eitaa logo
🌍لبیک یا مهدی عج🌏
1.7هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
9.6هزار ویدیو
21 فایل
سلام برمهدی موعود‌(عج)،ودرود برشما منتظران ظهور🙏 خوش آمدید 🌹🌹🌹 ارتباط با ادمین : @rezazadeh_joybari تبلیغات: @tablighatch
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شعر و ادب و هنر
🍃 مدح رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله ای خاک ره تو خطّۀ خاک پاکی ز تو دیده عالم پاک آشفتۀ موی توست، اَنجُم سرگشتۀ کوی توست افلاک ای بر سرت افسر لَعَمْرک وی زیبِ بَرَت قبای لولاک عالم ز معارف تو واله تو نغمه‌سرای "ما عَرَفناک" یا اَعظَمَ صورةَ تَجَلّی فیها الله مَا أدَقّ مَعناک! این بنده و مدح چون تو شاهی؟ حاشاک از این مدیحه حاشاک فرموده به شأنت ایزد پاک لولاک لما خَلقتُ الاَفلاک ای مظهر اسم اعظمِ حق مَجلای اَتَمِّ نورِ مطلق ای شمس شموس و نور انوار وی اعظم نیّرات و اَشرَق ای فاتحۀ کتاب هستی هستی ز تو یافته است رونق ای آیه‌ای از محامد توست قرآن مقدَّس مُصَدَّق وصف تو به شعر درنگنجد دریا نرود میان زورق فرموده به شأنت ایزد پاک لولاک لما خلقت الافلاک ای صاحب وحی و قلب آگاه دارای مقام "لی مع الله" ای محرم بارگاه لاهوت وی در ملکوت حق، شهنشاه ای برشده از حضیض ناسوت بر رفرف عزّ و شوکت و جاه وانگه ز سرادقات عزت بگذشتی و ماند امین درگاه این بوی بهشت عنبرین است یا ذکر جمیل تو، در افواه؟ فرموده به شأنت ایزد پاک لولاک لما خلقت الافلاک ملک و ملکوت از تو پر نور ای در تو عیان تجلی طور با روی تو چیست بدر انور؟ با موی تو چیست لیل دیجور؟ روی تو ظهور غیب مَکنون موی تو حجاب سِرّ مَستور در خطۀ ملک استقامت قد تو به اعتدال مشهور ای از تو به پا نظام عالم وی بی تو جهان هَباءِ مَنثور اول رقم تو لوح محفوظ رَشحِ قلمت کتاب مسطور مداحی من تو را چنان است کز چشمۀ خور ثنا کند کور فرموده به شأنت ایزد پاک لولاک لما خلقت الافلاک ای گوهر قدس و فیض اَقدَس وی صبح ازل اذا تَنفَّس ذات تو ز هر بدی منزّه زآلایش نیستی مقدّس خاک در توست عرصۀ خاک فرمان‌بر توست چرخ اَطلس طبع من و وصف صورت تو؟ معنای دقیق و طفل نورس مدح تو چنان که لایق توست در عهدۀ خالق تو و بس در نعت تو هر بلیغ، اَبکَم در وصف تو هر فصیح، اَخرَس نعت من و شأن تو؟ تعالی وصف من و قدر تو؟ تقدّس فرموده به شأنت ایزد پاک لولاک لما خلقت الافلاک ای آینۀ تجلّی ذات مصباح وجود را تو مشکات ای ماه جمال نازنینت نورُ الاَرضَین وَ السَّماوات چون شمس حقیقت تو سر زد اعیان وجود جمله ذرّات ذات تو حقیقة الحقائق نفس تو هویة الهویّات ای نسخۀ عالیات اَحرف وی دفتر محکمات آیات ای پایۀ رتبۀ منیعت برتر ز مدارج خیالات وی قامت معنی رفیعت بیرون ز ملابس عبارات در نعت تو ای عزیز کونین این جمله بضاعتی است مزجات فرموده به شأنت ایزد پاک لولاک لما خلقت الافلاک ای عقل نخست و حق ثانی ذات تو حقیقة المثانی مرآت وجود، چون تواَش نیست یک صورت و یک جهان معانی ای در تو جمال حق نمودار زیبندۀ توست "من رآنی" گر کُنه تو را کلیم جوید طور است و جواب "لَن تَرانی" ای منشأ عالم عناصر وی مبدأ فیض آسمانی اوصاف تو در بیان نگنجد ور هر سر مو شود زبانی فرموده به شأنت ایزد پاک لولاک لما خلقت الافلاک 🎋
هدایت شده از اشعار
💠 در میلاد فرخندۀ حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله 🍃 راهی به‌جز تو نیست ای ماه مهرپرور و ای نور سرمدی ای منّت خدایی و ای فیض ایزدی در خلق نه، که بین رسل هم سرآمدی رضوان حق تویی، تو بهشت مخلّدی پیچید در جهان صلوات محمدی ای فخر کائنات، به دنیا خوش آمدی تا بر جمال آمنه چشم تو باز شد از خنده‌اش زمین و زمان غرق ناز شد ای احمدِ محمد و محمودِ مصطفی ای ختم و خاتم رسل ای خیرُالانبیا ای جلوۀ جمال تو جاری به هرکجا ای صافی صفای تو در جام اصفیا ای شاهد و شهید و شفیع و شِفای ما ما را طلوع طلعت تو بهترین عطا تا ماه تابناک رخت در جهان دمید از جلوۀ تو نور به هفت آسمان رسید روح حیات در تن این خاکدان تویی ما آفریدگان همه جسمیم و جان تویی مهر زمین و روشنی آسمان تویی دریای علم و معرفت بی‌کران تویی خون امید در شریان جهان تویی بوی خوش بهار به فصل خزان تویی خاک کویر از قدمت لاله‌زار شد با یک گل جمال تو عالم بهار شد ای که حبیب اول تو ذات کبریاست محبوب خالقی تو و محبوب تو خداست دین تو مهر و سنت تو وحدت و صفاست حقا که خاک کوی تو سرچشمۀ بقاست هرکس که دردمند تو شد ایمن از بلاست جایی که عبد توست علی، جای ما کجاست؟! عشاق تو خدیجه و زهرا و حیدرند حور و ملک به پای تو از خاک کمترند در قلب نازنین تو جز عشق دوست، نه روی لب تو نقش به‌جز نام اوست؟ نه در خلوت تو غیر همین گفت‌وگوست؟ نه جز عشق روی او به دلت های‌وهوست؟ نه ما را به‌جز محبت تو آبروست؟ نه غیر از شفاعت تو به دل آرزوست؟ نه در این جهان غمزده راهی به‌جز تو نیست ما را به روز حشر پناهی به‌جز تو نیست دل مرده بود و از دم لطف تو جان گرفت جان خسته بود و با نفس تو توان گرفت هر بلبلی به وصف جمالت زبان گرفت "حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت" از پرتوت که سیطره بر لامکان گرفت "خورشید شعله‌ای است که در آسمان گرفت" تابنده بود نور جمال تو از ازل ای خندۀ ملیح تو اَحلی مِن العَسل پیش از طلوع روی تو شب پادشاه بود روز بشر به ظلمت شام سیاه بود اندیشه و دعا و یقین بی‌پناه بود مهر و امید و عاطفه بی تکیه‌گاه بود اوضاع جهل و کین و ستم روبه‌راه بود عشق پدر به خندۀ دختر گناه بود تو آمدی و لشکر ظلمت عزا گرفت بازار نور و معرفت و عشق پا گرفت تو آمدی که سینۀ ما را حرا کنی دل را پر از محبت و نور خدا کنی از بند ظلم و جور، زمین را رها کنی مُلک وجود را حرم کبریا کنی ما را به درد عشق خودت مبتلا کنی دل‌های خسته را به نگاهی دوا کنی ای طاعت تو مایۀ ایمان مؤمنان قرآن تو شِفای دل و جان مؤمنان وقتی هنوز خلقت آدم نداشت خشت کلک قضا به لوح قدر از تو می‌نوشت ای قهر و مهر تو سند دوزخ و بهشت با آب مهر تو گِل ما را خدا سرشت ما را نوشت عاشق تو دست سرنوشت کس بی ولای آل تو خیری نکرد کِشت خورشید آسمان و زمین شد جمال تو ما بندۀ توییم و ثناگوی آل تو ما را طفیل هستی تو آفریده‌اند نقش تو را به لوح دل ما کشیده‌اند آنان که در الست جمال تو دیده‌اند جام بلای عشق تو را سرکشیده‌اند یارانت از تحیّر کثرت رهیده‌اند چون از خُم تو بادۀ وحدت چشیده‌اند ما اهل وحدتیم که امر امام ماست وحدت نه یک شعار، که رسم و مرام ماست ✍️ ، مهر ۱۴۰۰ 🎋
