فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا 🙏
کدام پل در کجای جهان شکسته است
که هیچ کس به مقصدش نمی رسد..؟
فقیر به دنبال پول و شادی ثروتمند...
ثروتمند در حسرت آرامش زندگی فقیر
کودک به دنبال آزادی بزرگتر....
بزرگتر در حسرت سادگی کودک....
پیر در حسرت جوانی....
جوان در پی تجربه سالمند....
او در حسرت زندگی من....
من در حسرت زندگی او....
کدام پل شکسته است..
که هیچ کس به خانه اش نمیرسد...؟
خــدایا🙏
پناهمـان باش
🦋نشر داستان صدقه جاریه👉
#_داستان_زیبا
#حکایت
🌸 داستانهای زیبا👇👇👇🌸
🌺🌸🌺🌸
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
@zibastory
🌺🌸🌺🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥پول جمع کردن
🎙دکتر رفیعی
🦋نشر داستان صدقه جاریه👉
#_داستان_زیبا
#حکایت
🌸 داستانهای زیبا👇👇👇🌸
🌺🌸🌺🌸
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
@zibastory
🌺🌸🌺🌸
وقتی شهید باکری فرمانده نامآور لشکر ۳۱ عاشورا به پشت تریبون رسید، قبل از هر اقدامی خم شد و پتوی کهنه سربازی را که به احترام فرمانده زیر پایش انداخته بودند را برداشت و با وقار و مهارت خاصی آن را تکان داد و خیلی آرام تایش کرد و به جای زیر پایش بر روی تریبون نهاد و آنگاه با لحنی آرام جملهای را گفت که هرگاه و در هر شرایطی برای هر کسی گفتهام متأثر شده است: خاک بر سرت مهدی آدم شدهای که بیتالمال را به زیر پایت انداختهاند؟
شهید مهدی باکری
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🦋نشر داستان صدقه جاریه👉
#_داستان_زیبا
#حکایت
🌸 داستانهای زیبا👇👇👇🌸
🌺🌸🌺🌸
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
@zibastory
🌺🌸🌺🌸
داستان طنز
🌺🌸🌺🌸
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
@zibastory
🌺🌸🌺🌸
مردی در کنار چاه زنی زیبا دید، از او پرسید : زیرکی زنان به چیست؟
زن داد و فریاد کرد و مردم را فراخواند ،
مرد که بسیار وحشت کرده بود پرسید:
چرا چنین میکنی؟ من که قصد اذیت کردن شما را نداشتم ،دیدم خانم محترم و زیبارویی هستی ، خواستم از شما سوالی بپرسم .
در این هنگام تا قبل از اینکه مردم برسند زن سطل آبی از چاه بیرون کشید و آن را بر سر خود ریخت ،مرد باتعجب پرسید : چرا چنین کردی؟ زن خطاب به مردم که برای کمک آمده بودند گفت: ای مردم من در چاه افتاده بودم و این مرد جان مرا نجات داد ، مردم از آن مرد تشکر کرده و متفرق شدند.
در این هنگام زن خطاب به مرد گفت :
این است زیرکی زنان
اگر اذیتشان کنی تو را به کام مرگ میکشند و اگر احترامشان کنی خوشبختت میکنند .
شیطان كه نظاره گر ماجرا بود، نعره ها كشيده و راه بيابان پيش گرفت...
🦋نشر داستان صدقه جاریه👉
#_داستان_زیبا
#حکایت
🌸 داستانهای زیبا👇👇👇🌸
🌺🌸🌺🌸
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
@zibastory
🌺🌸🌺🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸❄️❣انگیزشی شاد و زیبا برای امید و صبر در زندگی...
💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚
زمانهایی فرا میرسد
که تصور میکنی همه چیز به پایان رسیده است
اما خیلی غیرمنتظره
نوری نمایان میشود در زندگیت
و خدا معجزه اش را نشانت میدهد .
روزتون معجزه
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🦋نشر داستان صدقه جاریه👉
#_داستان_زیبا
#حکایت
🌸 داستانهای زیبا👇👇👇🌸
🌺🌸🌺🌸
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
@zibastory
🌺🌸🌺🌸
مرد خسیسی، خربزهای خرید تا به خانه برای زنِ خود بِبَرد. در راه به وسوسه افتاد که قدری از آن بخورد، ولی شرم داشت که دست خالی به خانه رود ...
عاقبت فریب نَفس، بر وی چیره شد و با خود گفت، قاچی از خربزه را به رسم خانزادهها میخورم و باقی را در راه میگذارم، تا عابران گمان کنند که خانی از اینجا گذشته است و چنین کرد ...
البته به این اندک، آتش آزِ او فرو ننشست و گفت گوشت خربزه را نیز میخورم تا گویند خان را چاکرانی نیز در مُلازِمت بوده است و باقی خربزه را چاکران خوردهاند ...
سپس آهنگ خوردن پوست آن را کرد و گفت : این نیز میخورم تا گویند خان اسبی نیز داشته است ...
و در آخر تُخم خربزه و هر آن چیز که مانده بود را یکجا بلعید و گفت : " اکنون نَه خانی آمده و نَه خانی رفت است! "
(خسیس نباشید)
استاد علی اکبر دهخدا
📚امثال و حکم
🦋نشر داستان صدقه جاریه👉
#_داستان_زیبا
#حکایت
🌸 داستانهای زیبا👇👇👇🌸
🌺🌸🌺🌸
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
@zibastory
🌺🌸🌺🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبتهای فوق العاده زیبا و شنیدنی
استاد انوشه درباره توکل و اعتماد انسان
به خدا در شرایط بحرانی زندگی
که اندازه یک ترم رشته ادبیات و معارف
حرف برای گفتن داشت!
حتما ببینید تا در زندگی تحت هر شرایطی
به خدا توکل کنید و امیدتان را
از دست ندهید!
درود بر استاد انوشه که واقعا کلامش تاثیرگذار است!
🎙#دکترانوشه
🦋نشر داستان صدقه جاریه👉
#_داستان_زیبا
#حکایت
🌸 داستانهای زیبا👇👇👇🌸
🌺🌸🌺🌸
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
@zibastory
🌺🌸🌺🌸
سلام صبح بخیر❤️
زهی صبحی که او آید
نشیند برسر بالین
تو چشم از خواب بگشایی
ببینی شاه شاهانی
#_مولانا
🦋نشر داستان صدقه جاریه👉
#_داستان_زیبا
#حکایت
🌸 داستانهای زیبا👇👇👇🌸
🌺🌸🌺🌸
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
@zibastory
🌺🌸🌺🌸
🔸اگر او را بلند بخوانی
صدایت را می شنود
و اگر با او آهسته نجوا کنی
راز و نیازت را می فهمد
گلایه ها و شکوه هایت را نزد او ببر
برطرف شدن غم هایت را از او طلب کن
در کارهایت از او مدد بگیر
و هر چه می خواهی
از خزائن رحمت او بخواه
چیزهایی که هیچکس جز او
توان بخشیدنش را ندارد
از افزایش طول عمر تا سلامتی
وسعت و گشایش در روزی
او کلیدهای گنجینه هایش را
در دو دست تو نهاده
وقتی که درخواست از خودش را
به تو رخصت داده
پس هرگاه اراده کردی
درهای نعمتش را با دعا باز کن
و نزول باران رحمتش را از او بخواه ...
🦋نشر داستان صدقه جاریه👉
#_داستان_زیبا
#حکایت
🌸 داستانهای زیبا👇👇👇🌸
🌺🌸🌺🌸
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
@zibastory
🌺🌸🌺🌸
:
به حباب نگران لب یک رود قسم، و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم میگذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهدماند..
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود،جامه اندوه مـپوشان هرگز...!!
زندگی ذره كاهیست،
كه كوهش كردیم،
زندگی نام نکویی ست،
كه خارش كردیم،
زندگی نیست بجز نم نم باران بهار،
زندگی نیست بجزدیدن یار
زندگی نیست بجزعشق،
بجزحرف محبت به كسی،
ورنه هرخاروخسی،
زندگی كرده بسی،
زندگی تجربه تلخ فراوان دارد، دوسه تاكوچه وپس كوچه واندازه یك عمر بیابان دارد.
ما چه کردیم و چه خواهیم کرد در این فرصت کم ...
🦋نشر داستان صدقه جاریه👉
#_داستان_زیبا
#حکایت
🌸 داستانهای زیبا👇👇👇🌸
🌺🌸🌺🌸
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
@zibastory
🌺🌸🌺🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[ گاهی احساس میکنیم هر کاری میکنیم جواب نمیده!😢]
التماس دعا 🤲
🦋نشر داستان صدقه جاریه👉
#_داستان_زیبا
#حکایت
🌸 داستانهای زیبا👇👇👇🌸
🌺🌸🌺🌸
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
@zibastory
🌺🌸🌺🌸
🍁درخت را
🍂از میوه اش میشناسند
🍁انسان را با کردارش...
🍁کردار خوب
🍂هرگز هدر نمیرود
🍁کسی که ادب میکارد
🍂دوستی درو میکند
🍁و آن کس که مهربانی میکارد
🍂عشق گردآوری میکند ...
روزتون مملو از عشق و آرامش🍂🍁
🦋نشر داستان صدقه جاریه👉
#_داستان_زیبا
#حکایت
🌸 داستانهای زیبا👇👇👇🌸
🌺🌸🌺🌸
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
@zibastory
🌺🌸🌺🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺گاهی چه دلگرفته می شوی ازخدا
✨گاهی از حڪمتش ناراضی
✨گاهی شاڪر وخوشحال
✨گاهی مشکوک
✨گاهی مجذوب
✨گاهی نزدیڪ و گاهی دور
✨خدا همان خداست
✨ڪاش ما اینقدر
🌺گاهی به گاهی نمی شدیم
🦋نشر داستان صدقه جاریه👉
#_داستان_زیبا
#حکایت
🌸 داستانهای زیبا👇👇👇🌸
🌺🌸🌺🌸
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
@zibastory
🌺🌸🌺🌸
هدایت شده از آهنگ🎧 | موزیک🎶
🌹داستان آموزنده🌹
روزی حضرت ابراهيم علیهااسلام در نزديكي بيت المقدس پيرمردی را ديد.
حضرت با پیرمرد مشغول صحبت شدند و پرسیدند منزلت كجاست؟
پاسخ داد كه منزلم پای آن كوه است؛
حضرت ابراهيم فرمودند مهمان هم ميپذيری؟
پيرمرد تاملی كرد و گفت عيبی ندارد ولی مانعی در مسير هست كه آبی است كه عبور از آن مشكل است و قایق هم نداریم!
حضرت پرسيدند خودت چطور عبور ميكنی؟
پيرمرد که حضرت ابراهيم را نميشناخت ، جواب داد از روی آب رد ميشوم!
حضرت فرمودند شايد ما هم رد شديم!
به همراه هم به سمت آنجا رفتند تا به آب رسیدند.
پيرمرد عابد از روی آب رد شد ، ناگهان ديد كه آن مهمان هم از روی آب عبور كرد!
پیرمرد تعجب کرد ومهمان را احترام کرد و به منزلش برد.
صبح روزبعد حضرت به عابد فرمودند دعايی كن كه من آمين بگويم.
پيرمرد درد دلش باز شد و خطاب به حضرت گفت:
چه دعايی بكنم!؟ دعای من مستجاب نميشود! سیوپنج سال است حاجتی دارم اما مستجاب نمیشود!
حضرت پرسیدند حاجتت چیست؟
عابد پاسخ داد سی وپنج سال است از خدا ديدار ابراهيم خليل را ميخواهم اما مستجاب نميشود!
حضرت فرمودند ابراهيم خليل من هستم!
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🦋نشر داستان صدقه جاریه👉
#_داستان_زیبا
#حکایت
🌸 داستانهای زیبا👇👇👇🌸
🌺🌸🌺🌸
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
@zibastory
🌺🌸🌺🌸
هدایت شده از آهنگ🎧 | موزیک🎶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷جمله ی تکان دهنده از ایت الله طباطبایی...
🎙#استادمسعودعالی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🦋نشر داستان صدقه جاریه👉
#_داستان_زیبا
#حکایت
🌸 داستانهای زیبا👇👇👇🌸
🌺🌸🌺🌸
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
@zibastory
🌺🌸🌺🌸
هدایت شده از آهنگ🎧 | موزیک🎶
مرحوم حجّة الاسلام ملاَّ اسد الله بافقی به نقل از برادرش مرحوم آیت الله محمّد تقی بافقی میگوید: «قصد داشتم از نجف اشرف پیاده، به مشهد مقدّس برای زیارت حضرت علیّ بن موسی الرّضا (ع) بروم. فصل زمستانی بود که حرکت کردم و وارد ایران شدم. کوهها ودرّههای عظیمی سر راهم بود وبرف هم بسیار باریده بود. یک روز نزدیک غروب آفتاب که هوا هم سرد بود وسراسر دشت را برف پوشانده بود، به قهوه خانهای رسیدم؛ که نزدیک گردنهای بود، با خودم گفتم: «امشب در میان این قهوه خانه میمانم، صبح به راه ادامه میدهم».
پس وارد قهوه خانه شدم، دیدم جمعی از کردهای ایزدی در میان قهوه خانه نشسته ومشغول لهو ولعب وقمار هستند، با خودم گفتم: «خدایا چه بکنم؟! اینها را که نمیشود نهی از منکر کرد، من هم که نمیتوانم با آنها مجالست نمایم، هوای بیرون هم که فوق العاده سرد است».
همینطور که بیرون قهوه خانه ایستاده بودم وفکر میکردم و کم کم هوا تاریک میشد، صدائی شنیدم که میگفت: «محمّد تقی! بیا اینجا». بطرف آن صدا رفتم، دیدم شخصی باعظمت زیر درخت سبز وخرّمی نشسته ومرا بطرف خود میطلبد.
نزدیک او رفتم واو سلام کرد وفرمود: «محمّد تقی آنجا جای تو نیست».
من زیر آن درخت رفتم، دیدم، در حریم این درخت، هوا ملایم است وکاملاً میتوان با استراحت در آنجا ماند وحتّی زمین زیر درخت، خشک وبدون رطوبت است، ولی بقیّه صحرا پُر از برف است وسرمای کُشندهای دارد.
به هر حال شب را خدمت حضرت ولیّ عصر (علیه السلام) که با قرائنی متوجّه شدم او حضرت بقیّة الله (ع) است بیتوته کردم وآنچه لیاقت داشتم استفاده کنم از آن وجود مقدّس استفاده کردم.
صبح که طالع شد ونماز صبح را با آن حضرت خواندم، آقا فرمودند: «هوا روشن شد، برویم».
من گفتم: «اجازه بفرمائید من در خدمتتان همیشه باشم وبا شما بیایم».
حضرت فرمود: «تو نمیتوانی با من بیائی».
گفتم: «پس بعد از این کجا خدمتتان برسم؟»
حضرت فرمود: «در این سفر دوبار تو را خواهم دید ومن نزد تو میآیم. بار اوّل قم خواهد بود ومرتبه دوّم نزدیک سبزوار تو را ملاقات میکنم».ناگهان آن حضرت از نظرم غائب شد.
من به شوق دیدار آن حضرت، تا قم سر از پا نشناختم وبه راه ادامه دادم، تا آنکه پس از چند روز وارد قم شدم وسه روز برای زیارت حضرت معصومه (س) ووعده تشرّف به محضر آن حضرت در قم ماندم، ولی خدمت آن حضرت نرسیدم.
از قم حرکت کردم وفوق العاده از این بی توفیقی وکم سعادتی متأثّر بودم، تا آنکه پس از یک ماه به نزدیک شهر سبزوار رسیدم.
همین که شهر سبزوار از دور معلوم شد با خودم گفتم: «چرا خُلف وعده شد؟! من که در قم آن حضرت را ندیدم، این هم شهر سبزوار باز هم خدمتش نرسیدم».
در همین فکرها بودم، که صدای پای اسبی شنیدم، برگشتم دیدم حضرت ولیّ عصر (ارواحنا فداه) سوار بر اسبی هستند وبطرف من تشریف میآورند وبه مجرّد آنکه به ایشان چشمم افتاد ایستادند وبه من سلام کردند ومن به ایشان عرض ارادت وادب نمودم.
گفتم: «آقا جان! وعده فرموده بودید که در قم هم خدمتتان برسم، ولی موفّق نشدم؟!»
حضرت فرمود: «محمّد تقی! ما در فلان ساعت وفلان شب نزد تو آمدیم، تو از حرم عمّه ام حضرت معصومه (س) بیرون آمده بودی، زنی از اهل تهران از تو مسألهای میپرسید، تو سرت را پائین انداخته بودی وجواب او را میدادی، من در کنارت ایستاده بودم وتو به من توجّه نکردی، من رفتم» .
منبع : گنجینه دانشمندان
🦋نشر داستان صدقه جاریه👉
#_داستان_زیبا
#حکایت
🌸 داستانهای زیبا👇👇👇🌸
🌺🌸🌺🌸
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
@zibastory
🌺🌸🌺🌸
#حداقل_برای_یک_نفر_ارسال_کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁الهی به خواب
✨دوستـانم آرامـش،
🍁به بیداریشان آسایش،
✨به زندگیشان عافیت،
🍁به ایمانشـان ثبـات،
✨به عمـرشـان عـزت،
🍁به رزقشـان برکـت،
✨وبه وجودشان سلامتی،
🍁عطا بفرما
✨شبتون زیبا و در پناه خدا
#_داستان_زیبا
#حکایت
🌸 داستانهای زیبا👇👇👇🌸
🌺🌸🌺🌸
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
@zibastory
🌺🌸🌺🌸
هدایت شده از آهنگ🎧 | موزیک🎶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای خواب رسول ترک و عنایت امام حسین علیه السلام
استاد عالی
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
🦋نشر داستان صدقه جاریه👉
#_داستان_زیبا
#حکایت
🌸 داستانهای زیبا👇👇👇🌸
🌺🌸🌺🌸
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
@zibastory
🌺🌸🌺🌸
#حداقل_برای_یک_نفر_ارسال_کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷آدم ها رو چطور بشناسیم؟!
🔔بسیار شنیدنی
#روایت زیبای امام_صادق_علیه_السلام
🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰🎤📚
🎙[استاد مسعود عالی]
🦋نشر داستان صدقه جاریه👉
#_داستان_زیبا
#حکایت
🌸 داستانهای زیبا👇👇👇🌸
🌺🌸🌺🌸
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
@zibastory
🌺🌸🌺🌸
#حداقل_برای_یک_نفر_ارسال_کنید
خدایا
سرآغازصبحمان را
بایادو
نام و
امید تو
میگشاییم
پنجره های قلبمان را
عاشقانه
بسویت بازمیکنیم
تانسیم رحمتت
به آن بوزد
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸
🦋نشر داستان صدقه جاریه👉
#_داستان_زیبا
#حکایت
🌸 داستانهای زیبا👇👇👇🌸
🌺🌸🌺🌸
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
@zibastory
🌺🌸🌺🌸
#حداقل_برای_یک_نفر_ارسال_کنید
هدایت شده از آهنگ🎧 | موزیک🎶
💠 • ° •🔸 ◎﷽◎ 🔸• ° • 💠
🌸🌿 نــیـــــایــــش
صـبـــح گــ☀️ــاهـی🌸🌿
🍃خدای من
چه شوق آفرین است نگاه عاشقانه تو!
چه تکان دهنده است توجه مهرآمیز تو!
چه شیرین است زندگی در کنار تو و در
زیر سایه لطف تو.....
چه لذت بخش است گرمای دست نوازشگر تو..
🍃خدایا بحق رحمانیتت
غم های ما را بزدای
و عشق خودت را در دل ما جای ده،
که عشق به غیر از تو
درد است و درد است و درد!
🍃خدایا دلهای ما را
در پناه خودت حفظ بفرما!
آمین
〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰
🦋نشر داستان صدقه جاریه👉
#_داستان_زیبا
#حکایت
🌸 داستانهای زیبا👇👇👇🌸
🌺🌸🌺🌸
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
@zibastory
🌺🌸🌺🌸
#حداقل_برای_یک_نفر_ارسال_کنید
🔹️دنیا و آخرتم🔹️
▪️سختی کار ما در این است که یا باید تو را انتخاب کنیم یا دنیا را.
تو و دنیا در یک دل جا نمیگیری
و ما هم تو را میخواهیم و هم دنیا را.
▪️ میخواهیم از دنیا دست بکشیم،
ایمانمان به قدری نیست که دوریاش را تحمل کنیم.
تو را میخواهیم کنار بگذاریم، آن قدرها بد نشدهایم که از تو چشم بپوشیم.
▪️و این چنین است که زندگی ما میان تو و دنیا در حال چرخش است.
حیرت، نتیجۀ حتمی این چرخیدن است.
به دادمان برس و حب دنیا را از دلمان بیرون کن.
صبح بخیر دنیا و آخرتم!
#فاطمیه
#امام_زمان
🦋نشر داستان صدقه جاریه👉
#_داستان_زیبا
#حکایت
🌸 داستانهای زیبا👇👇👇🌸
🌺🌸🌺🌸
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
@zibastory
🌺🌸🌺🌸
#حداقل_برای_یک_نفر_ارسال_کنید
هدایت شده از آهنگ🎧 | موزیک🎶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جنس مخالف ❌
و روابط جنسی 🔞
🛖قصه ی کلاغ و خونه کاهگلی شنیدی ؟؟
🐸از قصه قورباغه آب پز خبر داری ؟؟
این قصه ماجرای زندگی خیلی از آدم هاست
🦋نشر داستان صدقه جاریه👉
#_داستان_زیبا
#حکایت
🌸 داستانهای زیبا👇👇👇🌸
🌺🌸🌺🌸
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
@zibastory
🌺🌸🌺🌸
#حداقل_برای_یک_نفر_ارسال_کنید
🔴 اینجوری از امام زمان دور میشیم️
🔵 شیخ عباس قمی میگوید یک مرتبه یک بنده خدای مؤمنی بود که من را به منزلش دعوت کرد، از باب اینکه دعوت او را رد نکنم، به خانهی آنها رفتم. خیلی نمیدانستم درآمد و حقوق او چیست و از کجاست. غذایی خوردم و بعدها فهمیدم که او یک جاهایی در معامله رعایت حلال و حرام را نمیکند.
🔺 بعد از اینکه از خانهی آن شخص آمدم، تا چهل شب شبها برای سحر بیدار نمیشدم یا اگر بلند میشدم حال نماز شب نداشتم. تاچهل شب وضع من این طور بود.
🌕 رعایت نکردن حلال و حرام الهی توفیقات رو از انسان سلب میکنه و ما رو از امام زمانمون دور میکنه.
#_داستان_زیبا
#حکایت
🌸 داستانهای زیبا👇👇👇🌸
🌺🌸🌺🌸
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
@zibastory
🌺🌸🌺🌸
هدایت شده از 📚 حکایت و داستان های شنیدنی 📚
40.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای محول الاحوال من .. صاحب الزمانم العجل 💚
از شما میخام روزی سالمو
#ماه_رمضان
#حجاب
#ماه_مبارک_رمضان
#قرآن
#امام_زمان
#روزه
#عید
#عیدنوروز
#حکایتهای_شنیدنی
#حکایت
کانال حکایت ها و داستان های شیرین
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•