هدایت شده از هیات مجازی انصار الحجه ارواحنا فداه ✅
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
کیفیت سقیفه قسمت • یکم ✔️
حضرت رسول خدا محمد مصطفی صلی الله علیه و آله، اسامه بن زید را فرا خواندند و فرمودند: به برکت خداوند و [به امید] پیروزی و سلامتی به همراه کسانی که تو را امیر آنها نمودم راه بیفت و به همان جایی که به تو امر کردم برو. حضرت اسامه را به فرماندهی گروهی از مهاجرین و انصار، که ابوبکرزندیق و عمربن زنا و عده ای از مهاجرین اولیه در بین آنها بودند، منصوب کرده بودند و به او امر نموده بودند که روانه موته - جایی در فلسطین - شود. اسامه به ایشان عرض کرد: پدر و مادرم فدایتان شوند ای رسول خدا! اجازه میدهید که چند روزی در کنار شما بمانم تا این که خداوند شما را شفا دهد؟ زیرا اگر من شما را با این حالتان ترک کنم، دلم نگران شما خواهد بود. حضرت فرمودند: ای اسامه! حرکت کن؛ چرا که ترک جهاد در هیچ حالی لازم نیست. به حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله خبر رسید که مردم به سِمَت جدید اسامه نیش و کنایه زده اند. حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: به من خبر رسیده که شما کار اسامه را به طعن و مسخره گرفته اید، چنان چه پیش از این با پدرش نیز چنین کرده بودید؛ به خدا سوگند که او لیاقت فرمان روایی را دارد و پدرش نیز لیاقت آن را داشت، او نزد من از محبوب ترین مردمان است، شما را به نیکی در حق او سفارش میکنم. اگر در مورد فرمانروایی اش چیزی بگویید، [عجیب نیست، چرا که] آن گوینده شما در مورد فرمانروایی پدرش نیز سخن گفته بود.
حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله سپس به خانه اشان رفتند و اسامه در همان روز خارج شد و در فاصله یک فرسخی مدینه اردو زد و یک نفر از طرف حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله در شهر ندا داد که هیچ یک از آنهایی که من اسامة را امیر آنان نموده ام، نباید از لشگر اسامه جا بمانند. مردم به او ملحق شدند و اولین کسانی که به سوی اسامه شتافتند، ابوبکر زندیق و عمربن زنا و ابوعبیدة بن جراح لعین بودند که به همراه بقیه لشگر در مکان باریکی گرد آمدند. بیماری حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله شدیدتر شد و مردمی که در لشگر اسامه نبودند، گروه گروه پیش ایشان میرفتند. سعد بن عباده نیز مریض بود و هر یک از انصار که نزد حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله میرفت، پس از آن جا به عیادت سعد نیز میرفت.
حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله در چاشت گاه روز دوشنبه، دو روز بعد از رفتن اسامه به اردوگاهش بشهادت رسید. لشگریان بازگشتند و دیدند همه اهالی مدینه در اضطراب هستند. ابوبکرزندیق سوار بر شترش آمد و جلوی در مسجد ایستاد و گفت: ای مردم! چرا به اضطراب افتاده اید، اگر محمد - صلی الله علیه و آله-
رحلت کرده است، پروردگار محمد که رحلت نکرده است؛ «وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَی أَعْقَابِکُمْ وَمَن یَنقَلِبْ عَلَیَ عَقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللّهَ شَیْئًا» -. آل عمران /۱۴۴ - {و
محمد جز فرستاده ای که پیش از او [هم] پیامبرانی [آمده و] گذشتند نیست؛ آیا اگر او بمیرد یا کشته شود از عقیده خود برمی گردید!؟ و هر کس از عقیده خود بازگردد، هرگز هیچ زیانی به خدا نمی رساند}. سپس انصار دور سعد بن عباده جمع شدند و او را به سقیفه بنی ساعده آوردند. هنگامی که عمربن زنا این را شنید، به ابوبکرزندیق اطلاع داد و هر دوی آنها با شتاب به سوی سقیفه رفتند و ابوعبیدة بن جراح لعین نیز همراه آنان بود. جمع زیادی از انصار در سقیفه حضور یافته بودند و سعد بن عباده - که مریض بود - نیز در بین آنان بود. بین آنها در مورد مسأله خلافت نزاع درگرفت.
کار به جایی رسید که ابوبکرزندیق در آخرین سخنانش به انصار گفت: من شما را به طرفداری از ابوعبیدة بن جراح لعین یا عمربن زنا دعوت میکنم و به خلافت هر دوی آنها رضایت دارم و هر دوی آنها را شایسته این کار میدانم. سپس عمربن زنا و ابوعبیدة لعین گفتند: ای ابوبکر زندیق! شایسته نیست که ما بر تو پیشی بگیریم؛ تو زودتر از ما اسلام آورده ای و تو یار غار و دومین آن دو نفر هستی، بنابراین تو به این امر سزاوارتر و برتر از ما هستی. انصار گفتند: ما نمی گذاریم کسی غیر از ما و شما به خلافت برسد، ما از خودمان امیری و از شما نیز امیری برمی گزینیم و همه به او رضایت میدهیم که اگر او بمیرد یکی دیگر از انصار را جایگزین او کنیم.
📚بحارالانوار-جلد ۲۸ صفحه ۱۸۸
⚫️ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است⚫️
| #سقیفه
هدایت شده از هیات مجازی انصار الحجه ارواحنا فداه ✅
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
کیفیت سقیفه قسمت • دوم ✔️
ابوبکرزندیق پس از این که مهاجرین را مدح نمود، گفت: و ای گروه انصار، شما کسانی هستید که فضیلت و نعمت بزرگ شما در اسلام قابل انکار نیست، خداوند پسندیده است که شما به عنوان یاران او و رسولش باشید و مهاجرت رسولش را به سوی شما و خانه همسران پیامبر را در میان شما قرار داده است، و پس از مهاجرین اولیه، هیچ یک از مردم در منزلت در مرتبه شما نیستند، آنان امیران و شما وزیران هستید.
سپس حباب بن منذر انصاری برخاست و گفت: ای گروه انصار، بر مملکت خود حکومت کنید، همانا مردم تحت فرمان شما هستند، و هیچ کس جرأت مخالفت با شما را ندارد و مردم تنها از نظر شما پیروی میکنند. و انصار را ستود و سپس گفت: اگر اینان امارت شما بر خودشان را نپذیرفتند، ما نیز به این که آنها بر ما امیر شوند تن نمی دهیم و به کمتر از این که از ما امیری و از آنان نیز امیری در میان باشد قانع نمی شویم.
عمر بن خطاب حرامزاده برخاست و گفت: هرگز، دو شمشیر در یک غلاف نمی گنجند. عرب، وقتی پیامبرشان از میان شما نیست به خلافت شما راضی نخواهند شد، اما عرب ابایی ندارد از این که امورش را کسانی به دست گیرند که نبوت در میان آنان بوده است. و ما در این مورد با هر کسی که با ما مخالفت کند، دلیل واضح و قدرت آشکاری داریم، پس جز کسی که به باطل گراییده و متمایل به گناه است و در هلاکت غوطه ور و دوست دار فتنه است، در مورد قدرت محمد - صلی الله علیه و آله -، با ما که دوستان و خاندان او هستیم نزاع نمی کند.
حباب بن منذر برای بار دوم برخاست و گفت: ای گروه انصار! حق خود را حفظ کنید و به سخنرانی این مرد نادان و یارانش که میخواهند سهم شما از این امر (خلافت) را برای خود ببرند، گوش ندهید. اگر قبول نکردند که یک امیر از ما و یک امیر از آنان بر کار باشد، آنها را از سرزمین خود بیرون برانید و خود متولی این امر بر آنان شوید. به خدا سوگند شما نسبت به این امر از آنان سزاوارترید، شما پیش از این با شمشیرهای خود سرسختان را به این دین درآوردید. منم آن صاحب نظر درست اندیش و آن درخت نخل پربار [و با تجربه]، به خدا سوگند اگر کسی سخن مرا نپذیرد بینی او را با شمشیر خواهم شکست.
عمر بن خطاب حرامزاده گفت: تا زمانی که حباب پاسخ مرا میدهد، من با او حرفی ندارم؛ زیرا در زمان زندگانی رسول خدا - صلی الله علیه و آله - نیز بین من و او مشاجره ای درگرفت و رسول خدا - صلی الله علیه و آله - من را از مشاجره با او نهی نمودند و قسم خوردم که هرگز با او سخن نگویم. سپس عمربن زنا به ابوعبیدة گفت: ای اباعبیده! چیزی بگو! ابوعبیدة برخاست و صحبتهای زیادی کرد و در میان سخنان خود از برتریهای انصار نیز سخن گفت. بشیر بن سعد که یکی از بزرگان انصار بود، وقتی دید که انصار همگی بر سعد بن عباده برای امارت اتفاق کرده اند، به او رشک ورزید و سعی کرد تا او را از رسیدن به امارت باز دارد؛ سخنانی گفت و به امارت قریش رضایت داد و همه مردم و مخصوصاً انصار را تشویق کرد که آن چه مهاجران انجام میدهند، راضی شوند.
ابوبکر گفت: عمر و ابو عبیده دو بزرگ قریش هستند؛ با هر کدام از آنها که مایلید بیعت کنید. عمر و ابو عبیده گفتند: تا وقتی که تو باشی ما این امر را به عهده نمی گیریم، دستت را جلو بیاور تا با تو بیعت کنیم. بشیر بن سعد گفت: من سومین شما دو نفر هستم. بشیر بن سعد بزرگ قوم اوس بود و سعد بن عباده بزرگ قوم خزرج، وقتی که اوسیان این عمل بشیر را دیدند و دیدند این که خزرجیان خواهان به خلافت رساندن سعد هستند، خود را ملزم به بیعت با ابوبکر دیدند و هجوم آوردند و ازدحام کردند و از شدت ازدحام سعد - که بر بستر بیماری اش در میان آنها حاضر بود - را لگدمال کردند. گفت: مرا کشتید. عمر گفت: سعد را بکشید، خدا او را بکشد. قیس بن سعد برآشفت و ریش عمر را گرفت و گفت: ای فرزند صهاک - مادربزرگ عمر حبشی بود - ترسوی از جنگها فرار کن! به خدا سوگند شیر در بین مردم است و در آرامش، اگر یک تار موی او را بکنی، یک دندان سالم برایت باقی نمی گذارد. ابوبکر گفت: آرام باش ای عمر! مهربانی بهتر است و نیکوتر. سعد گفت: ای فرزند صهاک! به خدا سوگند اگر توانایی برخاستن داشتم، چنان بر تنگ نای گوش شما دو نفر میغریدم که در اثر آن تو و یارانت از این شهر بیرون بروید و شما دو نفر را به قومی ملحق میکردم که در میان آنها خوار و ذلیل بودید و فقط دنباله رو بودید و کسی از شما پیروی نمی کرد. حالا دیگر جسور شده اید! ای خزرجیان! مرا از این فتنه کده بیرون ببرید. او را بردند و وارد خانه اش کردند.
⚫️ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است⚫️
| #سقیفه
‼️ هشدار: حلول ماه ربیع، تبریک ندارد!
وقایع ۲۸ صفر تا ۸ ربیع الاول (تلخترین و تاریکترین دهه تاریخ که بر اهل بیت علیهم السلام گذشته است):
۱- جسارت عُمَر و نسبت هذیانگویی او به رسول خدا صلّی الله علیه و آله؛
۲- شهادت #رسول_خدا صلّی الله علیه و آله بوسیله سم توسط #عایشه و #حفصه به تحریک پدرانشان؛
۳- شهادت #امام_مجتبی علیهالسلام توسط #جعده و به تحریک #معاویه؛
۴- شهادت #امام_رضا علیهالسلام بدست #مأمون؛
۵- دفن بدن مطهّر #پیامبر_اکرم صلّی الله علیه و آله بعد از جسارت اصحاب #سقیفه ملعونه و سه روز روی زمین ماندن (اول ربیع الاول، #امیرالمؤمنین علیهالسلام ایشان را دفن کردند)؛
۶- هجوم به خانه وحی در سه نوبت توسط اصحاب سقیفه؛
۷- واقعه #احراق_البیت (آتش زدن درب خانه #حضرت_زهرا سلام الله علیها توسط عمر و دیگر سقیفهچیان)
۸- مجروح شدن حضرت صدیقة الشهیدة فاطمة الزهراء سلام الله علیها بدست #عمر، #قنفذ و دیگران که ۷۵ یا ۹۵ روز بعد به شهادت آن حضرت انجامید؛
۹- سقط شدن و شهادت #حضرت_محسن سلام الله علیه، اول شهید راه ولایت؛
۱۰- #غصب_خلافت الهیّه امیرالمؤمنین علیهالسلام؛
۱۱- غصب #فدک و مِلک طِلق حضرت زهرا سلام الله علیها توسط #ابوبکر و عمر؛
۱۲- بستن دستان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و کشاندن آن حضرت به سمت مسجد برای بیعت اجباری با ابوبکر؛
۱۳- شهادت #حضرت_سکینه سلام الله علیها؛
۱۴- شهادت #امام_عسکری علیهالسلام.
🔘 پس با حفظ حرمت این ایّام و برای عرض ارادت به ساحت مقدّس معصومین علیهم السلام، تبریک گفتن و جشن گرفتن هایمان را تا نهم ربیع الاول به تاخیر بیندازیم، @Etrat1339
هدایت شده از هیات مجازی انصار الحجه ارواحنا فداه ✅
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
کیفیت سقیفه قسمت • پنجم ✔️
حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام فرمودند: ای گروه مهاجرین و انصار، شما را به خدا، شما را به خدا پیمانی که پیامبرتان بر خلافت من از شما گرفت را فراموش نکنید و حکومت حضرت پیامبر خدا محمد مصطفی صلی الله علیه واله را از خانه و کاشانه او خارج نکنید و به خانه و کاشانه خود نبرید و خانواده او را از حقشان و جای گاه شان در میان مردم کنار نزنید.
ای کسانی که این جا جمع هستید! خداوند قضاوت و حکم نمود و و پیامبرش داناتر است و شما نیز میدانید که ما اهل بیت علیهم السلام بیش از شما بر این امر سزاواریم، اگر در یک نفر باشد که قاری کتاب خدا و فقیه در دین خدا و مسلط به کار رعیت باشد، به خدا سوگند آن یک نفر در میان ماست نه در میان شما؛ بنابراین از هوی و هوس خود پیروی نکنید که از حق دورتر میشوید، و گذشته خود را با شری که اکنون بر پا کرده اید تباه نسازید.
بشیر بن سعد انصاری که کار را برای خلافت ابوبکرزندیق هموار کرده بود و جماعت انصار گفتند: ای ابالحسن! اگر انصار این سخنان تو را قبل از بیعت با ابوبکر زندیق میشنیدند، هرگز در مورد خلافت تو اختلافی پیدا نمی کردند.
حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام فرمودند: ای مردم! شما میخواستید که من بدن رسول خدا - صلی الله علیه و آله - را واگذارم و هنوز ایشان را به خاک نسپرده، بیایم و بر سر جانشینی ایشان نزاع کنم!؟ به خدا قسم فکر نمی کردم که کسی قصد خلافت بکند و در مورد آن با ما اهل بیت به مقابله برخیزد و آن چه را که شما روا دانستید، حلال بداند. و فکر نمی کردم که رسول خدا - صلی الله علیه و آله - در روز غدیر خم برای کسی حجت و جای سخنی باقی گذارده باشد. شما را به خدا قسم میدهم، آیا در میان شما کسی نیست که در روز غدیر خم از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیده باشد که میفرمایند: \\"هر کس که من مولای او هستم، این علی مولای اوست. خداوندا! کسی که علی را دوست میدارد دوست بدار و کسی که او را دشمن میدارد دشمن بدار. خداوندا! یاری دهندگان او را یاری کن و خوارکنندگان او را خوار گردان\\" که بیاید و به آن چه شنیده است شهادت بدهد؟ زید بن ارقم نقل کرده، دوازده مرد از جنگجویان بدر به این سخنان شهادت دادند. من نیز از جمله کسانی بودم که این سخنان را از رسول خدا - صلی الله علیه و آله - شنیده بودم، ولی آن روز شهادت ندادم و به همین جهت بینایی خود را از دست دادم. صحبتهای زیادی در مورد این سخنان علی -علیه السلام - شد و صداها بالا گرفت. عمر از ترس این که مبادا کسی به سخنان علی - علیه السلام - گوش دهد، مجلس را به هم زد و گفت: خداوند متعال دلها و دیدگان را دگرگون میکند و تو ای ابالحسن، همیشه از سخن جمع روی میگردانی. آن روز را همه بازگشتند.
⚫️ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است⚫️
| #سقیفه
هدایت شده از قرارگاه حاج قاسم سلیمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دشمن_شناسی
📽 رابطه #یهود و #سقیفه
🔊 #آیت_الله_میرباقری
❌ اللهم العن الجبت و الطاغوت
# اللهم - عجل - لولیک- الفرج
👇
@ur_sep_farhanghian_bsij