تقریب مذاهب از زبان راننده تاکسی
با پیرمرد مسافر که در کنارش نشسته بود حرف می زد. صبح به خیر گفتم و نشستم.
می گفت: «ما دو تا #کلیسا و دو تا #مسجد و #حسینیه داریم. وقتی یک مسیحی فوت میشه، حیاط حسینیه را باز می کنند مردم ماشینهایشان را پارک کنند. وقتی مسلمان فوت میشه، حیاط کلیسا را باز می کنند تا مردم ماشین پارک کنند.
یک بار لب دریا با پسرم رفته بودیم. یکی که داشت با قلاب ماهی میرفت به پسر هشت ساله ام گفت تو #سنی هستی یا #شیعه یا #مسیحی؟ بچه ام نفهمید یعنی چه.
به یارو گفتم ببین من اینطوری به بچه ام یاد ندادم، اگر نمیتونی مثل انسان با بقیه برخورد کنی با بچه من حرف نزن.»
@LIBANIRAN
#تقریب_مذاهب #وحدت