•°|بسم الله الرحمن الرحیم|°•
چند ماهیست که میخواهم نوشتن را دوباره شروع کنم
شاید نزدیک به یکسال است که ننوشته ام...
اوایل در نوشتن، مثل کسی بودم که تنگی نفس دارد و از کوه بالا میرود! تمرین میخواست و من مدتها فقط میخواندم و مینوشتم!
.
گاهی شبیه نادر، گاهی شبیه شجاعی و سلطانی، و گاهی کتابِ مسمومی به خوردِ ذهن داده بودم، که نوشته هایم مثل هدایت، تاریک میشد. کسی نبود بگوید دخترک ۱۵ ساله را چه به هدایت و باورِ جامعهی ذهنِ دولت آبادی!
ذهنِ زیبا را چه به خوراکِ مسمومِ ناامیدی! من باید از نادر میخواندم که تاکیدش این بود؛ همیشه از عشق سخن باید گفت.
بی عشق، روزگارت را زندگی سیاه خواهد کرد.
بی عشق، مصیبت است برخاستن، کار کردن، خُفتن، نگاه کردن، راه رفتن، نفس کشیدن. بی عشق، هیچ سلامی طعمِ سلام ندارد... و هیچ نگاهی عطرِ نگاه... .
.
به هرحال امروز شروع کرده ام و مثل هرکار دیگری که برایم اهمیتی داشته باشد، مدتها سبک و سنگین کردم. در این مواقع شبیه آدمی میشوی که بخواهد در آب سرد بپرد؛ مدتی دو دل است و بعد دل به دریا زدن!
به علاوه اگر آدم چشمهای بینا داشته باشد، بسیاری چیزها میبیند که شایسته نوشتن است. و نوشتنِ یادداشت، خود تمرینی است برای دیدن!
یاد میدهد آدم چشمهایش را باز کند.
میخواستم بنویسم تا چشمها را بازتر کنم به روزنههای امید... که با خاکِ ناامیدی و دروغ، آن روزنهها را میپوشانند...
لیلاچه شاید تنها کارش پاشیدن بذرهای کوچک امید باشد، لابه لای یادداشتهای روزانهاش.
که رهگذری ببیند و بخواند و روزنه را بسته نبیند!
.
.
.
ممنون که با ذکر منبع منتشر میکنید🌱
📜 فهرست؛
#جوانهبزن
#نوای_دل
#خاطراتخانوممعلم
#استخراجات_فکری
#نهجالبلاغه
#حاجآقا_مجتبی_تهرانی
#فیلم_خوب_ببینیم
📚#معرفی_کتاب ⇩
#الغارات
#رسائل_بندگی
#جاذبهودافعهعلی
#بر_جادههای_آبی_سرخ
#مردی_در_تبعید_ابدی
🤍لیلاچهای که جنون بخرد...
شب ها در هنگام عبادت
از ماسوی میبُرید،
و روز در متن اجتماع فعالیت داشت.
روزها چشم انسانها
ازخودگذشتگیهای او را میدید،
و گوشهایشان پند و گفتار
حکیمانهاش را میشنید
و شب چشم ستارگان
اشکهای عابدانهاش را میدید...
#اخلاق علیعلیهالسلام بود.
📚#جاذبهودافعهعلی
🌱@leylache_ir