eitaa logo
لبیک یا مهدی
1.4هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
5.6هزار ویدیو
152 فایل
منبع مطالب مهدوی و معنوی، داستان، اخلاق، قرآن و... ختم صلوات هفتگی و ختم قرآن ماهانه = جهت شرکت به آیدی مدیر پیام دهید. کپی منتخب مطالب با ذکر صلوات هدیه به امام زمان آزاد است ⛔تبادل و تبلیغ نداریم آیدی پیوی مدیر @E_Haghi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴آیا غیبت کردن پشت سر مرده گناه است؟ ✍گاه تصوّر می‌شود که مفهوم غیبت و همچنین روایاتى که درباره غیبت وارد شده ناظر به افراد زنده است و مردگان را شامل نمی‌شود، و غیبت کردن پشت سر مرده اشکالى ندارد، ولى این اشتباه بزرگى است؛ زیرا طبق روایات؛ احترام مرده همچون احترام زنده او است.[1] بلکه می‌توان گفت؛ غیبت مرده از جهاتى زشت‌تر و ناپسندتر است؛ زیرا زندگان ممکن است روزى غیبت را بشنوند و به دفاع از خود برخیزند، ولى مرده هرگز قادر به دفاع از خود نیست، به علاوه؛ شخص غیبت کننده ممکن است افراد زنده را ببیند و از آنها حلالیّت بطلبد ولى در مورد مردگان این مطلب هرگز صدق نمی‌کند.[2] بنابر این، سخن گفتن به بدی، پشت سر مردگان، مورد تأیید اسلام نمی‌باشد و گناه است. وقتی ما در نماز میت با آن‌که شاید بدی‌هایی را هم از مرده بدانیم، می‌گوییم: «لا نعلم منه الا خیرا» (جز خیر از او نمی‌دانیم). از این‌رو؛ سزاوار نیست بعد از این سخن در نماز میت، سر سخن از بدی‌های انسان مرده باز شود. 📚[1]. «إِنَّ حُرْمَةَ الْمَیِّتِ کَحُرْمَةِ الْحَی»؛‏ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ‏7، ص 228، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق. 📚[2]. مکارم شیرازى، ناصر، اخلاق در قرآن، ج ‏3، ص 133، قم، مدرسه الامام على بن ابی‌طالب(ع)، چاپ اول، 1377ش. 🔸@labbaika_ya_mahdi 🔹https://eitaa.com/labbaika_ya_mahdi
⚫️وقایع روز هشتم محرم سال61! ☑️ در روز هشتم امام حسین علیه السلام و اصحابش از تشنگی سخت آزرده خاطر شده بودند؛ بنابراین امام علیه السلام كلنگی برداشت و در پشت خیمه ها به فاصله نوزده گام به طرف قبله، زمین را كَند. 💦 آبی گوارا بیرون آمد و همه نوشیدند و مشكها را پر كردند، سپس آن آب ناپدید شد و دیگر نشانی از آن دیده نشد. 🌾هنگامی كه خبر این ماجرا به عبیداللّه بن زیاد رسید، پیكی نزد عمر بن سعد فرستاد كه: به من خبر رسیده است كه چاه ميكَند و آب بدست ميآورد. 💠به محض اینكه این نامه به تو رسید، بیش از پیش مراقبت كن كه دست آنها به آب نرسد و كار را بر حسین علیه السلام و یارانش سخت بگیر. عمر بن سعد دستور وی را عمل نمود. ✳️در این روز "یزید بن حصین همدانی" از امام علیه السلام اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو كند. 🌸حضرت اجازه داد و او بدون آنكه سلام كند بر عمر بن سعد وارد شد؛ عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی! چه چیز تو را از سلام كردن به من بازداشته است؟مگر من نیستم؟ 🔰گفت: اگر تو خود را مسلمان ميپنداری پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم به كشتن آنها گرفته ای و آب فرات را كه حتی حیوانات این وادی از آن مينوشند از آنان مضایقه ميكنی؟ 🔥عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت: ای همدانی! من ميدانم كه آزار دادن به این خاندان حرام است، من در لحظات حسّاسی قرار گرفته ام و نميدانم باید چه كنم؛ آیا حكومت ری را رها كنم، حكومتی كه در اشتیاقش ميسوزم؟ ⚡️و یا دستانم به خون حسین آلوده گردد، در حالی كه ميدانم كیفر این كار، آتش است؟ 💥 ای مرد همدانی! حكومت ری به منزله نور چشمان من است و من در خود نميبینم كه بتوانم از آن گذشت كنم. 🔆یزید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام علیه السلام رساند و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حكومت ری به قتل برساند. 