eitaa logo
کلبه ی آرامش خدایی ♥️
1.5هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
8.7هزار ویدیو
149 فایل
کلبه ی آرامش ...همان جایی ست که ترا بخدا میرساند♥️ 🍁هرکه منظور خود از غیر خدا میطلبد 🍁چون گدایی است که حاجت ز گدا میطلبد! 🍀معرفی زندگی با نشاط 🍀پاسخ به سوالات 🍀بیان مطالب ناب 🍀مهمترین هدف تبلیغ امام زمان ارواحنافداه میباشد
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿🌿 قصه های مربوط به: علیه السلام 🔹قصه خلقت حضرت آدم‏ علیه السلام🔹 [ادامه سخن فرشتگان با خداوند درباره خلقت آدم...] مى‏خواهى آنان را روى زمين جانشين خويش قرار دهى؟ آيا مى‏خواهى اين نوآفريدگان، در منافع زمين با يكديگر به اختلاف برخيزند و هريك فوايد آن را براى خويش بخواهند و آنگاه به فساد بپردازند و خونهاى فراوان بريزند و جانهاى پاك و منزه را تباه كنند؟! فرشتگان رمز خلقت انسان را سؤال كردند تا شبهه آنان برطرف و وسوسه از فكرشان خارج شود، يا شايد اميدوار بودند كه خدا آنان را در زمين جانشين خود قرار دهد، چون فرشتگان قبل از بشر، نعمت خدا را رعايت و حق معرفت او را ادا كرده و در پرستش خدا خالص و در حكمتش تابع بودند، اما هرگز نمى‏خواستند شك و ترديدى نسبت به حكمت خدا و خليفه او وارد سازند، زيرا ملائك، اولياء مقرب خدا و بندگان شايسته او هستند، قبل از خدا سخن نمى‏گويند و همواره به فرمان او عمل مى‏كنند. خداى تعالى براى آنكه فرشتگان از حيرت درآيند، به آنان چنين پاسخ داد: «من در راز اين آفرينش چيزى را مى‏دانم كه شما نمى‏دانيد» من در خلافت انسان بر روى زمين حكمتى دارم كه شما بر آن وقوف نداريد. بزودى آنچه را خواستم خلق مى‏كنم و آنكه را مايلم به نمايندگى خويش مى‏گمارم. سپس آنچه بر شما مخفى است، آشكار مى‏گردد و شما آن را مشاهده مى‏كنيد. آنگاه فرشتگان را امر كرد، چون من آدم را آفريدم و از روح خود در آن دميدم، همه (از جهت حرمت و عظمت آن روح الهى) بر او سجده كنيد. خدا پيكر آدم را از گل پخته آفريد، سپس جان و روح در كالبد وى دميد و دستگاه عقل و حواسش را به كار انداخت و به اراده خدا چشمه‏اى از نور فضل و حكمت در او تجلى يافت و نام و راز مخلوقات را بر او آشكار ساخت، سپس موجودات را براى ملائك ظاهر ساخت و ندا داد: «اگر شما راست مى‏گوييد نام و راز اين موجودات را براى من بازگوييد!» خداوند بدين‏وسيله خواست عجز فرشتگان را ثابت كند و محدوديت علمشان را آشكار سازد تا ملائك دريابند كه حكمت خدا بر اين تعلق گرفته است كه آدم در علم و دانش نيز شايسته و سزاوارتر از فرشتگان باشد و اولويت خلافت خدا در روى زمين با آدم است و اين موضوع قابل انكار نيست. فرشتگان در پاسخ به سؤال خداوند مبهوت ماندند و چون به حافظه خود مراجعه كردند تا پاسخى براى آن بيابند، در آن فروماندند و اظهار عجز و ناتوانى كردند و اعتراف كردند كه علمشان محدود است و بيش از آنچه از تو آموخته‏ايم، چيزى نمى‏دانيم و تو دانا و حكيمى. آنگاه كه آدم از فيض الهى بهره برد و از نور علم او منور گشت و به راز و رمز مخلوقات پى برد، خداوند به او دستور داد: درباره آنچه فرشتگان از آن عاجز بودند برايشان سخن گويد و به آنها بفهماند كه نيروى دركشان از آموختن آن عاجز است، تا ثابت شود كه آدم داراى فضيلتى برتر از ملائك است و لياقت خلافت خداوند بر زمين را دارد، لذا آدم طبق دستور خداوند آنچه را فرشتگان در آن درمانده بودند، بيان داشت و