میانِ کتابها گشتم
میانِ روزنامههای پوسیدهی پُرغبار،
در خاطراتِ خویش
در حافظهیی که دیگر مدد نمیکند
خود را جُستم و فردا را.
عجبا!
جستجو گرم من نه جستجو شونده
من اینجایم و آینده
در مشت های من...
#احمد_شاملو
@shaereh
همه لرزش دست و دلم از آن بود
که عشق
پناهی گردد
پروازی نه
گریزگاهی گردد
آی عشق! آی عشق!
چهره آبیات پیدا نیست
و خُنکای مرهمی
بر شعلهی زخمی
نه شور شعله
بر سرمای درون
آی عشق! آی عشق!
چهره سُرخت پیدا نیست
غبار تیرهی تسکینی
بر حضور وَهن
دنج رهایی
بر گریز حضور
سیاهی بر آرامش آبی
و سبزه برگچه بر ارغوان
آی عشق! آی عشق!
رنگ آشنایت
پیدا نیست!
#احمد_شاملو
💙 @shaereh
سر بر شانه خدا بگذار تا قصه عشق را چنان زیبا بخواند
که نه از دوزخ بترسی و نه از بهشت
به رقص درآیی
قصه عشق، انسان بودن ماست
اگر کسی احساست را نفهمید مهم نیست
سرت را بالا بگیر و لبخند بزن
فهمیدن احساس، کار هر آدمی نیست...!
#احمد_شاملو
@shaereh🏳🌈
وعشق رامجالی نیست
حتی آنقدر که بگوید...
برای چه دوستت
می دارد...
#احمد_شاملو
@shaereh
و
من
همه ی "جهان" را
در پیراهن گرم تو را
خلاصه می کنم. . .
#احمد_شاملو
@shaereh
آن روز كه
چشمانِ تو...
در من نگريست ؛ میبايد مُرد...
و باز میبايد زيست...
#احمد_شاملو
@shaereh
از تو حرف میزنم
چنان نوبرانه میشوم ؛
که بهار هم دهانش آب میافتد...
#احمد_شاملو
@shaereh