بنظرم عشق طعم چایی میده
اون لحظه که کنار پنجره رو به خیابون نشستی تا با خودت خلوت کنی
داری رفت و آمد مردم رو نگاه میکنی، بازی گوشی بچه گربه ها، بچه های کوچیک که از مدرسه تعطیل شدن
بعد بگی کاش میشد برگردم به بچگیم
تو ذهنت بچگیتو مرور میکنی
تو همین حالو هوا یه عطر آشنای دلنشین رو توام با عطر چای حس کنی که داره نزدیک و نزدیکتر میشه
توی ذهنت درگیر اون هیاهو مدرسه و بچگیاتی که یدفعه يكي رو شونه ات ميزنه میگه بسه دیگه یکمم به من توجه کن
به طرف صدا که برمیگردی
اون لحظه خندت میگیره. از شوق و ذوقش با خودت میگی نه هیچوقت نمیخوام دوباره برگردم به بچگیم. میخوام فقط این لحظه ها باشن تو باشی و من و این چای.
#مریم_زرینی
@shaereh🍁💎
گفتم:
"دیدی هوا چه دونفره شد یهو؟!"
نشست روی جدولای کنار خیابون و دستاشو بغل گرفت و مچاله شد توی خودش و خیره شد به کفشاش و انگار که با خودش حرف بزنه گفت:
"این هوا دونفره نیست، هوای یه نفره هاست...
هوای اونایی که کسی رو ندارن شب قبل از خواب بهشون بگه فردا بیرون رفتنی لباس گرم بپوشیا، هوا سرده...
اونا که کسی رو ندارن که مچاله شن توی گرمای آغوشش و سرمای هوا یادشون بره و دلشون گرم باشه به بودنش...
همونا که کسی نیست که اگه سرما خوردن دعواشون کنه بخاطر سهل انگاریشونو کلی نازشونو بکشه بعدش...
هوای کسایی که یه خاطره ای، یه خوابی، یه بغضی بی چتر میکشوندشون زیرِ بارون...
هوای اونایی که یه عمریه جا موندن توی رفتن یه نفر که یه لحظه رو هم بی اون تصور نمی کردن...
پائیز فصل آدمای تنهاست، این هوا هوای تنهائیاست، این روزا کل شهر پره از آدمائیه که هوای پائیزو بهونه میکنن تا تنهائیاشونو، غربتشونو قدم بزنن روی برگایی که خورد شدنشون یاد خودشون میندازدشون...
کل سال برای دونفره های عاشقونه ست رفیق اما...
این فصل و این بارون و این هوا،
دو نفره نیست...
هوای تنهائیه
هوای یه نفره هاست!"
#طاهره_اباذری_هریس
@shaereh🌿🐼
شب بخیر
غارتگر شبهای بی مهتاب من
منتی بر دل گذار؛
امشب بیا در خواب من ...!
#هوشنگ_ابتهاج
پ.ن:شبتون بخیر🌙💕...
@shaereh👐🏻🌸
وقتي يكي هميشه دلش واستون تنگه
چه جوري دلتون مياد باهاش اينهمه نامهربون بشين :)💕
@shaereh😸🌿
تو را دوست دارم...
بیشتر از
نوشتنِ آخرین سطرِ مشقهایِ مدرسه...
بیشتر از تقلب در امتحان...
حتی
بیشتر از بستنی هایِ قیفیِ قدیم
پفک هایِ طعمِ پنیر...
"تو "را بیشتر از توپهایِ پلاستیکی...
کوچه هایِ خاکی...
این را که میدانی چه قدر بود...؟!
بخدا
"تو "را
از خوابِ نرسیده به صبح هم،
بیشتر دوست دارم...
"تو "را
از زنگهایِ تفریح هم
بیشتر دوست دارم...
بیشتر از خیلی...
بیشتر از زیاد!
"من"،
"تــو" را
یه عالمه دوست دارم ...
♥️🌷🌺 @shaereh
بعضی شب ها آدم دلش می خواهد افکارِ لعنتی اش رایک جوری بپیچانَد.
بیخیالِ قضاوت ها و اشتباهاتش باشد.
نه به گذشته اش فکر کند...
نه آینده...
بی هیچ فکر و مشغله ای...
در خلوتی دنج و شبانه دراز بکشد.
با ذهنی آرام و بی دغدغه...
نه حسرتی داشته باشد برایِ خوردن...
نه بغضی برایِ گریستن...
و نه دلی برایِ تنگ شدن...
بعضی شب ها آدم دلش می خواهد بخوابد.
#نرگس_صرافیان_طوفان
@shaereh
•🌸🐼🌪🕸•
ببین بیا به یه میلیون سالِ بعد فکر کنیم که کره ی زمین میشه یه خراب شده که توش خبری از آدمیزاد نیست..
دیگه نه تاریخی وجود داره نه تاریخ سازی..
تمام بدو بدو هامون تموم شده.
نه عزتی نه ذلتی.
واسه کسی مهم نیست لینکن چیکار کرد و هیتلر چند نفرُ به کشتن داد حتی مهم نیست آدم با زندگی روی زمین چه دسته گلایی به آب داد یا کاشت.
خفن ترینا فراموش میشن چه برسه به من و تو...
اون روز انگار هممون یه مشت مهمون بودیم که اومدیم،
خوردیم ریخت و پاش کردیم بعدم رفتیم..
میفهمی چی میگم؟
میگم یه دقه ول کن اون زندگیِ بی صاحابُ،
بشین یه چایی واست بریزم.
#مهسا_پناهی
@shaereh🍁🎃
از پشت پنجره نگاهش میکردم
دیگر شده بود جزو انرژی های مثبتِ هر روز صبح !
ده یازده سال بیشتر نداشت
اما مردانگی را میشد در چشمهایش دید
هر روز فال هایش را می آورد برای مردمِ غرقِ در روزمرگی
تا شاید به بهانه ی فال، حافظ بخوانند.
با سرما و گرمای خیابان هم کم نمی آورد!
چند وقتی بود حال عجیبی داشت
آخر دخترکی زیبا و بلند موی
سرِ همان چهارراه آب نبات میفروخت
دادن شاخه گلی قرمز به دخترک کار هر روزش شده بود !
بد جور هوایش را داشت !
حالِ پسرک خریدنی بود
شعرهایِ فالش شیرین شده بودند به لطف دخترک آبنبات فروش !
شبها لی لی کنان میرفت و صبح از همه زودتر می آمد
اماچند روزی ست
نه شاخه گلی می آورد
نه صبحِ زود می آید
نه شبها لی لی کنان میرود !
شهرداری چهارراه را بست و میخواهند پل بزنند
محلِ کارِ دخترک عوض شد
فال پسرک بد آمد...
خدا رحم کند
زمستان سردی در راه است
میترسم این بار کم بیاورد با سرما !
#علی_سلطانی
@shaereh👐🏻😸