خدا خطاب به فرشتگان فرمود: مگر من به شما نگفتم از اسرار غيب آسمان و زمين آگاهم و آشكار و نهانتان را مى‏دانم. در اين زمان برترى آدم آشكار گشت و فرشتگان رمز خلقت او را دريافتند و حكمت خلافت آدم بر روى زمين بر آنها روشن گشت. پس آنگاه خدا آنها را امر كرد به جهت اعتراف به مقام آدم، بر او سجده كنيد. تمام ملائك با خضوع و فروتنى دعوت خدا را پذيرفتند و با اداى تعظيم رو به سوى آدم نهادند و درحالى‏كه پيشانى خود را بر زمين گذاشتند، بر او سجده كردند، جز شيطان كه از فرمان خدا سرپيچى كرد. ادامه دارد... منبع: کتاب قصه ‏هاى قرآنى، ص ۲۰ - نرم افزار جامع التفاسیر نور ع ------------------------------------------------- با ارسال این پست در ثواب نشر معارف قرآن کریم شریک شوید... 👇👇👇 https://eitaa.com/kulbeye_aramesh ═✧❁🌸❁✧═
🌿🌿 قصه های مربوط به: علیه السلام 🔹بهشت حضرت آدم(ع)🔹 پس از آنکه خدا ابلیس را عقاب نمود و او را از نعمت خود محروم ساخت، متوجه آدم گردیده او و همسرش را وارد بهشت ساخت و به او وحی کرد که نعمتی که به تو عطا کرده ام بخاطر داشته باش، زیرا من تو را به فطرت بدیعی خلق کردم و به اراده خود، تو را مخلوقی تمام عیار نمودم، از روح خود در تو دمیدم و فرشتگان خود را به سجده تو واداشتم و پرتوی از نور علم خود را به تو افاضه کردم. ای آدم، ابلیس را بخاطر تو از رحمت خود محروم ساختم و آنگاه که از فرمان من سرپیچی کرد لعنش کردم. خانه ابدی بهشت است و این منزل جاوید را جایگاه و مکان تو قرار دادم، اگر اطاعت فرمان کردی، پاداشت را نیکو می دهم و در این بهشت تو را تا ابد نگاه میدارم، ولی اگر نافرمانی مرا نمودی تو را از خانه ام اخراج می کنم و با آتش خویش تو را عذاب خواهم کرد، به خاطر بسپار! این ابلیس دشمن تو و همسرت است، از مکر او برحذر باش تا از بهشت رانده نشوی. خدا به آدم و همسرش اجازه داد که در امنیت کامل از خوراکیهای بهشت استفاده کنند و آنان را در چیدن هر میوه ای که میل داشتند آزاد گذاشت و تنها از آنان خواست که در بین آن همه نعمت، از میوه یک درخت صرف نظر کنند. برای اینکه هیچگونه ابهامی درباره این درخت باقی نماند و در شناسایی آن تردیدی نباشد، خداوند به درخت ممنوع اشاره و آن را مشخص کرد تا هرگونه شبهه که ممکن است به ذهن آدم و همسرش راه یابد برطرف گردد و مجددا به آنان هشدار داد که اگر به این درخت نزدیک شوید و یا از محصول آن بچینید، در زمره ستمگران قرار می گیرید، و در عوض به آنان وعده داد که اگر از این درخت ممنوع صرف نظر کردید «وسایل آسایش و تنعم شما فراهم است و در بهشت، گرسنگی، برهنگی، تشنگی و درد برای شما وجود ندارد». لذا صریحا به آنان فرمود: «تو و همسرت در بهشت منزل کنید، هرگاه خواستید، با آزادی کامل از محصولات بهشت بخورید ولی به این درخت نزدیک نشوید که از ستمگران می گردید.». آدم وارد بهشت شد و هرچه مطابق میلش بود مورد استفاده قرار می داد، در میان درختان بهشت گردش و در سایه آنها استراحت میکرد و از گلهای آن می چید و از محصولات بهشت لذت می برد و کام خود را شیرین می کرد و از آب های گوارای بهشت می نوشید. همسر آدم نیز از این نعمتهای بهشتی بهره مند و کامیاب بود و چون آب چشمه سعادت بر آنها جاری بود در کنار هم خوشبخت بودند. (ع) منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه -------------------🌱🪴🌱------------------ با ارسال این پست در ثواب نشر معارف قرآن کریم شریک شوید... 👇👇👇 https://eitaa.com/kulbeye_aramesh ═✧❁🌸❁✧═