🌺امام علیه السلام مردی از یاران خود را نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند. 🌙شب هنگام امام حسین علیه السلام با 20 نفر و عمر بن سعد با 20 نفر در محل موعود حاضر شدند. 🌹 امام حسین علیهالسلام به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود "عباس" و فرزندش "علي اكبر" را نزد خود نگاه داشت. عمر بن سعد نیز فرزندش "حفص" و غلامش را نگه داشت و بقیه را مرخص كرد. 🍁در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام علیه السلام كه فرمود: آیا ميخواهی با من مقاتله كنی؟ عذری آورد. 🔥یك بار گفت: ميترسم خانه ام را خراب كنند! امام علیه السلام فرمود: من خانه ات را ميسازم. 🔥ابن سعد گفت: ميترسم اموال و املاكم را بگیرند! فرمود: من بهتر از آن را به تو خواهم داد، از اموالی كه در حجاز دارم. 🔥 عمر بن سعد گفت: من در كوفه بر جان افراد خانواده ام از خشم ابن زیاد بیمناكم و ميترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند. 🌷حضرت هنگامی كه مشاهده كرد عمر بن سعد از تصمیم خود باز نميگردد، از جای برخاست در حالی كه ميفرمود: تو را چه ميشود؟ خداوند جانت را در بسترت بگیرد و تو را در قیامت نیامرزد. ✨ به خدا سوگند! من ميدانم كه از گندم عراق نخواهی خورد! ✍ابن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس است 💥 پس از این ماجرا، عمر بن سعد نامه ای به عبیداللّه نوشت و ضمن آن پیشنهاد كرد كه حسین علیه السلام را رها كنند؛ چرا كه خودش گفته است كه یا به حجاز برميگردم یا به مملكت دیگری ميروم. ♨️ عبیداللّه در حضور یاران خود نامه ابن سعد را خواند، "شمر بن ذی الجوشن" سخت برآشفت و نگذاشت عبیداللّه با پیشنهاد عمر بن سعد موافقت كند.. ✍ادامه دارد.. 📒کشف الغمه،ج2،ص47 📘بحارالانوار،ج44،ص388 📕ارشاد،شیخ مفید،ج2،ص82 ┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄┄ 🔸@labbaika_ya_mahdi 🔹https://eitaa.com/labbaika_ya_mahdi اللّٰهُمَ بارِکْ لِمولٰانٰا یٰا صاحِبَ الزَمان
🛑 آیا فرزندان شیطان مثل خودش ملعون هستند؟ ‌✍ در کل کارش وسوسه کردن هرکسی هست که در توانش باشه. ‌ ‌ براش و انس هم فرق نداره . اتفاقا چون از جنس خودش هستن راحتتر میتونه فریبشون بده. وقتی اجنه رو فریب بده اونارو تبدیل به شیطان میکنه. ‌ ☑به همین خاطر شیاطینی که وجود دارن الزاما فرزندان خود شیطان نیستن،خیلی هاشونم از اجنه هستن. ‌ 🔰حتی فرزندان خود شیطان هم با وسوسه پدرشون تبدیل به شیطان میشن وگرنه در واقع ذاتشون یک جن عادی هست. ‌ ‌اما شیطان اونارو مثل خودش تربیت میکنه و اکثرا ادامه دهنده راه پدرشون میشن ‌💥به جز تعداد نادری از آنها... ‌ ‌🔶علامه مجلسی میفرماید: روایت است که خداوند به فرمود: فرزندی به آدم ندهم، جز این که مانندش به تو می دهم و هر آدمی شیطانی خود دارد.(یعنی هرکس توسط شیطان همزاد خودش وسوسه و به میفته، به همین خاطر هرچه قدر به شیطان خودش قدرت بده،شیطانش قویتر هست!) ‌ ‌🍀علامه مجلسی در همین کتاب می فرماید: به رسول الله عرض شد: آیا شما هم شیطانی به همراه خود دارید؟ ‌ ‌🌸فرمودند: آری، ولی خداوند مرا کمک کرده و توانستم او را کنم.. 🔥شیطان برخلاف تصور ما بسیار ضعیف هست و تسلطی بر انسان نداره مگر اینکه خودمون بهش این اجازه رو بدیم، اون وقت با وسوسه کردن ما براحتی برما مسلط میشه... ┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄┄ 🔸@labbaika_ya_mahdi 🔹https://eitaa.com/labbaika_ya_mahdi اللّٰهُمَ بارِکْ لِمولٰانٰا یٰا صاحِبَ الزَمان