هدایت شده از شعر و ادب و هنر
🍃 میلاد رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله امشب شب مبارک احیای انبیاست زیرا شبِ ولادت آقای انبیاست در یک وجود، جلوه کند عالم وجود در یک جمال، صورت زیبای انبیاست عید بزرگ جان جهان و جهانِ جان عید خدا و سیّد و مولای انبیاست دوران غربت بشریت سرآمده یعنی شب ولادت پیغمبر آمده امشب خدا به اهل زمین، آسمان دهد ملک وجود را شرف جاودان دهد امشب خدا جمال دلارای خویش را با روی دلربای محمد نشان دهد با پرتو جمال منیر رسول خویش تا صبح حشر، نور به چشم جهان دهد جان در طبق نهید که میلاد احمد است اعلان کنید بر همه: عیدِ محمد است امشب خدات رشکِ قمر داد آمنه با حسن خویش بر تو پسر داد آمنه نُه ماه انتظار کشیدی به شوق او تا نخل آرزوی تو بر داد آمنه فرزند تو گرامی و نامش محمد است این مژده را خدات خبر داد آمنه اینک تو را ولادت احمد مبارک است بر احمد تو نام محمد مبارک است ای آمنه، محمدِ تو، مظهر خداست رخسار کبریاییِ او منظرِ خداست همچون کتاب وحی بگیرش به روی دست سر تا قدم ببوش که پیغمبر خداست تا روز حشر بر همه پیغمبری کند گفتار وحی او، سخن آخرِ خداست آیینۀ تمام‌نُمای خداست این پس آمده است و پیش‌تر از انبیاست این ای آمنه، محمدت از انبیا، سر است این بر همه پیامبران هم پیمبر است قرآن او ـ که وحی الهی است ـ شاهد است این از پیمبران اولوالعظم، برتر است قدر و کمال و شأن و جلال و مقام او حتی در انبیای سلف، فوق باور است این طفل نه، که قافله‌سالارِ انبیاست آگاه باش هر نفسش، وحی کبریاست ای کعبه پیش پای محمد قیام کن دورش طواف آور و کسب مقام کن غار حرا به شوق وی آغوش برگشا مانند کوه‌ها به محمد سلام کن ای شهر مکه عید محمد مبارکت از سیّد پیامبران احترام کن دوران کفر و ظلم و ضلالت، سر آمده نامش بلند باد که پیغمبر آمده میلاد احمد عید خداوندِ سرمد است عالم ز مقدمش همه خلدِ مخلد است از ربِّ کعبه در حرم کعبه حکم شد بت‌ها ادب کنید که میلاد احمد است دوران بردگی و اسارت تمام شد ای دختران زنده‌به‌گور، این محمد است بت‌ها ندا دهند به آوازۀ جلی صلّ علی محمّد و صل علی علی این یاور تمامِ ضعیفان عالم است این منجی همیشۀ اولاد آدم است این رهنمای گمشدگان تا قیام حشر این شمعِ جمع خلق، رسول مکرم است این روی انبیای الهی به جسم پاک این پای تا به سر همه روح مجسم است این طفل نه که صاحب تنزیل بوده است شاگرد او معلم جبرییل بوده است وقتی خدا به خلقت کونین داشت دست ساقی انبیاست ز پیمانۀ الست این با خدای عزوجل بود هم‌سخن روزی که صبحی و شب روزی نبوده است پیش از رسل رسول خدا بود و بود و بود بعد از رسل رسول خدا هست و هست و هست آدم هنوز آب و گلش بود در عدم او بود او پیامبر خالق قدم تو تا قیام حشر چراغ هدایتی با هر کلام صاحب اعجاز و آیتی تو تا ابد پیامبران را پیمبری بر فرد فرد صاحب حکم و ولایتی در بین انبیا و امم این شعار ماست ما امت توییم محمد عنایتی "میثم" مدیحه‌خوان تو بوده است و آل تو هرچند نیست در خور قدر و جلال تو 🎋
