اربعین، کربلا، خانوادگی...
واقعا قشنگتره؟! 🤔
(بخش اول)
وسایلش رو جمع کردم 🎒
داخل کوله جدیدی گذاشتم که تازه خریده بود.
خوب یادمه که دلم میخواست وسایل خودم رو هم جمع کنم ولی آخرای بارداریم بود و نمیشد 😔
سفر به این سختی اونم با شرایط من ،اصلا معقول نبود.🥺
وقتی داشت میرفت با صدای بچگونه گفتم: "بابایی من و مامان رو هم سال دیگه ببریها..."
😉 چشمکی زد و گفت سال دیگه که نه، انشالله چهار پنج سال دیگه با هم میریم.
😔 انگار قسمت این بود که من ۳سال صبر کنم برای سفر اربعین.
حالا دیگه دخترم مریم رسیده بود به ۲ سال و نیم و میلاد هم ۱۲ ماهش بود.👧🏻👶🏻
از قبل محرم بحث اربعین رو مطرح کردم.
هربار میگفت که نمیشه، من که مرد هستم میرم و میام تا ده روز مریض میشم🤧
چه برسه به این بچهها که ضعیفترن.🤷🏻♂
منم میگفتم مگه نمیگن مرد خانوادهاش رو هم با خودش میبره به سمت بهشت😇؛
حالا بهشت ما پیاده روی اربعینه... نمیخوای ما رو ببری؟🥹
به هر طریقی بود راضیش کردم.
از یکماه قبل از سفر، از طریق سایتها و صحبت با مادرهایی که قبلا با بچه رفته بودن کربلا، کلی ایده و نکته یادگرفته بودم.
حتی درمورد برنامهریزی برای پیادهروی و استراحت اطلاعات خوبی داشتم. 😎
راهی شدیم...
سفر عشق، که با هیچکدوم از سفرهای قبلیمون از نظر حس و حال و فضای معنوی قابل مقایسه نبود.❤️
ادامه دارد...
#اربعین
#مثبت_ما
#روایت_اربعین
🌱گروه خانواده و سبک زندگی بادام
@lifestyle_badam