آن هجده هزار مرد را یادت هست؟
همه با مسلم بیعت کرده بودند؛....
اما ....
فقط یک زن،....
که همان طوعه بود،
پای امام زمانش ایستاد،....
و فرستاده ی او را گرامی داشت،...
مسأله مرد یا زن بودن نیست،....
مسأله روح استقامت و تقواست ...👌🌹
همسفر شو👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عید سعید قربان مبارک.....🌹
همسفر شو👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
غروب و دلتنگی 💔
سلام حضرت دلبر....
سلام قرص قمر.....
سلام اے دردانهے زهرا(س)♥️
زمین که لطف ندارد از آسمان چه خبر؟
از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان......
اینجا آلودگے دلهایمان از حد هشدار فراتر رفته نفسهایمان به شماره افتاده...😔
سالهاست زندگیمان تعطیل رسمے است.....
هواے باریدن ندارےمولاجان؟😔
گِرهے کور ظهورت منم قبول
اما خدا را چه دیدے شاید قرار است حُرّ تو باشم....😭😭
در افق آرزوهایم
تنها ♡أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡رامےبینم.
با من همراه باش 👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
بانو!♥️
چــادر تو.....
علم این جبهہ ے جنگ نرم است….
علمدار حیـا......
مبادا دشمن چــادر از سرت بردارد.....
گردان فاطمے......
باید با چـــادرش بوے یـــاس را در شهر پخش کنـد…🥰
بهترین زنان کسی است که ....
نامحرم او را نبیند.....
#حضرت_زهرا
با من همراه باش 👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
هـر شــ🌙ــب
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
روزی حضرت علی علیهالسلام با امام
حسین علیهالسلام به طواف خانه خدا رفته
بودند صدای نالهای را شنیدند که فردی
در درگاه خدا از گناهان گذشته خود
در حال توبه کردن بود
حضرت علی علیهالسلام جوانی زیبا
و خوش اندام با لباسهای گرانبها را
مشاهده کرد از او پرسید:
ناله و سوز و گدازت برای چیست؟
گفت: نافرمانی و نفرین پدرم
اساس زندگیام را از هم گسست
و سلامتی را از من ربود
جوان ادامه داد: پدر پیرم خیلی مهربان بود
ولی من به دنبال کارهای زشت و بیهوده بودم
و هر چه او مرا نصیحت مینمود نمیپذیرفتم
و گاهی او را آزار و اذیت میکردم
و دشنام میدادم!
روزی من به سراغ صندوق رفتم تا پولی
که پدرم دارد بردارم او جلوگیری کرد
من دستش را فشردم و او را بر زمین انداختم
خواست از جا برخیزد ولی از شدت کوفتگی
و درد یارای حرکت نداشت
او گفت: من به خانه خدا میروم
و تو را نفرین میکنم
پدرم چند روز روزه گرفت و نمازها خواند
پس از آن به خانه خدا سفر کرد
من مشاهده کردم پدرم پرده کعبه را گرفته
و با آهی سوزان مرا نفرین کرد
به خدا قسم هنوز نفرینش تمام نشده بود
که بیچاره شدم و تندرستی از من سلب شد
در این موقع پیراهن خود را بالا زد دیدم
یک طرف بدنش خشک شده و حرکتی ندارد
بعد از این پیش آمد پشیمان شدم
و نزد او رفته و عذرخواهی کردم
اما او نپذیرفت
سه سال از او پوزش میطلبیدم
اما او رد میکرد
سال سوم ایام حج که فرا رسید
گفتم پدر جان برو همان جائی که مرا
نفرین کردی دعا کن شاید خدا به برکت
دعای تو سلامتی را بر من بازگرداند
پدرم قبول کرد
وقتی بر وادی اراک رسیدیم شب تاریکی بود
ناگاه مرغی از کنار جاده پرواز کرد
و بر اثر بال و پر زدن او شتر پدرم رمید
و او بر زمین افتاد
پدرم میان دو سنگ قرار گرفت و فوت کرد
او را همانجا دفن کردم و من هنوز گرفتار
نفرین او هستم
امیرالمؤمنین علیهالسلام دعائی از پیامبر
به او تعلیم داد که بیچارگی، اندوه، درد
و مرض فقر و تنگدستی از او برطرف شد
و گناهانش آمرزیده میشود
این دعا همان دعای «مشلول» معروف است
که محدت قمی در مفاتیح الجنان آورده است
↲مهج الدعوات و منهج العبادات، صفحه۱۵۱
همسفر شو👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
🖌🌱🖌🌱🖌🌱🖌🌱🖌
✍ پنــــــــــــــــــــد امشـــــــــــــــب
بدانیــــــــــد کـــــــــــــــه ......
آدمـــــــی تــــــا زمانـــــــی کـــــــــه
سختــــــی هـــایــــــــش را میفهمــــــــد
زنــــــــــــده اســـــــــــت
ولـــــــــی .......
وقتــــــی سختیهـــــــــــای دیگـــــــــران
را درک میکنــــــــــد
آن وقــــــــــت یـــــــــک انســــــــــان اســــــت
پـــــــــــــس ......
سعـــــــــــی کنیــــــــــد همیـــــــــشه انـــــــسان بــــــاشیـــــــد
و انســــــــان بمـــــــــانیـــــــد....√
همسفر شو👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh