eitaa logo
کتاب سفید 📚
2هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
74 ویدیو
47 فایل
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄ جهت شرکت در طرح به نشانی اینترنتی زیر مراجعه نمایید: 🌐 http://www.ktbsefid.ir ارتباط با ادمین: 🆔 @DabirKtbsefid
مشاهده در ایتا
دانلود
کتاب سفید 📚
📣 برای تحقق رویای نویسنده شدن، فقط تا پایان آذرماه فرصت دارید... جهت ارسال اثر در طرح کتاب سفید به
🖇️ 📣نویسندگان عزیز توجه کنید؛ 🧨فقط یک روز دیگر تا پایان رویداد «کتابِ سفید» فرصت باقیست. جهت شرکت در "کتابِ سفید" به نشانی اینترنتی زیر مراجعه نمایید: 🌐http://www.ktbsefid.ir 👈🏻جهت پشتیبانی آنلاین با دبیرخانه به نشانی زیر ارتباط بگیرید: 🆔 @DabirKtbsefid ┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄ 📒 @ktbsefid
default.PDF
90.6K
سلام و نور 🔹داستان نیمه تمام شما را خواندم. موضوع پرکششی را برای نوشتن انتخاب کردید.آفرین! 🔹روایتها و تصاویر را به نسبت خوب و به جا در قصه نشانده بودید. 🔹شروع خوبی داشتید. اما: 🔸سرعت داستان بالا بود. اتفاقها خیلی پشت سر هم و بی وقفه رخ می‌داد. کمی توصیف به متن اضافه کنید. 🔸زبان داستان یک‌دست نیست و بعضی جاها از معیار به محاوره تبدیل شده! 🔸بعد منطقی داستان را حفظ کنید. مثلا حضور سپیده در خانه‌ی راوی آن وقت شب منطقی به نظر نمی آمد. یا سوالی که در پایان از زبان پسر داستان شنیدیم باتوجه به شخصیتش غیرمعمول بود. 🔸عدم تعادل داستان،اتفاقی‌ست که در گذشته‌ی راوی وجود داشته و از دید مخاطب پنهان است. بهتر است در خلال اتفاقات، نشانه‌هایی از گذشته بیاورید و کل ماجرا را به پایان داستان ارجاع ندهید. ✅منتظر ادامه‌ی داستانتان هستم.موفق باشید. ┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄ 📒 @ktbsefid
💡 اشمئزاز 👈 معنا: بیزاری؛ رمیدن؛ نفرت داشتن؛ اکراه داشتن مثال: 1- از غذاهای سلف دانشگاه دچار اشمئزاز شده بودیم. 2- او را همچون حیوانی می‌بیند _ حیوانی کوچک که آمده است تا به دامان او بیاویزد _ و این جنبه‌ی مرد ناگهان موجب اشمئزاز او می‌شود. (کلاه کلمنتیس) ⁉️ شما با «اشمئزاز» چه جمله‌ای می‌سازید؟ برایمان بفرستید 👇 @DabirKtbsefid ┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄ 📒 @ktbsefid
📌 داستان های شاهنامه به زبان ساده ❇️ قسمت دوازدهم: پادشاهی منوچهر (بخش سوم) در همین زمان، مهراب نیز توصیف زال را به همسرش سیندخت و دخترش رودابه می‌کند و رودابه نیز دل به زال می‌سپارد. زال از طریق کنیزان رودابه با او دیدار می‌کند و پیمان می‌بندند که تا همیشه با هم باشند. اما عشق زال و رودابه مشکل‌ساز است، چون مهراب از نژاد ضحاک است. زال، به پیشنهاد موبدان و اندیشمندان، موضوع عشق خود را به پدرش اطلاع می‌دهد تا او در این زمینه از منوچهر شاه میانجی‌گری کند. سام از منجمان می‌خواهد که طالع این پیوند را بررسی کنند. آنها به او نوید می‌دهند که این ازدواج خوش‌یمن خواهد بود و حاصل آن تولد پهلوانی بزرگ و قدرتمند خواهد بود. منوچهر نیز از این موضوع آگاه می‌شود و به سام دستور می‌دهد که کابل را ویران کند. اما سام به دلیل پیمانی که با زال بسته بود و به خاطر آرزوهای او، تصمیم می‌گیرد به جای ویرانی، نامه‌ای به منوچهر بنویسد و زال را همراه با نامه به نزد او فرستاده تا خود پادشاه با زال سخن بگوید. زال به دربار منوچهر می‌رود، و پادشاه او را به مهمانی دعوت می‌کند تا رفتار او را بسنجد. زال در مهمانی خوش درخشیده و منوچهر از ستاره‌شناسان می‌خواهد طالع این ازدواج را بررسی کنند. آنها نیز ازدواج زال و رودابه را نیکو و باعث شادی پادشاهان ایران می‌دانند. ✍🏻 کیارش طاهری @Kia_1386 📩 ┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄ 📒 @ktbsefid
وقتی بچه بودم، عاشق گیلاس بودم. زیاد هم پول نداشتم و نمی توانستم یک دفعه مقدار زیادی بخرم، به طوری که هر وقت گیلاس می خریدم و می خوردم، باز هوسش را می کردم. روز و شب فکر و ذکری به جز گیلاس نداشتم و به راستی که از نداشتن آن در رنج بودم. تا این که یک روز عصبانی شدم یا خجالت کشیدم، درست نمی دانم. فقط حس کردم که در دست گیلاس اسیرم، و همین خود، مرا مضحکه ی مردم کرده بود. آن وقت چه کردم؟ یک شب پاشدم و پاورچین پاورچین رفتم جیب های پدرم را گشتم، یک سکه ی نقره پیدا کردم و آن را کش رفتم و صبح زود به سراغ باغبانی رفتم. یک زنبیل گیلاس خریدم، در خندقی نشستم و شروع به خوردن کردم. آنقدر خوردم و خوردم و هی خوردم تا شکمم باد کرد. لحظه ای بعد معده ام درد گرفت و حالم به هم خورد. آره ارباب، هی استفراغ کردم و کردم، و از آن روز به بعد دیگر هوس گیلاس در من کشته شد؛ به طوری که دیگر تاب دیدن عکس گیلاس را هم نداشتم. نجات پیدا کرده بودم. نگاهشان می کردم و می گفتم: «دیگر احتیاجی به شما ندارم!»—از کتاب «زوربای یونانی» اثر «نیکوس کازانتزاکیس» ┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄ 📒 @ktbsefid
نوشتن علاوه بر فواید بسیار می تواند یک رسالت هم باشد برای آگاهی دادن. گاهی خصوصیتی، یا رسم ورسوم غلطی هست که به خاطر جا افتادن بین عموم امکان مخالفت با آن نیست، می‌شود با نوشتن یک داستان، غیر مستقیم نادرستی این رسم غلط را نشان داد. مثل رسم خون بس که در گذشته بود و خوشبختانه الان منسوخ شده. ولی هنوز گوشه کنار رسم ورسوم غلطی هست که به مراتب شاید دردناکتر از خون بس باشند، نگاه یک نویسنده گاهی باید مثل یک جراح باشد. تیغ نویسنده قلم اوست نه برای آزار رساندن بلکه برای در آوردن غده های سرطانی باورهای غلط... وگاهی قلم می‌تواند مثل نور یک ستاره درخشان در دل تاریکی ظلمت و گمراهی باشد. ✍ اطهر میهن دوست ┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄ 📒 @ktbsefid
👆🏻چگونه به عنوان یک نویسنده کار خود را شروع کنیم؟(از زبان ویلیام کمبل‌گولت) ┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄ 📒 @ktbsefid
🖇️ 🥳مژده مژده 💥به دلیل استقبال خوب و درخواست‌های مکرر شما مخاطبین عزیز، رویداد بزرگ «کتابِ سفید»، فقط ده روز دیگر تمدید شد.🤩 📣یادتون باشه فرصت‌ها همیشه تمدید شدنی نیستن و فقط تا دهم دی‌ماه زمان دارین از این موقعیت عالی استفاده کنین... 👈🏻جهت شرکت در "کتابِ سفید" به نشانی اینترنتی زیر مراجعه نمایید: 🌐http://www.ktbsefid.ir 👈🏻جهت پشتیبانی آنلاین با دبیرخانه به نشانی زیر ارتباط بگیرید: 🆔 @DabirKtbsefid ┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄ 📒 @ktbsefid
🔸نقاط قوت و ضعف آن‌ها را تعریف کنید. 🔺خوانندگان جوان نمی‌خواهند درباره قهرمانان بی‌نقص بخوانند، بلکه می‌خواهند شخصیت‌هایی را بشناسند که آن‌ها را درک می‌کنند. شخصیت‌های به یاد ماندنی باید دارای نقاط قوت، ضعف، درگیری‌ها و انگیزه‌های کاملاً درک شده باشند که آن‌ها را برای خوانندگان جوانشان جذاب کند. 🔻علاوه بر اینکه باید رفتارشان قابل ارتباط با کودکان باشد، شخصیت اصلی شما باید رویاها و خواسته‌های خاص خود را داشته باشد و برای تحقق بخشیدن به آن‌ها از خود اراده نشان دهد. ✍🏻حسام معینی ┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄ 📒 @ktbsefid
🌀تحلیلِ کتابِ «کوکو و پوپو» داستان زایش شکوهمند زبان قسمت بیست‌ودوم کوکو و پوپو اما یک مشکل بزرگ دارند. آن‌ها زبان موش‌ها را نمی‌دانند. پس برقراری ارتباط با آنها و طرح مسئله و درخواست کمک از آنها در داستان گره می‌افکند. پس از کشمکش‌های آمیخته به طنز، این بار نه وجود مترجم بلکه نشانه‌ها هستند که عهده دار گره گشایی از داستان می‌شوند: ابتدا موش‌ها برای آن که دلیل ترس‌شان و قرارشان از جمله «جیم جیم جیم» پوپو را بیان کنند، نقش یک گربه را به پوپو و کوکو نشان می‌دهند تا مشخص شود که «جیم» در زبان موشی یعنی گربه. به دنبال این ارتباط، کوکو و پوپو می‌فهمند که راه یاد گیری زبان موش‌ها یا دم‌دارهای شادمان  این است که تصویر هر چیزی را نشان دهند تا موش‌ها هم واژه‌ی آن را بر زبان بیاورند. در پی این نتیجه‌گیری کوکو جلو می‌رود و عکس خودشان را با یک موش و در حال دست دادن نشان می‌دهند تا به معنای دوستی برسند. 🖇️ادامه دارد... ┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄ 📒 @ktbsefid
❣می‌خواست تا خلاصه شود عشق در کلام از بین واژه‌های جهان مـــ🫀ــادر آفرید... ♥️میلاد مادر خوبی‌ها، حضرت فاطمه زهرا مبارک باد. 🌸🎈🌸🎈🌸🎈🌸🎈🌸 ┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄ 📒 @ktbsefid
چطور شخصیت را آماده ورود به داستان کنیم.MP3
1.19M
🤔چطور در داستان کودک، یک شخصیت را آماده ورود به داستان کنیم⁉️ 📎با هم پاسخ استاد صادق‌محمدی رو به این پرسش‌ بشنویم.😊 ┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄ 📒 @ktbsefid