eitaa logo
کلبه ی آرامش خدایی ♥️
1.4هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
8هزار ویدیو
148 فایل
کلبه ی آرامش ...همان جایی ست که ترا بخدا میرساند♥️ 🍁هرکه منظور خود از غیر خدا میطلبد 🍁چون گدایی است که حاجت ز گدا میطلبد! 🍀معرفی زندگی با نشاط 🍀پاسخ به سوالات 🍀بیان مطالب ناب 🍀مهمترین هدف تبلیغ امام زمان ارواحنافداه میباشد
مشاهده در ایتا
دانلود
نامه به امام زمان نشان از پنج عقیده درونی دارد ۱-مولای من زنده ای ۲-نامه ام را میخوانی ۳-رازم را فاش نمیکنی ۴-آبرویم را نمیبری ۵ -واسطه میشوی ومشکلم را حل میکنی نامه هایمان برای درخواست ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را در فضای مجازی منتشر کنیم تا به درخواست همگانی برای ظهور برسد
نامه های خودتون رو میتونید در آب روان بیندازید لای قرآن بگذارید اگر دوست داشتید برای ادمین بفرستید تا در کانال قرار دهند
حتی شده نامه کوتاه برای امام زمان ارواحنافداه بنویسید
سلام اقا جان ، خوبین؟ میگن شکایت نفسمو پیش شما کنم اقا جان من اسیر نفسمم .دعایم کن رها شوم وازاد باشم... منتظر ظهورت میمانم تا زمانی که زنده ام گرچه بدم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باسلام وتقدیر وتشکر از استاد محترم..‌. دوستان وبزرگواران پیشنهاد وانتقادات وسوالاتی که دوست دارین در موردش بحث بشه..‌..را با ما درمیان بگذارید....
42.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عشقیوه من مبتلایم آستانونده گدایم افتخاریمدور جهاندا سائل کوی رضایم ❣علی موسی الرضا 🎙با نـــوای حاج رضا ابراهیمی ☑️شام غریبان امام رضا (ع) @haj_rezaaebrahimi
✿‍✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿‍ هـر شــ🌙ــب 🍃🍂داستــــان‌هـــای                    پنـــــدآمــــــوز🍃🍂 ┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄ استاد شهریار در پی یک شکست عشقی ترم آخر پزشکی دانشگاه را رها می‌کند و ترک تحصیل می‌نماید یعنی حدود شش ماه قبل از اخذ مدرک دکتری از دانشگاه به دلیل شکست عشقی انصراف می‌دهد او که به خواستگاری دختری از آشنایان می‌رود چون وضع مالی مناسبی نداشته و در ابتدا مشهور هم نبوده جواب رد می‌شنود استاد ﺷﻬﺮﯾﺎﺭ ﺗﺎ ۴۷ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﻣﺠﺮﺩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﻋﺸﻖ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﺍﺵ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ در ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺳﯿﺰﺩﻩ به ﺩﺭ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺟﻮﺍﻧﯿﺶ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﻭ بچه ﺑﻪ ﺑﻐﻞ ﺩﯾﺪ ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﺭﺍ ﺳﺮﻭﺩ که واقعاً معرکه است: ﺳﺮ ﻭ ﻫﻤﺴﺮ ﻧﮕﺮﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﮔﺮﻭ ﺑﻮﺩ ﺳﺮﻡ ﺗﻮ ﺷﺪﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﻣﻦ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﭘﯿﺮﯼ ﭘﺴﺮﻡ ﺗﻮ ﺟﮕﺮﮔﻮﺷﻪ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺷﯿﺮ ﺑﺮﯾﺪﯼ ﻭ ﻫﻨﻮﺯ ﻣﻦ ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﻫﻤﺎﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﺧﻮﻧﯿﻦ ﺟﮕﺮﻡ ﻣﻦ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﻧﺮﺍﻧﺪﻡ ﺑﻪ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻫﻮﺳﯽ ﻫﻮﺱ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺟﻮﺍﻧﯿﺴﺖ ﺑﻪ ﭘﯿﺮﺍﻧﻪ ﺳﺮﻡ ﭘﺪﺭﺕ ﮔﻮﻫﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﺭ ﻭ ﺳﯿﻢ ﻓﺮﻭﺧﺖ ﭘﺪﺭ ﻋﺸﻖ ﺑﺴﻮﺯﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﺭﻡ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺁﺯﺍﺩﮔﯽ ﻭ ﺣﺴﻦ ﻭ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻭ ﻫﻨﺮ ﻋﺠﺒﺎ ﻫﯿﭻ ﻧﯿﺮﺯﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺳﯿﻢ ﻭ ﺯﺭﻡ ﺳﯿﺰﺩﻩ ﺭﺍ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﻪ ﺩﺭ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺯ ﺷﻬﺮ ﻣﻦ ﺧﻮﺩ ﺁﻥ ﺳﯿﺰﺩﻫﻢ ﮐﺰ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﻪ ﺩﺭﻡ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻭ ﺩﺭﺵ ﺗﺎﺯﻩ ﮐﻨﻢ ﻋﻬﺪ ﻗﺪﯾﻢ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﮐﻮﭼﻪﯼ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪﯼ ﺧﻮﺩ ﻣﯽﮔﺬﺭﻡ شهریار در یکی از سمینارها و شب شعری که در شیراز به مناسبت بزرگداشت سعدی و حافظ برگزار می‌گردد دعوت می‌شود در آن سمینار شهریار غزل زیبایی می‌خواند که همه مبهوت می‌شوند یک دختر دانشجوی رشته ادبیات از دانشگاه شیراز بلند می‌شود و مقاله ای در توصیف شهریار می‌خواند و او را شهریار مسلم غزل می‌خواند دختر در پایان جلسه نزد شهریار می‌رود و خیلی زیاد از شهریار تعریف می‌نماید و می‌گوید که من عاشق و شیفته شما و این غزلتان شده ام شهریار از دختر می‌پرسد نام شما چیست؟ دختر می‌گوید غزاله شهریار فی البداهه این تک بیت را می‌گوید: شهریار غزلم خواند غزالی وحشی چه خوش است با غزلی صید غزالی کردم استاد شهریار در اواخر عمر به دلیل بیماری در بیمارستان بستری می‌گردد و دکتر خانواده او را جواب می‌کند دوستان و آشنایان شهریار برای بهبود روحیه او می‌روند و با اصرار آن خانم عشق قدیمی شهریار را راضی می‌کنند به عیادت شهریار برود عشق قدیمی شهریار که حالا یک پیرزن بود قبول می‌کند که به عیادت شهریار در بیمارستان برود وقتی عشق قدیمی شهریار به بیمارستان می‌رود شهریار روی تخت بیمارستان خواب بوده است اما صدای قدمها و گام عشق قدیمی خود را می‌شناسد و از خواب بیدار می‌شود وقتی عشق او در اتاق را باز می‌کند شهریار این شعر مشهور که از مفاخر ادبیات فارسی هست را برای عشق قدیمیش می‌سراید: آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا بیوفا حالا که من افتاده ام از پا چرا نوش دارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی سنگدل این زودتر میخواستی حالا چرا عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست من که یک امروز مهمان توام فردا چرا نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا وه که با این عمرهای کوته و بی اعتبار اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا شور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود ای لب شیرین جواب تلخ سر بالا چرا ای شب هجران که یکدم در تو چشم من نخفت اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می‌کند در شگفتم من نمیپاشد ز هم دنیا چرا در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین خاموشی شرط وفاداری بود غوغا چرا شهریارا بی حبیب خود نمی‌کردی سفر زین سفر راه قیامت میرود تنها چرا https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا