داستانی بسیار زیبا از آیت الله مرعشی نجفی چقدر سیره امامان راداشتند یادش گرامی وراهش پررهرو #الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷#لحظه ای با شهدا @lahzaei_ba_sh

بعد از سونوگرافی بهش زنگ زدن و گفتن بچه ت #پسره... خندید و گفت : خدارو شکر که سالمه گفتن شوخی کردیم بچه ت #دختره.. باذوق چند بار پرسید جدی میگین؟ واقعاً دختره؟ از خوشحالی سر از پا نمی شناخت #اسمشو از قبل انتخاب کرده بود ♥️ #زینب زینب خانم نازدانه ی شهید #شهید #محمدتقی_سالخورده 🍃🌹 شهدا رایادکنیم با صلوات اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم 🇮🇷#لحظه ای با شهدا @lahzaei_ba_sh

هر بار که رفـت با شهیـدی برگشـت ..! این بار شهیدی آمد و او را بُرد ... #کلام_شهید وصیت من به تمام راهیان شهادت، حفظ حرمت ولایت فقیه و مبارزه با مظاهـر ڪفر تا اقامه ی حـق و ظهور ولی خدا امام زمان (عج) است #فرمانـده_تفحص #لشکر۲۷محمدرسول‌اللهﷺ #شهید_سردار_مجید_پازوکی التماس دعا شهدا نگاهی #الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷#لحظه ای با شهدا @lahzaei_ba_sh

مرد سایه ها شاید برایمان سخت باشد ولی مردانی ازجنس شهیدان فرماندهان دفاع مقدس، سالیان سال بطور مخفیانه با رژیم صهیونیستی جنگیدند وهیچ نام ونشانی نداشتند شاید این کلیپ وموارد مشابه، گوشه کوچکی ازشجاعت این شهیدان گمنام نشان داده شود پاس میداریم مقام بلند مرتبه همه شهیدان را باذکر صلواتی بر محمد وال محمد اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم 🇮🇷#لحظه ای با شهدا @lahzaei_ba_sh

۸شهریورسالروز شهادت دومرد خدایی ساده زیست شهیدان رجایی وباهنر باید الگوی دولت مردان باشد امام خمینی ره شاد کنید روح مطهر همه شهدا راباذکر صلوات #الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷#لحظه ای با شهدا @lahzaei_ba_sh

برش هایی از 📚کتاب پرواز بغداد- بهشت؛ مروری بر خاطرات سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی کلام گوهربار حاج قاسم 💎💎💎💎👇👇👇👇 همین فاصلۀ محدود بین عراقی‌ها و ما که خیلی وسیع هم نبود، نقطه شکننده عراقی‌ها شد که هم در جلوگیری از سقوط آبادان و هم در شکست حصر آبادان مؤثر بود. گویی این زیرکی و تدبیر از روز اول در احمد پیوسته نهفتـه بود. در منطقـۀ آبادان هرجایی امکان خط گرفتن بود، اما چرا احمد فیاضیه را انتخاب کرد؟ چون می‌دانست اگر فشار بیاورد، می‌تواند پل عراقی‌ها را ببندد و تمام جبهه را بی‌خاصیت کند. این یک نکته از خصوصیات احمد در جبهه بود. حالا بحث در این موضوع خیلی زیاد است که اگر بخواهیم بگوییم همۀ این‌ها موضوعات متنوع و گوناگونی دارد. نکته دیگر؛ دوراندیشی احمد بود. این دوراندیشی در اواخر جنگ و بعد از جنگ بیشتر آشکار شد. شما ببینید، مدیریت الآن احمد هم دقیقاً مثل زمان جنگ بود. زمان جنگ آقا محسن و شورای فرماندهی می‌نشستند منطقـۀ عملیات را انتخاب می‌کردند، اما طراحی عملیات که چگونه از منطقـه استفاده شود، دیگر کار احمد و بقیه بود که بعد از جنگ نیز این امر در نیروی هوایی مشهود بود. احمد از مدیریت بهره‌گیری می‌کرد و برای این موضوع دوراندیشی می‌کرد؛ یعنی وقتی‌که در نیروی هوایی بود، احساس می‌کرد که ما حتماً روزی درگیر چنین وضعیتی می‌شویم، یا یکجایی درگیر یک جنگی می‌شویم فراتر از جنگ ایران و عراق برای آن طرح و برنامه داشت. شما وقتی نیروی هوایی می‌روید، می‌بینید که احمد نوع توجهش به سیستم موشکی سپاه است. نقش آقای شمخانی را نمی‌خواهم کم کنم، اما کسی که سیستم قدرت دفاعی را تکان داد، احمد بود. آقا رشید می‌دانند، برای موشک شهاب3 با بُردهای گوناگون شبانه‌روز وقت گذاشت و در موضوعات دیگر، جلوی ایشان را گرفتند وگرنه در موارد دیگر مثلاً در بالا بردن کیفیت بالگردها، احمد اصرار می‌کرد که یک سیستم بالگردی جدیدی را وارد کند که بن‌بست‌های آن زمان را بشکند، اصرار می‌کرد روی یک هواپیمای کم پرواز با برد کم اما مؤثر برای جبهه، یعنی در آن زمان هم دوراندیشی داشت. یک‌وقتی آقا محسن، من و احمد و مرتضی را در قرارگاه شهید بروجردی برای عملیات نصر4 در منطقـۀ شمال غرب فراخواند، ما در فاو بودیم. می‌خواستیم عملیات کربلای 10 را اجرا کنیم و برویم خط 2000 را از عراقی‌ها بگیریم و این جبهه را یک مقدار توسعه بدهیم. همۀ کارها را آماده کردیم. شب آقا رحیـم آمد نزد ما در فاو و به ما گفت که: «عملیات در اینجا لو رفته است.» اصرار کردیم که لو نرفته، اما از ترکیب ارتش عراق، به این نتیجه رسیده بودند که عملیات لو رفته است. لذا عملیات متوقف شد. من و احمد و مرتضی باهم به قرارگاه شهید بروجردی نزد آقا محسن رفتیم، احوال‌پرسی کردیم و آقا محسن به شوخی گفت: «آنجا خوش می‌گذرد!» بعد گفت: «بروید پیش آقای عزیز جعفری و بازدیدی از جبهه بکنید، بیایید اینجا من کار دارم.» ما سه‌نفری رفتیم در ارتفاعات قمیش و الاغلو و... که لشکر عاشورا هم زیر ارتفاعات الاغلو گیر کرده بود. با خود گفتیم اگر شده سینه‌خیز در جنوب عملیات کنیم زیر بار نرویم، آنجا وقتی صحنه را از نزدیک دیدیم، برای ما یقین شد که نباید زیر بار این عملیات برویم. برگشتیم نزد آقا محسن، گفت: «دیدید؟» گفتیم: «بله.» آقا محسن گفت: «یا می‌روید آنجا عملیات می‌کنید یا می‌روید پیش آقای دانش‌یار در مریوان.» هرچه گفتیم و دلیل آوردیم، آقا محسن گفت: «نه.» ادامه دارد... #کتاب_منتخب

📹 حاج قاسم سلیمانی: شهادت به معنای باختن و از دست دادن نیست. شهادت به معنای یافتن و به دست آوردن است.