# شهیدانهــــ🥀
یه جوری خوب باش
که وقتی دیدنت بگن:
این زمینی نیست
قطعا شهید میشهــــــــــ....
" شهید محمد حسین محمد خانی 🥀"
یادهمه شهداباذکرصلوات
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
🇮🇷#لحظه ای با شهدا
@lahzaei_ba_sh
🌷شهادت
معطل من وتو نمی ماند...
تو اگرسرباز خدانشوی
دیگری می شود...
🇮🇷#لحظه ای با شهدا
@lahzaei_ba_sh
لحظهای باشهدا
برش هایی از 📚کتاب پرواز بغداد -بهشت؛ مروری بر خاطرات سپهبد پاسدار شهید حاج قاسم سلیمانی خاطرات همر
برش هایی از 📚کتاب پرواز بغداد - بهشت؛ مروری بر خاطرات سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
💎💎👇👇
""تجسم عبادالرّحمن""
قرار بود در مراسم ختم مادر شهیدی در مسجد امام خمینی قدسسره شهرک شهید محلاتی قرآن بخوانم. باراهنمایی مردی از بستگان آن مادر مرحومه، پشت صدابَر (میکروفن) رفتم تا تلاوتم را آغاز کنم.
همینطور که داشتم یکییکی آیات را در ذهنم میگذراندم، آیات پایانی سورۀ فرقان به ذهنم رسید... شروع کردم: «وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَیِّ الَّذِی لا یَمُوتُ .»
چند دقیقه از تلاوتم گذشته بود که نگاهم افتاد به درِ ورودیِ مسجد. آقایی رو دیدم که وارد شد، آرامآرام چند قدم راه رفت و یکجا پیدا کرد و دوزانو نشست.
پسری که قرآنهای کوچک را بین میهمانها پخش میکرد، رفت سمت او. مرد با مهربانی یک جلد قرآن برداشت و مشغول قرآن خواندن شد. از خودم پرسیدم:
«خدای من! دارم خواب میبینم؟! واقعاً خودش است؟!»
دوباره نگاه کردم:
«آره... خودش بود... حـاج قـاسم... فرمانـدۀ نیروی قدس سپاه... همان کسی که بساط داعش را از این منطقه جمع کرده و باقدرت خدایی آنها را بیرون انداخت.»
فکر نمیکردم فرماندهی نظامی بتواند آنقدر با تواضع باشد. مثل خیلی از رئیس و رؤسا، نه به پشتی تکیه داده بود، نه روی صندلی نشسته بود و نه کسی دور و بَرِش میچرخید... آروم و باوقار وسط مسجد...
با خودم گفتم که حاجی اومده تا در مراسم ختم مادر دوستش شرکت کنه... تمام این لحظات همزمان شده بود با رسیدن من به این آیات: «وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً؛ بندگان خدای مهربان کسانیاند که با تواضع و وقار در زمین قدم برمیدارند .»
دوباره این آیه رو تکرار کردم. بازهم خواندمش... انگار این آیه یکبار از زبان من توی فضای مسجد پیچیده میشد و یکبار هم در آیینۀ رفتار این مرد دیده میشد.
من که تا آن موقع هزاران بار این آیه رو شنیده و خوانده بودم، آن روز برای اولین بار آن آیه را با چشمهایم میدیدم.
خیلی صفا کرده بودم از صفای قلبش. با خودم گفتم:
«تلاوتم که تموم شد، میروم بغلش میکنم و پیشانیاش را میبوسم، به او میگویند حـاج قـاسم! پرچمت بالاست. پرچم همۀ با معرفتا بالاست. پرچم همۀ مدافعان حرم بالاست.»
بالأخره تلاوتم تمام شد. رفتم نزدیک حاج قـاسم. هنوز نگاهش به قرآن بود. خواستم بروم جلو اما انگار خجالت کشیدم.
گفتم:
«بذار مزاحمش نشم.»
از مسجد اومدم بیرون. یه صدایی از درونم بهم میگفت:
«برگرد و برو سلامی بهش بده حداقل... .»
اما صدای دیگهای رو در وجودم شنیدم که میگفت:
«وقت زیاده. انشاءالله دوباره حاجی را میبینی و بغلش میکنی و حرفهایت رو بهش میزنی.
چیزی که زیاده وقته... و من نمیدونم که چرا سراغ دومین صدا رفتم.»
روزی که شنیدم که آن «عبدِ خداوندِ رحمان» را شهید کردند، خیلی حالم بد شد. همواره به خودم میگویم:
«آغوشی که گرمایش را نتوانستم حس کنم و دستهایی که روی سرم کشیده نشد، توی حملۀ خبیثترین و وحشیترین آدمهای دنیا مثل پروانه سوخت و از جسمش تنها همان دستی باقی موند که من در حسرت گذاشتنش بر قلبم بودم. تا عمر دارم، خواهم سوخت... .»
حالا من ماندم و تصاویر سردار دلها و یک بغل از جنس حسرت...
#کتاب_سال
#کتاب_منتخب
#کتاب_پرواز_بغداد_بهشت
حاج سید مجید بنی فاطمه@nasimintezar_نسیم_انتظار_سید_مجید_بنی_فاطمه.mp3
زمان:
حجم:
7.85M
🥀✨🥀هر شب جمعه به یاد ڪربلاتم
#شب_زیارتی_ارباب
#حاج سید مجید بنی فاطمه
1.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یک سلام میدهم سوی
حرم کربلا...
#شـب_زیـارتــے_اربــاب ♥️
#صلّـیاللهعلـیڪـیـاابـاعـبـدالله✋🏻
8.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شب_جمعه
🥀🥀🍁🥀🥀🍁
حاج قاسم سلیمانی : من واقعا با تمام وجودم اعتقادم این [است] که جنگ ما مملو بود از بهشتیانی که بهشت مشتاق دیدارشان بود؛ جنگ این بود...
┄┅─✵💖✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالی بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
💖🌹🦋🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🇮🇷#لحظه ای با شهدا
@lahzaei_ba_sh