در طالع خویش میزنم خنده هنوز
کز بهر شهادت ، #نیَّم ارزنده هنوز
گشتند #عزیزان به #شهادت نائل
شرمنده منم که ماندهام زنده هنوز
#روزتون_شهدایی
┄┅┅✿❀🌹❀✿┅┅┄
@lahzaei_ba_sh
🌺سرِّ عاشق شدنم
لطف طبیبانہ #توست
🌸ورنہ #عشق تو ڪجا ؟
این دل بیمار ڪجا ⁉️
#اللّٰھـُــم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْـ🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
خوش ترین لحظات این زندگی لحظه انتظار توست ...........
@lahzaei_ba_sh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا امام رضا علیه السلام
هرکسی یه حاجتی داره
کانال ما هم،
خیلیا عاشقانه درد دل دارند
یه نگاهی،
اللهم ارزقنی....
شفای مداحی که دکترا گفتن باید پایش قطع بشه.....
#السلام_علیک_یا_ضامن_آهو
@lahzaei_ba_sh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ فوق العاده زیبا به زبان مازندرانی
خیلی التماس دعا داریم 😭😭😭
@lahzaei_ba_sh
ســــلام بر مــردان غــیرت...
آنهایی کــمر کفر و ظــلم و جــهان را با مــقاومت و غیـرت خود شکستنــد...
@lahzaei_ba_sh
1_29152762.mp3
12.15M
●✰●بی بی دیگه #طاقتم طاقه
●✰●دیگه دارم ازهم میپاشم 💔
به یاد #شهدای_مدافع_حرم حضرت زینب(س)❤️بیاد آن عزیزان که تازه تفحص شدند (شهدای خانطوم،)
@lahzaei_ba_sh
شهید علی جان نثاری
با داشتن ۶فرزند بسوی قبله گاه عاشقان
جبهه های جنوب شتافت
مطیع ولایت،عاشق خدمت در سنگرهای مختلف
درپشت جبهه کمک رسانی به مناطق جنگی
ودرجبهه همراه رزمندگان
بعد از چندین حضور یکی از چشمانش مجروح میشود
ولی سرازپا برای یاری نمیشناسد
درکربلای۵ درحالیکه سخت درحال مبارزه بود ترکشی وی را آسمانی میکند وبه جمع دوستان شهیدش می پیوندد
شهید والامقام
بسیار مهربان،متدین،
وولایی
احترام زیادی برای پدر و مادر قایل بود و همیشه از مادرش میخواست که برای شهادتش دعا کند
دراغلب مراسمات مذهبی شرکت داشت و از افراد فعال بسیج و هیئت های مذهبی محل بشمار می رفت
در بخشی از وصیت خود چنین می گوید
ای کاش میلیون ها جان داشتم وفدای اسلام وقران وخدا می کردم
من در زندگی سه آرزو داشتم
دیدار امام امت
زیارت خانه خدا کعبه
وزیارت امام حسین علیه السلام در کربلا
شهید مفقودالاجسد
#محمد علی جان نثاری
عملیات خیبر،جزیره مجنون
چندین مرتبه راهی جبهه ها شده بود
ولی بنا به پیشنهاد دوستان و پدر و مادر
تصمیم به ازدواج نمود
هنوز چند روزی ازدواجش نگذاشته بود
که عملیات درحال اجرا بود و
شهید عزیز در درونش انقلاب دگری رخ داده بود
او که بارها طعم ولذت فداکاری در جبهه ها راکشیده بود
طاقت ماندن نداشت
حنظله گونه،عروسش رارها وبسوی دیار عاشقان شتافت
انگار میدانست،سفری درپیش دارد که برگشتی ندارد
پروازی عاشقانه،درجزیره مجنون به دوستان شهیدش پیوست
ولی جنازه اش برنگشت