تو را دوست دارم...
بیشتر از
نوشتنِ آخرین سطرِ مشقهایِ مدرسه...
بیشتر از تقلب در امتحان...
حتی
بیشتر از بستنی هایِ قیفیِ قدیم
پفک هایِ طعمِ پنیر...
"تو "را بیشتر از توپهایِ پلاستیکی...
کوچه هایِ خاکی...
این را که میدانی چه قدر بود...؟!
بخدا
"تو "را
از خوابِ نرسیده به صبح هم،
بیشتر دوست دارم...
"تو "را
از زنگهایِ تفریح هم
بیشتر دوست دارم...
بیشتر از خیلی...
بیشتر از زیاد!
"من"،
"تــو" را
یه عالمه دوست دارم ...
♥️🌷🌺 @shaereh
بعضی شب ها آدم دلش می خواهد افکارِ لعنتی اش رایک جوری بپیچانَد.
بیخیالِ قضاوت ها و اشتباهاتش باشد.
نه به گذشته اش فکر کند...
نه آینده...
بی هیچ فکر و مشغله ای...
در خلوتی دنج و شبانه دراز بکشد.
با ذهنی آرام و بی دغدغه...
نه حسرتی داشته باشد برایِ خوردن...
نه بغضی برایِ گریستن...
و نه دلی برایِ تنگ شدن...
بعضی شب ها آدم دلش می خواهد بخوابد.
#نرگس_صرافیان_طوفان
@shaereh
•🌸🐼🌪🕸•
ببین بیا به یه میلیون سالِ بعد فکر کنیم که کره ی زمین میشه یه خراب شده که توش خبری از آدمیزاد نیست..
دیگه نه تاریخی وجود داره نه تاریخ سازی..
تمام بدو بدو هامون تموم شده.
نه عزتی نه ذلتی.
واسه کسی مهم نیست لینکن چیکار کرد و هیتلر چند نفرُ به کشتن داد حتی مهم نیست آدم با زندگی روی زمین چه دسته گلایی به آب داد یا کاشت.
خفن ترینا فراموش میشن چه برسه به من و تو...
اون روز انگار هممون یه مشت مهمون بودیم که اومدیم،
خوردیم ریخت و پاش کردیم بعدم رفتیم..
میفهمی چی میگم؟
میگم یه دقه ول کن اون زندگیِ بی صاحابُ،
بشین یه چایی واست بریزم.
#مهسا_پناهی
@shaereh🍁🎃
از پشت پنجره نگاهش میکردم
دیگر شده بود جزو انرژی های مثبتِ هر روز صبح !
ده یازده سال بیشتر نداشت
اما مردانگی را میشد در چشمهایش دید
هر روز فال هایش را می آورد برای مردمِ غرقِ در روزمرگی
تا شاید به بهانه ی فال، حافظ بخوانند.
با سرما و گرمای خیابان هم کم نمی آورد!
چند وقتی بود حال عجیبی داشت
آخر دخترکی زیبا و بلند موی
سرِ همان چهارراه آب نبات میفروخت
دادن شاخه گلی قرمز به دخترک کار هر روزش شده بود !
بد جور هوایش را داشت !
حالِ پسرک خریدنی بود
شعرهایِ فالش شیرین شده بودند به لطف دخترک آبنبات فروش !
شبها لی لی کنان میرفت و صبح از همه زودتر می آمد
اماچند روزی ست
نه شاخه گلی می آورد
نه صبحِ زود می آید
نه شبها لی لی کنان میرود !
شهرداری چهارراه را بست و میخواهند پل بزنند
محلِ کارِ دخترک عوض شد
فال پسرک بد آمد...
خدا رحم کند
زمستان سردی در راه است
میترسم این بار کم بیاورد با سرما !
#علی_سلطانی
@shaereh👐🏻😸
باز هم شب شد،
و باز هم خودم را،
به هر راهی میزنم،
ختم میشود به تو،
مخصوصا چشمانت
#علی_سلطانی
@shaereh🌪🌙
کسی سوال میکند :
به خاطر چه زندهای ؟
و من برای زندگی ،
تو را بهانه میکنم ...
#نیما_یوشیج
@shaereh⛄️✨
شما به من می خندید، به این دلیل که من متفاوت هستم.
من هم به شما می خندم، به این دلیل که شما همه، شبیه هم هستید.
#کرت_کوبین
@shaereh🍟🌸
کافی بود صدایم کنی ،
من اَهلِ ناز نبودم با جان برمیگشتم !
#رقیه_طالبی_اقدم
@shaereh😸🍁