یک روزی که خوشحال تر بودم می آیم و می نویسم که:
این نیز بگذرد...
#مهدی_اخوان_ثالث
@shaereh
تو چه داني
كه پس هر نگه ساده ی من
چه سكوتی
چه نيازی
چه غميست..
#مهدی_اخوان_ثالث
@shaereh
#مهدی_اخوان_ثالث
آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر ، با آن پوستین سرد نمناکش
باغ بی برگی
روز و شب تنهاست
با سکوت پاک غمناکش
ساز او باران،
سرودش باد
جامهاش شولای عریانی ست
ور جز اینش جامهای باید
بافته بس شعله ی زر تار ِ پودش باد.
گو بروید،
یا نروید،
هر چه در هر جا که خواهد،
یا نمیخواهد
باغبان و رهگذاری نیست.
باغ نومیدان،
چشم در راه بهاری نیست.
گر ز چشمش پرتو ِ گرمی نمیتابد
ور به رویش برگ ِ لبخندی نمیروید ؛
باغ بی برگی که میگوید که زیبا نیست؟
داستان از میوه های سر به گردونسای اینک خفته در تابوت ِ
پست ِ خاک میگوید.
باغ بی برگی
خندهاش خونیست اشکآمیز.
جاودان بر اسب ِ یال افشان ِ زردش
میچمد در آن
پادشاه فصلها پاییز ...
@shaereh
برو آنجا که تو را منتظرند...
قاصدک
در دل من
همه کورند و کرند...
#مهدی_اخوان_ثالث
@shaereh
خانه ات آباد
ای ویرانیِ سبزِ عزيز من
تا کجا بردی مرا دیشب
با تو دیشب تا کجا رفتم...
#مهدی_اخوان_ثالث
@shaereh
نه نغمه ی نی خواهم و نه طرف چمن
نه یار جوان ، نه باده ی صاف کهن
خواهم که به خلوتکده ای از همه دور
من باشم و من باشم و من باشم و من...
#مهدی_اخوان_ثالث
@shaereh