eitaa logo
لعل
95 دنبال‌کننده
204 عکس
95 ویدیو
4 فایل
گویندکه سنگ لعل شود در مقام صبر آری شود ولیک به خون جگر شود... «حاوی انواع اقسام محتواهای آخوندی» @Atti_ye https://t.me/HarfinoBot?start=dad582e6abbf291
مشاهده در ایتا
دانلود
بچه که بودم،هروقت شمال می رفتیم اگر تمام روز هم در دریا بازی میکردم،باز دوست داشتم که شب،بعد از غذا هم برگردیم ساحل. خیلی اصرار میکردم ولی از قضا همه درگیر سور و سات شام و استراحت بودند.کسی با دل من راه نمی آمد جز بابا که می گفت :«آدم نیومده مسافرت که بشینه تو خونه » و با همین منطق به بهانه ای مثل خرید وسایلٍ غذا،من را از جمع دستچین می کرد و به مراد دلم می رساند. هرچند که این توجه کوچک و منطق زیبایش خیلی دل مرا می برد. وقتی روبروی دریا،زیر سایه ی تاریک شب به تیغه ی ممیز دریا و آسمان خیره میشدم و هیبت صدای امواج درِ گوشم سیلی میزد کم کم احساس تشویش و غربت به درونم رسوخ میکرد. خصوصاً آنجا که خودم را از دریا دور میکردم اما هر موجی که از پس موج می آمد بیشتر در ساحل پیشروی میکرد و نقطه ی امنم را منهدم میکرد. همه ی اینها عرض ده دقیقه می افتاد و من از انعکاس برقِ نور ماهِ لابه لای امواج دریا دل می کندم و سریع می دویدم تا دست پدرم را بگیرم و بگویم :«بابا برگردیم» و اینبار واهمه ام سکون می یافت. اصلا هربار وقتی زیر نگاه سودایی و عبوس معلم قرار گرفتم،یا موقع قدم زدن در خیابان حس میکردم کسی تعقیبم می کند،یا هر وقت که راننده ی اسنپ از مسیر اصلی نمی رفت و توهم میزدم که نکند مرا بدزد و ... هزاران بار با خودم گفتم:«نیاز دارم تا دستان بابا را بگیرم و بگویم برگردیم» حتی مهم نیست که موج بعدیِ دریا من را ببلعد،چون من به گرمی دست قهرمانم دلگرمم. پناه درماندگی هایم دوستت دارم :) (به بهانه ی نزدیکی به روز پدر) @laal_del