eitaa logo
کلبه ی آرامش خدایی ♥️
1.6هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
11.5هزار ویدیو
176 فایل
کلبه ی آرامش ...همان جایی ست که ترا بخدا میرساند♥️ 🍀معرفی زندگی با نشاط 🍀پاسخ به سوالات 🍀مهمترین هدف تبلیغ امام زمان ارواحنافداه میباشد بصورت ناشناس حرفت بگو👇 https://harfeto.timefriend.net/175
مشاهده در ایتا
دانلود
گويند كه روزى سلیمان نبی در سرای خویش نشسته بود که مردی سراسیمه از در درآمد. سلام کرد و بر دامن سلیمان چنگ انداخت که به دادم برس. سلیمان با تعجب به چهره آن مرد نگریست و دید که روی آن مرد از پریشان حالی زرد شده و از شدت ترس می لرزد. سلیمان از او پرسید تو کیستی؟ چه بر سر تو آمده است که چنین ترسان و لرزانی؟ مرد به گریه در آمد و گفت که در راه بودم، عزرائیل را دیدم و او نگاهی از غضب به من انداخت و من از ترس چون باد گریختم و به نزد تو آمدم تا از تو یاری بطلبم. از تو خواهشی دارم که به باد فرمان دهی تا مرا به هندوستان ببرد! سليمان پذيرفت و به باد دستور داد تا او را به هندوستان ببرد. آن روز گذشت و دیگر روز سلیمان نبى عزرائیل را دید و به او گفت: این چه کاری است که با بندگان خدا می کنی، چرا به آنها با خشم و غضب می نگری؟ دیروز مرد بیچاره ای را ترسانده ای و رویش زرد شده بود و می لرزید. به نزد من آمده و کمک می طلبید. عزرائیل گفت: دانستم که کدام مرد را می گویی. آری من دیروز او را در راه دیدم ولی از روی خشم و غضب به او نگاه نکردم، بلکه از روی تعجب او را نگریستم. تعجب من در این بود که از خداوند برای من فرمان رسیده بود تا که جان آن مرد را در هندوستان بگیرم. در حالی که او را اینجا می دیدم... اقتباس از مثنوى معنوى با من همراه باش👇 https://eitaa.com/kulbeye_aramesh ═══‌‌‌‌♥️ℒℴνℯ♥️═══