eitaa logo
کلبه ی آرامش خدایی ♥️
1.6هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
11.5هزار ویدیو
178 فایل
کلبه ی آرامش ...همان جایی ست که ترا بخدا میرساند♥️ 🍀معرفی زندگی با نشاط 🍀پاسخ به سوالات 🍀مهمترین هدف تبلیغ امام زمان ارواحنافداه میباشد بصورت ناشناس حرفت بگو👇 https://harfeto.timefriend.net/175
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ندای وحی
◾️امام زمان «ارواحنافداه» با همان سنّ خردسالگی آمدند و بر بدن مطهر پدر بزرگوارشان نماز خواندند ... راوی گوید: بعد از آنکه امام حسن عسکری علیه‌السلام به شهادت رسیدند، وارد خانه آن حضرت شدم، فَلَمَّا صِرْنَا فِی الدَّارِ إِذَا نَحْنُ بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ عَلَی نَعْشِهِ مُکَفَّناً ▪️وقتی که وارد حیاط خانه آن حضرت شدم، دیدم جنازه مطهر آن حضرت را کفن کرده و بر روی تخته‌ای در بین حیاط گذارده‌اند. فَتَقَدَّمَ جَعْفَرُ بْنُ عَلِیٍّ لِیُصَلِّیَ عَلَی أَخِیهِ ▪️جعفر، برادر آن حضرت، پیش آمد تا بر بدن مطهر برادرش نماز بخواند فَلَمَّا هَمَّ بِالتَّکْبِیرِ خَرَجَ صَبِیٌّ بِوَجْهِهِ سُمْرَةٌ بِشَعْرِهِ قَطَطٌ بِأَسْنَانِهِ تَفْلِیجٌ ▪️همین که جعفر خواست تکبیر بگوید، پسر خردسال گندمگونی که موی سرش سیاه و زنگی و کوتاه، و میان دندان هایش باز بود، بیرون آمد. فَجَبَذَ رِدَاءَ جَعْفَرِ بْنِ عَلِیٍّ وَ قَالَ تَأَخَّرْ یَا عَمِّ فَأَنَا أَحَقُّ بِالصَّلَاةِ عَلَی أَبِی ▪️و ردای جعفر را از دوش او کشید و فرمود: «ای عمو! کنار برو که من در نماز گزاردن بر پدرم از تو سزاوارترم.» فَتَأَخَّرَ جَعْفَرٌ وَ قَدِ ارْبَدَّ وَجْهُهُ فَتَقَدَّمَ الصَّبِیُّ فَصَلَّی عَلَیْهِ ▪️جعفر عقب رفت و رنگش تغییر کرد. آن پسر خردسال هم جلو ایستاد و بر امام علیه‌السلام نمازگزارد. 📚کمال الدین، ص ۴۳۱ ✍ آه یا صاحب الزمان ... هر گونه بود پیش آمدید و بر بدن مطهر پدر بزرگوارتان نماز خواندید؛ اما سوال این جاست: چه کسی بود تا بر بدن مطهر جدّ غریب‌تان حسین علیه‌السلام نماز بخواند ؟! به گمانم بهترین جواب را، خودتان به این سوال داده‌اید... 🩸سید رضا موسوی هندی، نیت کرد تا هفتاد ‌و‌ دو بیت در رثای سیدالشهداء علیه‌السلام بسراید؛ به ذهنش رسید تا در یک‌ بیت بگوید چه کسی بر بدن نازنین سیدالشهداء علیه‌السلام نماز خواند ؟! مقاتل را زیر و رو کرد اما مطلبی نیافت؛ با همان حال خسته، در کنار کتاب‌ها خوابش برد... 🩸 آن شب در عالم رؤیا به محضر حجت بن الحسن علیهماالسلام شرفیاب شد و آن حضرت به او فرمودند: جواب این سؤالت را اینگونه از زبان من بگو: صَلَّت عَلی جِسمِ الحُسَینِ سُیوفُهُم فَغَدا لِساجِدَةِ الظُّبا مِحرابا ... ▪️این شمشیر هایشان بود که بر جسم شریف سیدالشهداء علیه‌السلام، نماز خواندند ؛ و جسم پاک‌او‌، چه خوب محرابی برای آن شمشیرهای سجده‌کننده شد... 📚دیوان السیّد رضا الهندی: ص ۴۱ 📚أعیان الشیعة: ج ۷ ص ۲۶ .
🚨 نجات نخواهد یافت مگر کسی که ... ☑️ امام حسن عسکری علیه السلام: ⚠️ به خدا سوگند! [فرزندم مهدی‌] غیبت خواهد کرد غیبت کردنی، که در آن نجات نخواهد یافت مگر کسی که خدای - عزّ و جلّ - او را بر اعتقاد به امامتش ثابت دارد و به دعا کردن برای تعجیل فرجش توفیق دهد. 📚 کمال الدین، ۲/ ۳۸۴ 🔰 @p_eteghadi 🔰
🔰 خادم‌شدن به خانهٔ دلدارم آرزوست ... مرد از اهل فارس گوید: 📋 أَتَیْتُ سُرَّ مَنْ رَأَی فَلَزِمْتُ بَابَ أَبِی مُحَمَّدٍ علیه‌السلام 🔻در یکی از سال‌ها به سامرا رفتم و پایبند درب خانه امام حسن عسکری علیه‌السلام شدم! 🔹بدون اینکه اجازه ورود بخواهم، حضرت خود مرا طلبیدند. وقتی داخل شدم و سلام کردم، فرمود: «فلانی، حالت چطور است؟» سپس فرمود: «فلانی بنشین!» آنگاه آن حضرت، احوال مردان و زنان فامیلم را جویا شد. بعد از آن فرمود: «چه شد که به اینجا آمدی؟» عرض کردم: 📋 رَغْبَةٌ فِی خِدْمَتِکَ! 🔻«شوق خدمتگزاری شما مرا به اینجا آورد.» 📋 فَقَالَ لِی الْزَمِ الدَّارَ! 🔻 امام فرمود: «پس خادم همین خانه باش.» 🔹آن مرد ایرانی گوید: از آن روز به بعد، من در خانه حضرت با خدمتکاران ماندم و مایحتاج خانه را برای حضرت از بازار می‌خریدم. من این طور عادت کرده بودم که هر وقت مردم در خانه بودند، بدون اجازه وارد می‌گشتم. 🔸 روزی به همین منوال وارد خانه شدم که ناگاه صدای تکان چیزی را از داخل خانه شنیدم. حضرت به من بانگ زد که در جای خود بایست و حرکت مکن! من هم نه جرأت کردم بروم و نه توانستم برگردم. 🔹 سپس دیدم کنیزی که چیز سرپوشیده‌ای را در دست داشت آمد و به من گفت: «بیا داخل! » من هم داخل شدم. 🔸 آن‌گاه به کنیز فرمود: «روپوش را از روی آنچه در دست داری بردار.» پس روپوش را از روی بچه سفید رنگ زیبایی برداشت و شکمش را نشان داد. دیدم خط مویی که چندان سیاه نبود، از سینه تا نافش امتداد دارد. آنگاه امام علیه‌السلام فرمود: 📋 هَذَا صَاحِبُکُمْ! 🔻«این آقا، صاحب شماست...» 📚 کمال الدین، ص۳۹۹ 📚 الکافی، ج۱ ص۵۱۴ بامن همراه باش 🧕@kulbeye_aramesh