هدایت شده از شعر و ادب و هنر
🍃 مدح رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله ای عرش زمین‌بوست، ای چرخ زمین‌گیرت ای دست قضا دائم در پنجۀ تقدیرت هم پای رسل بسته در حلقۀ زنجیرت هم قلب ملک روشن در مکتب تنویرت پاکان دو عالمْ پاک از آیۀ تطهیرت حسن ازلی پیدا بر خَلق ز تصویرت در روی تو می‌بینم مهر رخ سرمد را در وصف تو می‌خوانم "ما کانَ محمد" را خورشید اگر وام از رخسار تو نستاند تا حشر ز بی‌نوری بر کام افق ماند جبریل امین خود را محتاج تو می‌داند بر خیل ملک دائم اوصاف تو را خواند حق عالم خلقت را بر گرد تو گرداند حیدر دُر مدح از لب بر پای تو افشاند باآنکه بود مولا مخلوق دو عالم را فرمود که من عبدم پیغمبر اکرم را ای روح قدس را بال از طایر اقبالت آیات کتاب‌ُالله در حسن و خط و خالت این هفت فلک خشتی از پایۀ اجلالت خادم شده جبریلت سائل شده میکالت حوران جهان یک‌یک مرغان سبک‌بالت شیطان طمع رحمت دارد ز تو و آلت احسان ز کفت بارد، رحمت ز دمت خیزد روح از نفست جوشد فیض از سخنت ریزد طوفان شده رام نوح از یمن ولای تو بشکافته دریا را موسی به عصای تو بر چرخ چهارم شد عیسی به هوای تو از چاه برون آمد یوسف به دعای تو داوود زبورش را خوانده به نوای تو یونس به دل ماهی مشغول ثنای تو داور به تو می‌بالد قرآن به تو می‌نازد زهرا به تو دل داده حیدر به تو می‌نازد ای گرگ ز صحراها آورده سلامت را ای شیر ژیان برده بر دوش غلامت را دشمن همه‌جا دیده احسان مدامت را جبریل ثنا گوید مرغ لب بامت را قرآن به جبین بسته زیبایی نامت را لبخندزنان کوثر بوسد لب جامت را ای فهم رسل کوته از اوج جلال تو گل‌بوسۀ صد یوسف بر روی بلال تو ای خیل رسل را دست بر دامن آل تو ای چار کتاب‌ُالله اوصاف کمال تو سیل همه رحمت‌ها جاری ز جبال تو با وحی کند پرواز معراج خیال تو مخلوق نه بل خالق مشتاق جمال تو ره بسته شود بر صبح بی صوت بلال تو فرماندۀ افلاکی ماه کرۀ خاکی چون ذات خدا پاکی ممدوح به لولاکی بر سینۀ اسلامت صد درد نهانی بین پیوسته به تن زخمش از کفر جهانی بین آن باغ که پروردی باز آی و خزانی بین هم درد نهان بنگر هم ظلم عیانی بین گرگان جهان‌خواری در سلک شبانی بین فریاد درون بر چرخ از عالی و دانی بین بر امت مظلومت ای دین ز دمت زنده تا خصم شود حاکم صد تفرقه افکنده تا چند ستمکاری از دشمن دون آید؟ ظلم و ستم و بیداد از خصم زبون آید؟ وز دیدۀ این امت اشک آید و خون آید بر فرق خردمندان شمشیر جنون آید از سینۀ اهل درد فریاد درون آید ای کاش دگر مهدی از پرده برون آید پیوسته چو مظلومان "میثم" به دعا کوشد تا رخت فرج را حق بر قامت او پوشد 🎋
هدایت شده از اشعار
