eitaa logo
حکایات و لطایف پند آموز
584 دنبال‌کننده
852 عکس
88 ویدیو
3 فایل
مطالب، کوتاه است ولی برای دیدن، خواندن، شنیدن و وقت گذاشتن، ارزشمند و درس آموز است. ارتباط: @margbaramrikaa
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ پادشاهی داشت كه هر اتفاقی می‌افتاد می‌گفت: . روزی در سنگلاخها گير كرد و مجبور شدند را كنند. وزير در صحنه حاضر بود گفت: . پادشاه که از درد به خود می‌پيچيد،از رفتار وزير عصبی شد و او را به زندان انداخت . یک سال بعد پادشاه كه برای به كوه رفته بود، در دام قبيله ای گرفتار شد كه بنابر اعتقادات خود، هر سال یک نفر را كه دينش با آنها مختلف بود، سر می‌برند و لازمه آن شخص اين بود كه بدنش باشد. وقتی ديدند اسير، يكی از انگشتانش شده، وی را رها كردند آنجا بود كه پادشاه به ياد حرف وزير افتاد كه زمان قطع انگشتش گفته بود: . پادشاه دستور آزادی وزير را داد وقتی وزير ازاد شد و ماجرای اسارت پادشاه را از زبان اوشنيد، گفت: . پادشاه گفت: ديگر چرا؟؟؟ وزير گفت: از اين جهت خير است كه اگر مرا به زندان نينداخته بودی و زمان اسارت به همراهت بودم، مرا به جای تو می‌كردند. در طريقت هر چه پيش سالك آيد اوست در صراط مستقيم ای دل كسی گمراه نيست ... -------------------------------------------- کانال را در پیام رسان به دوستانتان کنید ... 👇👇👇 @latayeff