👶👶👶👶تربیت فرزند👶👶👶👶
از امام باقر - عليه السلام - روایت شده:
هنگامي که کودک به سه سالگي رسيد به او بگويند هفت مرتبه بگويد لا اله الّا الله،
در چهار سالگي به او بگويند که هفت مرتبه بگويد محمد رسول الله،
در پنج سالگي رويش را به قبله متوجه كنند و به او بگويند كه سر به سجده بگذارد،
در پايان شش سالگي ركوع و سجده صحيح را به او بياموزند
و در هفت سالگي به طفل گفته شود: دست و رويت را بشوي و پس از آن به او گفته شود: نماز بخوان.
«مكارم الاخلاق، ص 115»
این کافی نیست که فقط در محیط خانه توهین نکنیم ودعوا نکنیم بلکه بایدگرمی عاطفی داشته باشیم
بچه ها باید گرمی و محبت درخانه احساس کنند تا بعدا دنبال گدایی محبت دیگران نباشند
خدایا تو را عاشق دیدم و غریبانه عاشقت شدم
تو را بخشنده پنداشتم و گنه کار شدم
تو را وفادار دیدم و بی وفایی نمودم ولی هر کجا که رفتم سرشکسته بازگشتم
تو را گرم دیدم و در سردترین لحظات به سراغت آمدم
اما...
تو مرا چه دیدی که همچنان بخشنده و توبه پذیر و مشتاق بنده ات ماندی؟؟؟
🔹🔸🌹💙🌹🔸🔹
می رود قافله ی عمر، چه ها می ماند..؟
هر که غفلت کند از قافله جا می ماند
شیشه عمر چه زیباست ولی حساس است
که به رویش اثر لکه و "ها" می ماند
باید از شیشه خود لکه زدایی بکنی
خوب و بد در پس این شیشه بجا می ماند
هر که نیکی کند و دست کسی را گیرد
دست او یکسره در دست خدا می ماند
هر که یک ذره در این حادثه ظالم باشد
آخر قصــــه گرفتـــــــار بلا می مانـــد
🌺
🔹🔸🌹💙🌹🔸🔹
دنیا به شایستگی هایت پاسخ میدهد،
نه به آرزوهایت...
پس شایسته ی آرزوهایت باش...!
چه بسیار انسانها دیدم تنشان لباس نبود!
و چه بسیار لباسها دیدم که درونشان انسانی نبود!
هر فردی بهترین هم که باشد اگر زمانی که باید باشد، نباشد، همان بهتر که نباشد...!
هرگز منتظر فردای خیالی نباش،
سهمت را از شادیهای زندگی، همین امروز بگیر....
زندگی پانتومیم است،
حرف دلت را به زبان آوری باخته ای...!
به هر کس نیکی کنی او را ساخته ای، و به هرکس بدی کنی به او باخته ای
پس بیا بسازیم و نبازیم...!
روستامان همین حوالی بود
روزگارش چقدرعالی بود
کدخدا توی ده عصا می زد
چوپان گله را صدا می زد
مردمانی صمیمی و ساده
سر به زیر و نجیب و افتاده
چشمه درچشمه رودجاری بود
آسمانش پر از قناری بود
هر طرف باغ و سبزه و گل بود
سوسن ویاس و سرو و سنبل بود
می رسید از بلند آبادی
مش رجب بی غم وپراز شادی
فصل روستای ما بهاری بود
زندگی مثل رود جاری بود
توی روستا حبیب می خندید
درفراز ونشیب میخندید
گله ازپشت کوه می آمد
سرخوش وباشکوه می آمد
خانه هامان اگرچه از گل بود
خنده هامان همیشه از دل بود
دستها مان اگر چه خالی بود
گلنسا پشت دارقالی بود
دوداز هراجاق برمی خواست
ازتنور نان داغ بر میخواست
سفره بود و پنیر وچایی بود
عمه بودخاله بود دایی بود
کودکانش همیشه درشادی
آه یادش بخیر آبادی!!!!
ورق روستا ولی برگشت
زردشد باغ وگریه کردی دشت
خبر آمد شغال ها شیرند
شیرها خسته و زمین گیرند
روستا مثل قبل عالی نیست
دلخوشی هم درآن حوالی نیست
چشمه خشکیده رود جاری نیست
هیچکس عاشق قناری نیست
گلنساء توی ده گداشده است
قاسم ازهمسرش جداشده است
روستا از نشاط محروم است
به غم وغصه باز محکوم است
توی روستا حبیب معتاد است
جرم کردن چقدر آزاداست
چندسال است که چوپان مرده
دلخوشی را باخودش برده
نه تنورونه نان داغی هست
نه دل گرم ونه اجاقی هست
نان داغ و پنیر و چایی کو؟
عمه کو خاله کو دایی کو؟
دل خوش قیمتش گران شده است
فصل کوچ پرندگان شده است
کدخداهم دگر زمینگیر است
مردبیچاره خسته وپیراست
پسر کدخدا خداشده است
ازصف بنده ها جداشده است
چه بگویم دلم پراست ازغم
روستا پرشده است ازماتم
بایدآیا نشست وزاری کرد
یاکه باید دوباره کاری کرد
کاش برگرددآن همه احساس
باغ گل ٫ خرمن ودرو با داس
کاش روستا دوباره عالی بود
از غم وغصه کاش خالی بود
کاش برگرددآنهمه شادی
آه یادش بخیر آبادی
#عیسی_عبداللهی
🌼🌼🏡❣🏡🌼🌼
@lezzatezendegee
🌼🌼🏡💙🏡🌼🌼
زن ها نیاز به یک کوه دارند
تکیه گاهی محکم میخواهند
احترام میخواهند
کسی را میخواهند تا قدر دان زحماتشان باشد
کسی را میخواهند تا دوای دردشان باشد
کسی باید باشد تا در مواقع حساس سرشان را روی شانه آن بگذارند
تمام این ها را که با هم جمع بزنید،
میشود " مَرد "
💫
دیده ای وقتی فلفلِ شیرین می خوری ،
درست زمانی که خیالت از بابتِ شیرین بودنِ فلفل ها راحت شد ، ناگهان سر و کله ی یک فلفلِ تند و آتشین پیدا می شود که حالت را بگیرد و باعث شود در انتخاب هایِ بعدی ات بترسی و محتاط تر عمل کنی ؟!
آدم ها درست شبیهِ فلفل اند ،
نمی شود از ظاهر و برچسبی که رویشان خورده قضاوتشان کرد .
خیلی ها ظاهری بی خطر دارند ، اما در واقع ، خطرناک اند !
درست زمانی که اعتماد کردی ، چهره و هویتِ اصلیِ شان را نشانت می دهند و تو را از جامعه می ترسانند .
این ها همان فلفل هایِ تندی اند که به نیتِ فلفلِ شیرین گازشان می زنی و غافلگیرانه می سوزی !
باید در انتخابِ آدم ها احتیاط کرد و قبل از اعتماد کردن ، خوب آنها را سنجید و امتحان کرد .
نباید گولِ ظاهرِ آدم ها را خورد .
آدم هایِ سمی و خطرناک هم مثلِ فلفل هایِ تند ، شاید در یک جمعِ ساده و معمولی ، تعدادشان ناچیز باشد ؛ اما بدجور می سوزانند ، بدجور ! ! !
نرگس_صرافیان