🌿🌿 قصه های مربوط به: علیه السلام 🔹وسوسه های ابلیس🔹 ابلیس از آسایش آدم و همسرش و محرومیت خویش از رحمت خدا و بهشت برین سخت غضبناک بود، لذا تصمیم گرفت کاخ سعادت آدم را واژگون سازد و او را از نعمتهای بهشتی محروم گرداند! زیرا به نظرش این آدم بود که او را از اوج عزت به زیر کشید و از رحمت خدا و خشنودی او محروم ساخت و اکنون که او از بهشت رانده شده و آدم در کامیابی از نعمتهای بهشت بسر می برد، پس باید این شکست را جبران کند و با فریب آدم، او را نیز از این موهبت محروم سازد. ابلیس برای فریب آدم و همسرش مخفیانه به بهشت راه یافت و با حیله و نیرنگ مشغول صحبت با آدم شد و به او وانمود کرد که در رفاقت خود با آدم صادق و در پند و اندرز ناصحی مشفق است. ابلیس برای حصول اطمینان آدم هر راهی را پیمود و هر دری را که می پنداشت امیدی در آن باشد کوبید، مهر و محبت خویش را بر آدم و همسرش عرضه داشت و از راه دلسوزی، ایشان را از زوال نعمتشان ترساند و به آنان گفت: «رمز اینکه خدا شما را از میوه این درخت منع کرده این است که اگر از آن استفاده کنید، فرشته خواهید شد و یا در بهشت جاویدان خواهید بود!» ابلیس چون دید، آدم و همسرش از رأی و مشورت او گریزانند و وسوسه اش در این زن و شوهر مؤثر نمی افتد، و گوش ایشان به حرفهای او بدهکار نیست، برایشان سوگند یاد کرد که من خیرخواه و امین شما هستم و قصد ضرر و زیان به شما را نداشته و نمی خواهم به شما صدمه ای وارد شود تا بدین ترتیب بر صحت قصد و رأی خود تأکید کند. سپس ابلیس در کار خود افراط و اصرار ورزید و به فریب آدم و همسرش ادامه داد تا به هر طریق بتواند دست آدم و حوا را به میوه ممنوع برساند و ادامه داد: بوی این میوه بسیار مطبوع و طعم آن بی نظیر است و رنگی بسیار زیبا و جالب دارد. سرانجام مکر و حیله شیطان، آدم و همسرش را فریب داد و کلمات زیبا و وعده های شیرین ابلیس این زن و شوهر را اغوا کرد و عاقبت ایشان از رأی او متابعت کردند و خود را به آنچه خدا نهی کرده بود، رساندند. منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه ----------------🌱🪴🌱------------- با ارسال این پست در ثواب نشر معارف قرآن کریم شریک شوید... 👇👇👇 https://eitaa.com/kulbeye_aramesh ═✧❁🌸❁✧═
🌿🌿 قصه های مربوط به: علیه السلام 🔹هبوط آدم علیه السلام 🔹 آنگاه که آدم و همسرش از دستور خدا سرپیچی کردند، خدا نعمت خویش را از آنان گرفت و بهشت را بر آنان تحریم کرد و به آنان یادآوری نمود: «مگر من شما را از این درخت منع نکردم و به شما نگفتم: شیطان دشمن آشکار شما است» آدم و همسرش توبه کردند و از کرده خویش پشیمان شدند و گفتند: «بار خدایا! به خویشتن ستم کرده ایم، اگر ما را نیامرزی و بما رحم نکنی ما از زیانکارانیم. خدا دستور داد: پایین بروید، و از بهشت خارج شوید. شما در زمین جایگزین می شوید درحالی که بعضی با بعضی دیگر دشمن هستید و زمین تا هنگامی معین جایگاه شماست». خداوند توبه این زن و شوهر را قبول کرد و لغزش آنان را بخشید و این بخشش آنها را امیدوار و خوشحال و چشمشان را روشن ساخت و آرزوی ماندن در بهشت و برخورداری مجدد از نعمتهای آن در مغزشان خطور کرد. خدا از این فکر و تمایل ایشان آگاه بود، لذا به آنان دستور داد از بهشت بیرون روید و به آنان هشدار داد که دشمنی بین شما و ابلیس برای همیشه باقی