eitaa logo
لحظه‌ای باشهدا
3.3هزار دنبال‌کننده
36.3هزار عکس
22.5هزار ویدیو
894 فایل
ݪحظه‌ا؁باشھدا امروزفضݪیٺ‌زنده‌نگھداشتن‌یادوخاطره‌شھدا کمترازشھادٺ‌نیسٺ، امام‌خامنه‌ای کاناݪ‌بہ‌معرفےشھدا،جانبازاטּ،آزادگاטּ،ایثارگراטּ وبصیرٺ‌دینی‌درپیرو؎ازامام‌خامنه‌ا؎می‌‌‌‌پردازد یاد شھدا باذکرصلوات اللهم‌صل‌علی‌محمدوال‌محمدوعجل‌فرجهم ۱۳۹۷/۱/۱۱
مشاهده در ایتا
دانلود
#دست_نوشته_شهید دائما #طاهر باش و به حال خویش #ناظر باش و عیوب دیگران را #ساتر باش با همه #مهربان باش واز همه #گریزان باش یعنی با همه باش و بی همه باش #شهید_محمد_بلباسی #شادی_شهدای_مظلوم_خان‌طومان_صلوات #شهدا_رهبرم_را_دعا_کنید #لحظه ای با شهدا @lahzaei_ba_sh
دائما باش و به حال خویش باش و عیوب دیگران را باش با همه باش واز همه باش یعنی با همه باش و بی همه باش 🇮🇷 ای با شهدا @lahzaei_ba_sh
هدایت شده از لحظه‌ای باشهدا
#دست_نوشته_شهید دائما #طاهر باش و به حال خویش #ناظر باش و عیوب دیگران را #ساتر باش با همه #مهربان باش واز همه #گریزان باش یعنی با همه باش و بی همه باش #شهید_محمد_بلباسی #شادی_شهدای_مظلوم_خان‌طومان_صلوات #شهدا_رهبرم_را_دعا_کنید #لحظه ای با شهدا @lahzaei_ba_sh
هدایت شده از لحظه‌ای باشهدا
#دست_نوشته_شهید دائما #طاهر باش و به حال خویش #ناظر باش و عیوب دیگران را #ساتر باش با همه #مهربان باش واز همه #گریزان باش یعنی با همه باش و بی همه باش #شهید_محمد_بلباسی #شادی_شهدای_مظلوم_خان‌طومان_صلوات #شهدا_رهبرم_را_دعا_کنید #لحظه ای با شهدا @lahzaei_ba_sh
بچه ها چند روزی بود که مى گشتند و شهيد پيدا نمى كردند. رمز شكستن و پيدا كردن، نام مقدس سلام الله علیها بود. شروع کردیم به زمزمه اين ذكر، دست منو عنايت و لطف و عطاى فاطمه (س) منم گداى فاطمه، منم گــــــداى فاطمه (س) بچه ها حالى پيدا كردند و گفتيم: «يا حضرت زهرا (س) ما امروز گداى شماييم. هم داريم كه هيچ گدايى را از در خانه ات رد نمى كنى.» همان طور كه از تپه بالا مى رفتيم، يك برآمدگى ديدیم. کلنگ زدیم و شهيدى پيدا شدكه از كمر به پايين بود. از شلوار و كتانى اش معلوم بود است. دقایقی با او حرف زدم و گفتم: شما و هستى. بيا و كمك كن من اثرى از تو به دست بياورم. توجهى نشد. گفتم: اگر اثرى از تو پيدا شود، به نيت حضرت زهرا (س) چهارده هزار مى فرستم. مگر تو نمى خواهى به حضرت زهرا (س ) خيرى برسد، بازهم توجهی نشد، بعد گفتم: كه يك زيارت و حضرت زهرا (س) هم برايت همين جا مى خوانم، كمك كن. ديدم خبرى نشد. گريه كردم و گفتم: عيبى ندارد، ولى من فكر مى كردم شما تا اسم حضرت زهرا (س) بيايد، مى كنيد. اعتقادم اين بود كه در برابر اسم حضرت زهرا (س) از خودتان واكنش نشان مى دهيد. در همين حال دستم به كتانى شهید خورد. ديدم روى زبانه ى كتانى نوشته است: « از اردكان يزد.» همين نوشته باعث شناسايى او شد. همان جا برايش يك زيارت عاشورا و روضه ى حضرت زهرا (س) خواندم. 📚 کتاب کرامات شهدا وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷 ای با شهدا @lahzaei_ba_sh
بچه ها چند روزی بود که مى گشتند و شهيد پيدا نمى كردند. رمز شكستن و پيدا كردن، نام مقدس سلام الله علیها بود. شروع کردیم به زمزمه اين ذكر، دست منو عنايت و لطف و عطاى فاطمه (س) منم گداى فاطمه، منم گــــــداى فاطمه (س) بچه ها حالى پيدا كردند و گفتيم: «يا حضرت زهرا (س) ما امروز گداى شماييم. هم داريم كه هيچ گدايى را از در خانه ات رد نمى كنى.» همان طور كه از تپه بالا مى رفتيم، يك برآمدگى ديدیم. کلنگ زدیم و شهيدى پيدا شدكه از كمر به پايين بود. از شلوار و كتانى اش معلوم بود است. دقایقی با او حرف زدم و گفتم: شما و هستى. بيا و كمك كن من اثرى از تو به دست بياورم. توجهى نشد. گفتم: اگر اثرى از تو پيدا شود، به نيت حضرت زهرا (س) چهارده هزار مى فرستم. مگر تو نمى خواهى به حضرت زهرا (س ) خيرى برسد، بازهم توجهی نشد، بعد گفتم: كه يك زيارت و حضرت زهرا (س) هم برايت همين جا مى خوانم، كمك كن. ديدم خبرى نشد. گريه كردم و گفتم: عيبى ندارد، ولى من فكر مى كردم شما تا اسم حضرت زهرا (س) بيايد، مى كنيد. اعتقادم اين بود كه در برابر اسم حضرت زهرا (س) از خودتان واكنش نشان مى دهيد. در همين حال دستم به كتانى شهید خورد. ديدم روى زبانه ى كتانى نوشته است: « از اردكان يزد.» همين نوشته باعث شناسايى او شد. همان جا برايش يك زيارت عاشورا و روضه ى حضرت زهرا (س) خواندم. 📚 کتاب کرامات شهدا وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷 ای با شهدا @lahzaei_ba_sh
بچه ها چند روزی بود که مى گشتند و شهيد پيدا نمى كردند. رمز شكستن و پيدا كردن، نام مقدس سلام الله علیها بود. شروع کردیم به زمزمه اين ذكر، دست منو عنايت و لطف و عطاى فاطمه (س) منم گداى فاطمه، منم گــــــداى فاطمه (س) بچه ها حالى پيدا كردند و گفتيم: «يا حضرت زهرا (س) ما امروز گداى شماييم. هم داريم كه هيچ گدايى را از در خانه ات رد نمى كنى.» همان طور كه از تپه بالا مى رفتيم، يك برآمدگى ديدیم. کلنگ زدیم و شهيدى پيدا شدكه از كمر به پايين بود. از شلوار و كتانى اش معلوم بود است. دقایقی با او حرف زدم و گفتم: شما و هستى. بيا و كمك كن من اثرى از تو به دست بياورم. توجهى نشد. گفتم: اگر اثرى از تو پيدا شود، به نيت حضرت زهرا (س) چهارده هزار مى فرستم. مگر تو نمى خواهى به حضرت زهرا (س ) خيرى برسد، بازهم توجهی نشد، بعد گفتم: كه يك زيارت و حضرت زهرا (س) هم برايت همين جا مى خوانم، كمك كن. ديدم خبرى نشد. گريه كردم و گفتم: عيبى ندارد، ولى من فكر مى كردم شما تا اسم حضرت زهرا (س) بيايد، مى كنيد. اعتقادم اين بود كه در برابر اسم حضرت زهرا (س) از خودتان واكنش نشان مى دهيد. در همين حال دستم به كتانى شهید خورد. ديدم روى زبانه ى كتانى نوشته است: « از اردكان يزد.» همين نوشته باعث شناسايى او شد. همان جا برايش يك زيارت عاشورا و روضه ى حضرت زهرا (س) خواندم. 📚 کتاب کرامات شهدا وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷 ای با شهدا @lahzaei_ba_sh