💠 در میلاد فرخندۀ حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله 🍃 راهی به‌جز تو نیست ای ماه مهرپرور و ای نور سرمدی ای منّت خدایی و ای فیض ایزدی در خلق نه، که بین رسل هم سرآمدی رضوان حق تویی، تو بهشت مخلّدی پیچید در جهان صلوات محمدی ای فخر کائنات، به دنیا خوش آمدی تا بر جمال آمنه چشم تو باز شد از خنده‌اش زمین و زمان غرق ناز شد ای احمدِ محمد و محمودِ مصطفی ای ختم و خاتم رسل ای خیرُالانبیا ای جلوۀ جمال تو جاری به هرکجا ای صافی صفای تو در جام اصفیا ای شاهد و شهید و شفیع و شِفای ما ما را طلوع طلعت تو بهترین عطا تا ماه تابناک رخت در جهان دمید از جلوۀ تو نور به هفت آسمان رسید روح حیات در تن این خاکدان تویی ما آفریدگان همه جسمیم و جان تویی مهر زمین و روشنی آسمان تویی دریای علم و معرفت بی‌کران تویی خون امید در شریان جهان تویی بوی خوش بهار به فصل خزان تویی خاک کویر از قدمت لاله‌زار شد با یک گل جمال تو عالم بهار شد ای که حبیب اول تو ذات کبریاست محبوب خالقی تو و محبوب تو خداست دین تو مهر و سنت تو وحدت و صفاست حقا که خاک کوی تو سرچشمۀ بقاست هرکس که دردمند تو شد ایمن از بلاست جایی که عبد توست علی، جای ما کجاست؟! عشاق تو خدیجه و زهرا و حیدرند حور و ملک به پای تو از خاک کمترند در قلب نازنین تو جز عشق دوست، نه روی لب تو نقش به‌جز نام اوست؟ نه در خلوت تو غیر همین گفت‌وگوست؟ نه جز عشق روی او به دلت های‌وهوست؟ نه ما را به‌جز محبت تو آبروست؟ نه غیر از شفاعت تو به دل آرزوست؟ نه در این جهان غمزده راهی به‌جز تو نیست ما را به روز حشر پناهی به‌جز تو نیست دل مرده بود و از دم لطف تو جان گرفت جان خسته بود و با نفس تو توان گرفت هر بلبلی به وصف جمالت زبان گرفت "حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت" از پرتوت که سیطره بر لامکان گرفت "خورشید شعله‌ای است که در آسمان گرفت" تابنده بود نور جمال تو از ازل ای خندۀ ملیح تو اَحلی مِن العَسل پیش از طلوع روی تو شب پادشاه بود روز بشر به ظلمت شام سیاه بود اندیشه و دعا و یقین بی‌پناه بود مهر و امید و عاطفه بی تکیه‌گاه بود اوضاع جهل و کین و ستم روبه‌راه بود عشق پدر به خندۀ دختر گناه بود تو آمدی و لشکر ظلمت عزا گرفت بازار نور و معرفت و عشق پا گرفت تو آمدی که سینۀ ما را حرا کنی دل را پر از محبت و نور خدا کنی از بند ظلم و جور، زمین را رها کنی مُلک وجود را حرم کبریا کنی ما را به درد عشق خودت مبتلا کنی دل‌های خسته را به نگاهی دوا کنی ای طاعت تو مایۀ ایمان مؤمنان قرآن تو شِفای دل و جان مؤمنان وقتی هنوز خلقت آدم نداشت خشت کلک قضا به لوح قدر از تو می‌نوشت ای قهر و مهر تو سند دوزخ و بهشت با آب مهر تو گِل ما را خدا سرشت ما را نوشت عاشق تو دست سرنوشت کس بی ولای آل تو خیری نکرد کِشت خورشید آسمان و زمین شد جمال تو ما بندۀ توییم و ثناگوی آل تو ما را طفیل هستی تو آفریده‌اند نقش تو را به لوح دل ما کشیده‌اند آنان که در الست جمال تو دیده‌اند جام بلای عشق تو را سرکشیده‌اند یارانت از تحیّر کثرت رهیده‌اند چون از خُم تو بادۀ وحدت چشیده‌اند ما اهل وحدتیم که امر امام ماست وحدت نه یک شعار، که رسم و مرام ماست ✍️ ، مهر ۱۴۰۰ 🎋