است. خدا این خبر را به آنان داد تا از مکر و فتنه او بر حذر باشند و اسیر وسوسه و نیرنگ او نشوند. خداوند صریحا به این زن و شوهر فرمود: «هر دو از بهشت بیرون روید، که برخی از شما با برخی دیگر دشمنید، اگر هدایتی از من به سوی شما آمد، هرکس هدایت مرا متابعت کرد نه گمراه شود و نه شقی و بدبخت گردد.» خدا ضروریات و نیاز آدم علیه السّلام را در نظر گرفت و امیدی در دلش بوجود آورد تا به سوی تداوم زندگی قدم بردارد و در این راه تلاش کند. و به او خبر داد که روزگار نعمت خالص و آسایش کامل، سپری گشته. پس از خروج از بهشت و محرومیت از نعمتهای آن همواره بر سر دو راهی خواهید بود: راه هدایت و گمراهی، راه ایمان و کفر، طریق فلاح و خسران. هرکس راهی را که خدا تعیین کرده است پیمود و در راه شریعت و سنت الهی و مسیر مستقیم گام برداشت، نباید از وسوسه شیطان و خدعه او ترس داشته باشد، ولی هرکس از یاد خدا غافل و از راه راست منحرف شد، اسیر سختی و محنت می گردد و در زمره کسانی قرار می گیرد که سعی آنان در دنیا بی ثمر است درحالی که فکر می کنند کار شایسته ای انجام می دهند و از نیکوکارانند. علیه السلام منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه ----------------🌱🪴🌱------------- با ارسال این پست در ثواب نشر معارف قرآن کریم شریک شوید... 👇👇👇 https://eitaa.com/kulbeye_aramesh ═✧❁🌸❁✧═
🌿🌿 قصه های مربوط به: علیه السلام 🔹 کلاغ معلم قابیل می شود!🔹 هابیل نخستین کسی بود که در روی زمین به ناحق کشته شد. قابیل نمی دانست چگونه جسد برادر خویش را پنهان سازد، لذا آن را در داخل پوستی کرده و بر دوش خود به این طرف و آن طرف حمل می کرد. او حیران و مضطرب و با قلبی پریشان، سرگردان است و از این سو به آن سو رهسپار! چرا چنین نباشد؟! روح او میدان نبرد عقل و جهل و عاطفه و هوس شده و او را تحت فشار و شکنجه قرار داده است. تشویش خاطر، اضطراب و غم و اندوه همدم و همراه او بود و درحالی که بدن هابیل رو به عفونت می گذاشت، از حمل آن خسته شده بود و نمی دانست چاره چیست! زیرا تاکنون با مورد مشابهی برخورد نداشته است. به پاس احترام این بدن طیب و طاهر، لطف خدا ظاهر و دستوری برای بشر صادر گردید تا پس از مرگ هم احترام آدم و فرزندانش مصون بماند. اکنون باید قابیل درسی بیاموزد، این موجود مغرور و نادان چاره ای ندارد، او لایق این نیست که خدا به او وحی کند و شایسته الهام هم نیست. این مرد مغرور و کوته فکر باید کلاغ سیاهی را به معلمی برگزیند و به ضعف عقل و ادراکش در مقابل این پرنده ناچیز اعتراف کند و با این درس سخت و ناگواری که می آموزد به پستی شخصیت و کمال ذلت و حقارت خود پی برد. باری برای وصول اهداف فوق، خدا دو کلاغ سیاه را فرستاد و در حضور قابیل آن دو به نزاع پرداختند، یکی از این دو کلاغ، دیگری را کشت و با منقار خویش قبری برای کلاغ مرده حفر کرد و بدن آن را در زیر خاک پنهان ساخت، اکنون قابیل پشیمانی و حسرت خود را دریافت و فریاد زد: «وای بر من! آیا من از این کلاغ عاجزتر و ناتوان تر هستم تا جسد برادر را زیر خاک پنهان سازم و از این کار سخت پشیمان گشت» و با درسی که از کلاغ گرفت جنازه برادر را به خاک سپرد. منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه ----------------🌱🪴🌱------------- با ارسال این پست در ثواب نشر معارف قرآن کریم شریک شوید... 👇👇👇 https://eitaa.com/kulbeye_aramesh ═✧❁🌸❁✧═