🌷بسم رب الشهداء و الصدیقین🌷
🗓18 بهمن سالروز شهادت سردار شهید سید یوسف کابلی
** آخرین نماز صبح
☄️🌱از سر شب تا سحر با آن پای مجروح راه رفت و کار کرد.
🌥سپیده ی صبح را که دید در یکی از سنگرهای خط مقدم شلمچه به نماز ایستاد.
☀️نافله ی صبح را خواند و در حال ادای نماز صبح بود که تیر مستقیم تانک دشمن سنگرش را به آسمان برد.
🌷لاله های روشن 👇🏼
┄┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄
https://eitaa.com/lalahayroshan
🌷بسم رب الشهداء و الصدیقین🌷
🗓18 بهمن سالروز شهادت سردار شهید سید یوسف کابلی
🗞انتخاب همان انتخاب از خود و از دار و ندار و هستی گذشتن و همهچیز را به خدا سپردن است،
انتخاب همان انتخاب عشق به الله است و از همه وجود و آسایش و هستی گذشتن و در ذات وجود الهی و اراده و مشیت الهی حل شدن است.
(فرازی از وصیت نامه شهید کابلی)
🌷لاله های روشن 👇🏼
┄┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄
https://eitaa.com/lalahayroshan
🌷بسم رب الشهداء و الصدیقین🌷
⌛️ 19 بهمن سالروز شهادت شهید مدافع حرم "علی محمد قربانی"
🌷🍃🌷🍃🌷
☄️داشت کولهاش را میبست
پرچم ایران در دستر، بالای سرم آمد و گفت:
«این پرچم را هم در کولهام بگذار.»
🇮🇷🍃🇮🇷🍃🇮🇷
گفتم: «پرچم ایران را کجا میبری؟» گفت: «تا هر کجا که وارد شدیم عزت و اقتدار ایران همراهمان باشد.»
🎋🎋حاجی بعد از آزادی و ورود به شهرهای نبل الزهرا سجده
و بر همان پرچم ایران بوسه میزند.
💠همسر شهید
🌷لاله های روشن 👇🏼
┄┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄
https://eitaa.com/lalahayroshan
🌷بسم رب الشهداء و الصدیقین🌷
⌛️ 19 بهمن سالروز شهادت شهید مدافع حرم عباس کردانی
عباس مهندس ساخت بمب و موشکهای دستی و از نوابغ اهواز بود. جنگ 33 روزه ی لبنان، عرصه مهمی از حضور عباس در جبهه نبرد با دشمن صهیونیست است.
هر وقت پولی به دستش میرسید به فقرا کمک میکرد.
در سال 1390 با کمک دوستان و حلقهی یاران نزدیکش با ترمیم سقف دو منزل در منطقه محروم قلعه چنعان کار جهادی خود را آغاز کرد.
🌷لاله های روشن 👇🏼
┄┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄
https://eitaa.com/lalahayroshan
🌷بسم رب الشهداء و الصدیقین🌷
عنایت امام رضا (علیه السلام) به شهید عباس کردانی
🌿مادرم به شدت مریض شده بود. خیلی هم انسان با خدایی بود.
برای تشییع جنازه اش پنج هزار نفر آمده بودند. خیلی برای شفایش دعا کردم. نه تنها من، خیلی ها دعا می کردند. هر چه از امام رضا (علیه السلام) خواستم حالش بدتر می شد.
با خودم گفتم: نکند مادرم گناه کبیره ای کرده که دعاها در حقش اثر نمی کند.
💢یک شب امام رضا (علیه السلام) را در صحن گوهر شاد دیدم که بالای تختی نشسته بود.
با گلایه گفتم: آقا! چرا مادرم را شفا ندادی؟
فرمود: بیا بالا. رفتم کنارش. فرمود: تو شفای مادرت را می خواستی یا شفاعتش را؟ یک لحظه ماندم چه بگویم. تا آخر قضیه را گرفتم.
🌺گفتم: نه شفاعتش را می خواهم. اشاره کرد به مادرم که در صحن بین دو زن نشسته بود، فرمود:
برو مادرت را ببین. دیدم مادرم بین دو خانم نشسته بود. یکی حضرت زهرا (س) بود و دیگری حضرت مریم .
🍃✔️ گفت: این دو نفر مرا شفاعتم کردند.
بهم گفت: به بچه ها بگویید برایم گریه نکنند.
چیزی هم برایم نفرستند، من این قدر وضعم خوب است که نمی دانم آن خیرات را چه کارشان کنم.
دیگر راحت شدم. راحت راحت.
💠راوی: مسعود اویسی به نقل از شهید عباس کردانی
کتاب عباس برادرم
🌷لاله های روشن 👇🏼
┄┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄
https://eitaa.com/lalahayroshan