⚫️وقایع روز هشتم محرم سال61! ☑️ در روز هشتم امام حسین علیه السلام و اصحابش از تشنگی سخت آزرده خاطر شده بودند؛ بنابراین امام علیه السلام كلنگی برداشت و در پشت خیمه ها به فاصله نوزده گام به طرف قبله، زمین را كَند. 💦 آبی گوارا بیرون آمد و همه نوشیدند و مشكها را پر كردند، سپس آن آب ناپدید شد و دیگر نشانی از آن دیده نشد. 🌾هنگامی كه خبر این ماجرا به عبیداللّه بن زیاد رسید، پیكی نزد عمر بن سعد فرستاد كه: به من خبر رسیده است كه چاه ميكَند و آب بدست ميآورد. 💠به محض اینكه این نامه به تو رسید، بیش از پیش مراقبت كن كه دست آنها به آب نرسد و كار را بر حسین علیه السلام و یارانش سخت بگیر. عمر بن سعد دستور وی را عمل نمود. ✳️در این روز "یزید بن حصین همدانی" از امام علیه السلام اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو كند. 🌸حضرت اجازه داد و او بدون آنكه سلام كند بر عمر بن سعد وارد شد؛ عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی! چه چیز تو را از سلام كردن به من بازداشته است؟مگر من نیستم؟ 🔰گفت: اگر تو خود را مسلمان ميپنداری پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم به كشتن آنها گرفته ای و آب فرات را كه حتی حیوانات این وادی از آن مينوشند از آنان مضایقه ميكنی؟ 🔥عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت: ای همدانی! من ميدانم كه آزار دادن به این خاندان حرام است، من در لحظات حسّاسی قرار گرفته ام و نميدانم باید چه كنم؛ آیا حكومت ری را رها كنم، حكومتی كه در اشتیاقش ميسوزم؟ ⚡️و یا دستانم به خون حسین آلوده گردد، در حالی كه ميدانم كیفر این كار، آتش است؟ 💥 ای مرد همدانی! حكومت ری به منزله نور چشمان من است و من در خود نميبینم كه بتوانم از آن گذشت كنم. 🔆یزید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام علیه السلام رساند و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حكومت ری به قتل برساند. 🌺امام علیه السلام مردی از یاران خود را نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند. 🌙شب هنگام امام حسین علیه السلام با 20 نفر و عمر بن سعد با 20 نفر در محل موعود حاضر شدند. 🌹 امام حسین علیهالسلام به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود "عباس" و فرزندش "علي اكبر" را نزد خود نگاه داشت. عمر بن سعد نیز فرزندش "حفص" و غلامش را نگه داشت و بقیه را مرخص كرد. 🍁در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام علیه السلام كه فرمود: آیا ميخواهی با من مقاتله كنی؟ عذری آورد. 🔥یك بار گفت: ميترسم خانه ام را خراب كنند! امام علیه السلام فرمود: من خانه ات را ميسازم. 🔥ابن سعد گفت: ميترسم اموال و املاكم را بگیرند! فرمود: من بهتر از آن را به تو خواهم داد، از اموالی كه در حجاز دارم. 🔥 عمر بن سعد گفت: من در كوفه بر جان افراد خانواده ام از خشم ابن زیاد بیمناكم و ميترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند. 🌷حضرت هنگامی كه مشاهده كرد عمر بن سعد از تصمیم خود باز نميگردد، از جای برخاست در حالی كه ميفرمود: تو را چه ميشود؟ خداوند جانت را در بسترت بگیرد و تو را در قیامت نیامرزد. ✨ به خدا سوگند! من ميدانم كه از گندم عراق نخواهی خورد! ✍ابن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس است 💥 پس از این ماجرا، عمر بن سعد نامه ای به عبیداللّه نوشت و ضمن آن پیشنهاد كرد كه حسین علیه السلام را رها كنند؛ چرا كه خودش گفته است كه یا به حجاز برميگردم یا به مملكت دیگری ميروم. ♨️ عبیداللّه در حضور یاران خود نامه ابن سعد را خواند، "شمر بن ذی الجوشن" سخت برآشفت و نگذاشت عبیداللّه با پیشنهاد عمر بن سعد موافقت كند.. ✍ادامه دارد.. 📒کشف الغمه،ج2،ص47 📘بحارالانوار،ج44،ص388 📕ارشاد،شیخ مفید،ج2،ص82 ┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄┄ 🔸@labbaika_ya_mahdi 🔹https://eitaa.com/labbaika_ya_mahdi اللّٰهُمَ بارِکْ لِمولٰانٰا یٰا صاحِبَ الزَمان