بی جان های جان بخش روایتی از حاشیه رویداد به توان جوانی 🚙🚕🚗هر چندباری هم که مسیر و ترافیک را چک کرده باشی و خیالت راحتِ خلوتیِ اول صبح پنجشنبه باشد، باز هم از زمین و آسمان دلیل برای دیر رسیدنت فراهم می شود. غیر از خودم، باید بی جان هایی را برای جان بخشی به فضای رویداد به مقصد میرساندم. حساب کردم تا از خانه راه بیافتم و برای آنها هم، هم زمان راننده شخصی بگیرم با هم میرسیم به مقصد و خودم میروم استقبالشان. 🤳🏻هم زمان اسنپ و تپسی زدم و هر دو با هم ویبره زدند که "بدو ماشین در راه است". یکی از مبدأ خودم؛ دیگری از مبدأ بی جان ها. تپسی را سوار شدم و رفتم سراغ اسنپ و "تماس با راننده" تا گفتم مسافر، اشیای بی جانی هستند، جواب رد داد، دومین اسنپ هم همینطور. دیگر به سومی نرسید.... هرچه درخواست زدم دیگر قبول نکرد و فقط معطلم نگه میداشت تا انتقام لغو کردن ها را بگیرد. چیست این اپ های هوشمند؟!🤨 با بچه‌ها رسیده بودیم و هنوز آن بی.جان‌هایمان نرسیده بودند. جان به لبمان رسید تا بالاخره یکی از سه تا موبایلی که بهشان چشم دوخته بودیم درخواستمان رو لبیک گفت. آقای "جیم"_نگهبانی ساختمان محل کارمان _ نجات‌مان داد و نگذاشت این آخری جا بزند، گفت وسایل را چپانده در ماشین راننده تپسی و راهی اش کرده و بالاخره چند دقیقه قبل از جان به لب شدنمان وسایل رویداد به مقصد رسید. #حاشیه_نگاری #راوی_بادام #رویداد_به_توان_جوانی 🌱گروه خانواده و سبک زندگی بادام eitaa.com/lifestyle_badam