالیسم که از رئال مشتق شده به معنای اصالت واقع است. مکتب رئالیسم را میتوان به عنوان بزرگترین مکتب ادبی جهان شناخت. و آن را از مکاتب اختصاصی رماننویسی به شمار آورد. تا آنجا که نخستین رئالیستهای قرن نوزدهمی توجهشان مطلقا بر داستان بود و با شعر کاملا بیگانه بودند.
بیانیه این مکتب را شانفلوری منتشر کرد؛ دقیقا آنجایی که نیاز به مکتبی تازه بین ادیبان آن دوره (اواخر قرن هجدهم-اوایل نوزدهم) احساس میشد. و مکتب رمانتیسم که تمامی قرن هجده میلادی بر ادبیات اروپا سایه افکنده بود دیگر برایشان کمکحال و راهگشا نبود. و واقعیاتی که با آن مکتب مطرح میشد را سطحی یافته بودند.
دکتر سیروس شمیسا در کتاب مکتبهای ادبی مقایسه بین رماننویسی در رمانتیسم و رئالیسم را اینطور بیان میکند:
در رمانتیسم زندگی را طوری نشان میدادند که دوست داشتند آنطور باشد. بدیعتر، قهرمانهتر و پرماجراتر از آنچه معمولا در عالم واقع است. اما رئالیستها میکوشیدند زندگی را آنطور که عملا و واقع هست نشان دهند. هرچند زشت و ناپسند باشد.
رئالیسم از اصول و قواعدی چون پرداختن به امور واقعی، بازنمود جزئیات و متوجه بودن به حوادث کوچک، بررسی نقش فرد در جامعه، به کارگیری شخصی در مقام دانایکل و روایتگری او پیروی میکند.
✍ کتابچی
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid