eitaa logo
قرارگاه امام مهدی بیا (عج).🤲🌷🤲بیاد فرزند عزیزم فاطمه زینب صلوات
153 دنبال‌کننده
35.7هزار عکس
44.1هزار ویدیو
149 فایل
با سلام و درود محضر مولانا صاحب العصر و الزمان (علیه السلام) و سلام بر نائب برحقشان امام خامنه ای و سلام بر شهیدان راه خدا بخصوص بر روح مطهر حاج قاسم سلیمانی و شهید رئیسی و شهدای مقاومت و ان شاءالله نابودی آمریکا و اسرائیل جنایتکار را شاهد خواهیم بود.
مشاهده در ایتا
دانلود
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ نماز خواندن حضرت حجت بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف بر امام حسن عسكرى علیه‌السلام علم غيب امام حسن عسكرى صلوات الله علیه و امام عصر ارواحنافداه تعيين امامِ بعد از خود توسط امام حسن العسكرى علیه‌السلام ✍️ ابن بابویه به سند معتبر از ابوالادیان روایت کرده است که من خدمت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام می کردم و نامه های آن حضرت را به شهرها می بردم، پس روزی در بیماری که در آن مرض به عالم بقا رحلت فرمودند مرا طلبیدند و نامه ای چند نوشتند به مداین و فرمودند که: بعد از باز داخل سامره خواهی شد، و صدای شیون از خانه من خواهی شنید، و مرا در آن وقت غسل دهند. ابوالادیان گفت: ای سید هرگاه این واقعه هایله رو دهد، امر امامت با کیست؟ فرمودند: هر که جواب نامه های مرا از تو طلب کند او امام است بعد از من، گفتم: دیگر علامتی بفرما، فرمود: هر که بر من نماز کند او جانشین من خواهد بود، گفتم: دیگر بفرما، گفت: هر که بگوید که در همیان چه چیز است او امام شماست. ابوالادیان گفت که: مهابت حضرت مانع شد که بپرسم که کدام همیان، پس بیرون آمدم و نامه ها را به اهل مداین رسانیدم و جوابها گرفته برگشتم، و چنانچه فرموده بود در روز پانزدهم داخل سامره شدم و صدای نوحه و شیون از منزل امام مطهر بلند شده بود. چون به در خانه نشسته، جعفر کذاب را دیدم که بر در خانه نشسته و شیعیان بر گرد او برآمده اند، و او را تعزیت به وفات برادر و تهنیت به امامت خود می گویند. پس من در خاطر خود گفتم که: اگر این امام است پس امامت نوع دیگر شده است، این فاسق کی اهلیت امامت دارد، زیرا که پیشتر او را می شناختم که شراب می خورد و قمار می باخت و طنبور می نواخت، پیش رفتم و تعزیت و تهنیت گفتم و هیچ سؤال از من نکرد، در این حال عقید خادم بیرون آمد و به جعفر خطاب کرد که: برادرت را کفن کرده اند بیا و بر او نماز کن، جعفر برخاست و شیعیان با او همراه شدند، چون به صحن خانه رسیدیم دیدیم که امام حسن عسکری علیه السلام را کفن کرده بر روی نعش گذاشته اند، پس جعفر پیش ایستاد که بر برادر اطهر خود نماز کند. چون خواست که تکبیر گوید، طفلی گندمگون پیچیده موی گشاده دندانی مانند پاره ی ماه بیرون آمد و ردای جعفر را کشید و گفت: ای عمو پس بایست که من سزاوارترم به نماز بر پدر خود از تو، پس جعفر عقب ایستاد و رنگش متغیر شد، آن طفل پیش ایستاد و بر پدر بزرگوار خود نماز کرد، و آن جناب را در پهلوی امام علی نقی علیه السلام دفن کرد و متوجه من شد و گفت: ای بصری بده جواب نامه ها را که با توست، پس تسلیم کردم و در خاطر خود گفتم که: دو نشان از آن نشانه ها که حضرت امام حسن عسکری علیه السلام فرموده بود ظاهر شد و یک علامت مانده است، بیرون آمدم پس حاجز و شاه به جعفر گفت: برای آنکه حجت بر او تمام کند که او امام نیست گفت: کی بود آن طفل؟ جعفر گفت: و الله من او را هرگز ندیده بودم و نمی شناختم. پس در این حالت جماعتی از اهل قم آمدند و سؤال کردند از احوال امام حسن العسکری علیه السلام چون دانستند که وفات یافته است پرسیدند که: امامت با کیست؟ مردم اشاره کردند به سوی جعفر، پس نزدیک رفتند و تعزیت و تهنیت دادند و گفتند: با ما نامه و مالی چند هست بگو که نامه ها از چه جماعت است، و مالها چه مقدار است تا تسلیم نماییم؟ جعفر برخاست و گفت: مردم از ما علم غیب می خواهند، در آن حال خادم بیرون آمد از جانب حضرت صاحب الامر علیه السلام و گفت:با شما نامه فلان شخص و فلان و فلان هست، و همیانی هست که در آن هزار اشرفی هست، و در آن میان ده اشرفی هست که طلا را روکش کرده اند؛ آن جماعت نامه ها و مالها را تسلیم کردند و گفتند: هر که تو را فرستاده است که این نامه ها و مالها را بگیری او امام زمان علیه السلام است، و مراد امام حسن عسکری همین همیان بود. پس جعفر کذاب رفت نزد معتمد که خلیفه به ناحق آن زمان بود، و این واقعه را نقل کرد، معتمد خدمتکاران خود را فرستاد که صیقل کنیز امام حسن عسکری علیه السلام را گرفتند که آن طفل را به ما نشان ده و او انکار کرد، و از برای رفع مظنه ایشان گفت: حملی دارم من از آن حضرت به این سبب او را به ابن ابی الشوراب قاضی سپردند که چون فرزند متولد شود بکشند،به ناگاه عبدالله بن یحیی وزیر مرد، و صاحب الزنج در بصره خروج کرد، و ایشان به حال خود درماندند، و کنیز از خانه قاضی به خانه خود آمد. 📚كتاب : جلاءالعيون تأليف : علامه محمد باقر بن محمد تقى مجلسى تحقيق : سيد على اماميان نام ناشر : سرور صفحه : 995-996-997 https://b2n.ir/19605 متن عربى روايت در كمال الدين: 📚نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 475 http://lib.eshia.ir/27045/1/475
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ نماز خواندن حضرت حجت بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف بر امام حسن عسكرى علیه‌السلام علم غيب امام حسن عسكرى صلوات الله علیه و امام عصر ارواحنافداه تعيين امامِ بعد از خود توسط امام حسن العسكرى علیه‌السلام ✍️ ابن بابویه به سند معتبر از ابوالادیان روایت کرده است که من خدمت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام می کردم و نامه های آن حضرت را به شهرها می بردم، پس روزی در بیماری که در آن مرض به عالم بقا رحلت فرمودند مرا طلبیدند و نامه ای چند نوشتند به مداین و فرمودند که: بعد از باز داخل سامره خواهی شد، و صدای شیون از خانه من خواهی شنید، و مرا در آن وقت غسل دهند. ابوالادیان گفت: ای سید هرگاه این واقعه هایله رو دهد، امر امامت با کیست؟ فرمودند: هر که جواب نامه های مرا از تو طلب کند او امام است بعد از من، گفتم: دیگر علامتی بفرما، فرمود: هر که بر من نماز کند او جانشین من خواهد بود، گفتم: دیگر بفرما، گفت: هر که بگوید که در همیان چه چیز است او امام شماست. ابوالادیان گفت که: مهابت حضرت مانع شد که بپرسم که کدام همیان، پس بیرون آمدم و نامه ها را به اهل مداین رسانیدم و جوابها گرفته برگشتم، و چنانچه فرموده بود در روز پانزدهم داخل سامره شدم و صدای نوحه و شیون از منزل امام مطهر بلند شده بود. چون به در خانه نشسته، جعفر کذاب را دیدم که بر در خانه نشسته و شیعیان بر گرد او برآمده اند، و او را تعزیت به وفات برادر و تهنیت به امامت خود می گویند. پس من در خاطر خود گفتم که: اگر این امام است پس امامت نوع دیگر شده است، این فاسق کی اهلیت امامت دارد، زیرا که پیشتر او را می شناختم که شراب می خورد و قمار می باخت و طنبور می نواخت، پیش رفتم و تعزیت و تهنیت گفتم و هیچ سؤال از من نکرد، در این حال عقید خادم بیرون آمد و به جعفر خطاب کرد که: برادرت را کفن کرده اند بیا و بر او نماز کن، جعفر برخاست و شیعیان با او همراه شدند، چون به صحن خانه رسیدیم دیدیم که امام حسن عسکری علیه السلام را کفن کرده بر روی نعش گذاشته اند، پس جعفر پیش ایستاد که بر برادر اطهر خود نماز کند. چون خواست که تکبیر گوید، طفلی گندمگون پیچیده موی گشاده دندانی مانند پاره ی ماه بیرون آمد و ردای جعفر را کشید و گفت: ای عمو پس بایست که من سزاوارترم به نماز بر پدر خود از تو، پس جعفر عقب ایستاد و رنگش متغیر شد، آن طفل پیش ایستاد و بر پدر بزرگوار خود نماز کرد، و آن جناب را در پهلوی امام علی نقی علیه السلام دفن کرد و متوجه من شد و گفت: ای بصری بده جواب نامه ها را که با توست، پس تسلیم کردم و در خاطر خود گفتم که: دو نشان از آن نشانه ها که حضرت امام حسن عسکری علیه السلام فرموده بود ظاهر شد و یک علامت مانده است، بیرون آمدم پس حاجز و شاه به جعفر گفت: برای آنکه حجت بر او تمام کند که او امام نیست گفت: کی بود آن طفل؟ جعفر گفت: و الله من او را هرگز ندیده بودم و نمی شناختم. پس در این حالت جماعتی از اهل قم آمدند و سؤال کردند از احوال امام حسن العسکری علیه السلام چون دانستند که وفات یافته است پرسیدند که: امامت با کیست؟ مردم اشاره کردند به سوی جعفر، پس نزدیک رفتند و تعزیت و تهنیت دادند و گفتند: با ما نامه و مالی چند هست بگو که نامه ها از چه جماعت است، و مالها چه مقدار است تا تسلیم نماییم؟ جعفر برخاست و گفت: مردم از ما علم غیب می خواهند، در آن حال خادم بیرون آمد از جانب حضرت صاحب الامر علیه السلام و گفت:با شما نامه فلان شخص و فلان و فلان هست، و همیانی هست که در آن هزار اشرفی هست، و در آن میان ده اشرفی هست که طلا را روکش کرده اند؛ آن جماعت نامه ها و مالها را تسلیم کردند و گفتند: هر که تو را فرستاده است که این نامه ها و مالها را بگیری او امام زمان علیه السلام است، و مراد امام حسن عسکری همین همیان بود. پس جعفر کذاب رفت نزد معتمد که خلیفه به ناحق آن زمان بود، و این واقعه را نقل کرد، معتمد خدمتکاران خود را فرستاد که صیقل کنیز امام حسن عسکری علیه السلام را گرفتند که آن طفل را به ما نشان ده و او انکار کرد، و از برای رفع مظنه ایشان گفت: حملی دارم من از آن حضرت به این سبب او را به ابن ابی الشوراب قاضی سپردند که چون فرزند متولد شود بکشند،به ناگاه عبدالله بن یحیی وزیر مرد، و صاحب الزنج در بصره خروج کرد، و ایشان به حال خود درماندند، و کنیز از خانه قاضی به خانه خود آمد. 📚كتاب : جلاءالعيون تأليف : علامه محمد باقر بن محمد تقى مجلسى تحقيق : سيد على اماميان نام ناشر : سرور صفحه : 995-996-997 https://b2n.ir/19605 متن عربى روايت در كمال الدين: 📚نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 475 http://lib.eshia.ir/27045/1/475