مسیر روشن🌼
🌾 #رمان_بی_تو_هرگز 🌾قسمت پنجاه و دوم شعله های جنگ آستین لباس کوتاه بود … 😐 یقه هفت … 😕
🌾 #رمان_بی_تو_هرگز
🌾قسمت پنجاه و سوم
حمله چند جانبه
ماجرا بدجور بالا گرفته بود …
همه چیز به بدترین شکل ممکن … دست به دست هم داد تا من رو خورد و له کنه …😣
دانشجوها، سرزنشم می کردن که یه موقعیت عالی رو از دست داده بودم …
اساتید و ارشدها، نرفتن من رو یه اهانت به خودشون تلقی کردن …
و هر چه قدر توضیح می دادم فایده ای نداشت …
نمی دونم نمی فهمیدن یا نمی خواستن متوجه بشن …😒
دانشگاه🏢 و بیمارستان 🏥…
هر دو من رو تحت فشار دادن که اینجا، جای این مسخره بازی ها و تفکرات احمقانه نیست …
و باید با شرایط کنار بیام و اونها رو قبول کنم …
هر چقدر هم راهکار برای حل این مشکل ارائه می کردم …فایده ای نداشت …
چند هفته توی این شرایط گیر افتادم …شرایط سخت و وحشتناکی که هر ثانیه اش حس زندگی وسط جهنم رو داشت …😥😣
وقتی برمی گشتم خونه …
تازه جنگ دیگه ای شروع می شد… مثل مرده ها روی تخت می افتادم … حتی حس اینکه انگشتم رو هم تکان بدم نداشتم …
تمام فشارها و درگیری ها با من وارد خونه می شد …👈 و بدتر از همه شیطان 😈…کوچک ترین لحظه ای رهام نمی کرد …
در دو جبهه می جنگیدم …
درد و فشار عمیقی تمام وجودم رو پر می کرد …#نبردبرسرایمانم_وحفظ_اون … سخت تر و وحشتناک بود…
یک لحظه غفلت یا اشتباه، ثمر و زحمت تمام این سال ها رو ازم می گرفت …
دنیا هم با تمام جلوه اش … جلوی چشمم بالا و پایین می رفت …
می سوختم و با چنگ و دندان، تا آخرین لحظه از ایمانم دفاع می کردم …😥😖
حدود ساعت 9 🕘… باهام تماس گرفتن و گفتن سریع خودم رو به جلسه برسونم …
پشت در ایستادم …
چند لحظه چشم هام رو بستم … ✨✌️
_بسم الله الرحمن الرحیم … خدایا به فضل و امید تو …
در رو باز کردم و رفتم تو …
گوش تا گوش … کل سالن کنفرانس پر از آدم بود …
جلسه دانشگاه و بیمارستان برای بررسی نهایی شرایط …
👈رئیس تیم جراحی عمومی هم حضور داشت …
ادامه دارد ...
✍نویسنده:
#شهید_مدافع_حرم_طاها_ایمانی
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
مسیر روشن🌼
🌾 #رمان_بی_تو_هرگز 🌾قسمت پنجاه و سوم حمله چند جانبه ماجرا بدجور بالا گرفته بود … همه چیز به ب
🌾 #رمان_بی_تو_هرگز
🌾قسمت پنجاه و چهارم
پله اول
پشت سر هم حرف می زدن …
یکی تندتر …
یکی نرم تر …
یکی فشار وارد می کرد …
یکی چراغ سبز نشون می داد …
همه شون با هم بهم حمله کرده بودن … ⚔
و هر کدوم، لشکری از شیاطین به کمکش اومده بود … وسوسه و فشار پشت وسوسه و فشار …
و هر لحظه شدیدتر از قبل …😰😖
پلیس خوب و بد شده بودن …
و همه با یه هدف … یا باید از اینجا بری … یا باید شرایط رو بپذیری …😏
من ساکت بودم …
اما حس می کردم به اندازه یه دونده ماراتن، تمام انرژیم رو از دست دادم …به پشتی صندلی تکیه دادم …
🌴– زینب … این کربلای توئه … چی کار می کنی؟ … کربلائی میشی یا تسلیم؟ …😰😖
چشم هام رو بستم … بی خیال جلسه و تمام آدم های اونجا…😢😖🙏
– خدایا … به این بنده کوچیکت کمک کن … نزار جای حق و باطل توی نظرم عوض بشه … نزار حق در چشم من، باطل… و باطل در نظرم حق جلوه کنه … خدایا … راضیم به رضای تو …
با دیدن من توی اون حالت …
با اون چشم های بسته و غرق فکر … همه شون ساکت شدن … سکوت کل سالن رو پر کرد…
خدایا … به امید تو …😊💪 بسم الله الرحمن الرحیم …
و خیلی آروم و شمرده … شروع به صحبت کردم …
– این همه امکانات بهم دادید … که دلم رو ببرید و اون رو مسخ کنید … حالا هم بهم می گید یا باید شرایط شما رو بپذیرم … یا باید برم …
امروز آستین و قد لباسم کوتاه میشه و یقه هفت، تنم می کنید…
فردا می گید پوشیدن لباس تنگ و یقه باز چه اشکالی داره؟ … چند روز بعد هم … لابد می خواید حجاب سرم رو هم بردارم …
چشم هام رو باز کردم …
– همیشه … همه چیز … با رفتن روی اون پله اول … شروع میشه …
سکوت عمیقی کل سالن رو پر کرده بود …
ادامه دارد ...
✍نویسنده:
#شهید_مدافع_حرم_طاها_ایمانی
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
7.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شب_زیارتی_ارباب
✨همین ساعت،همین لحظه، الان باید حرم بودم..
✨اگه دنیا به کامم بود، الان باید حرم بودم...
💌 بفرستید برای اونایی که این روزها دلتنگ زیارت امام حسین (علیهالسلام) هستند...
🔅السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ
#به_تو_از_دور_سلام
#شب_جمعه
2.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ندارم آروم که اربعین شد 🌹
خبر داری که عاشقت خونه نشین شد💔😭
#استورے
#اربعین🏴
#کربلا🖤
#ما_ملت_امام_حسینیم🥀
🔶 برخی از اعضا میپرسن برای اربعین چه وسایلی برداریم؟
🔹 یه نکته مهم اینه که هرچقدر وسایل همراهتون کمتر باشه بهتره. واقعا خیلی از وسایل، اونجا لازم نمیشه.
برای آقایون یه دست لباس سبک که بردارن کافیه. موبایل و کابل شارژش هم که ضروریه و یه وزنی داره
و ترجیحا یه لیوان برای آب خوری
و البته پول عراقی.🤩
💳💵 معمولا چون خیلی از عراقی ها دقیق نمی.دونن که ارزش پول ایران چجوریه بعدا توی محاسبه کارشون سخت میشه.
(و ممکنه بعضیاشون زیادتر حساب کنن) پس بهتره که همینجا پول عراقی به اندازه کافی بگیرید.
برای کرایه های عراق جمعا 50 هزار دینار عراقی که داشته باشید کافیه. 50 هزار دینار تقریبا یک میلیون و 600 هزار تومن میشه.
❇️ تو شهر کربلا ابتدای خیابان سدره، تعدادی صرافی هست که با بانکهای عامل ایران همکاری دارن مثل ملی و صادرات، و عابربانک ایرانی دارن و میتونید کارت بکشید و بهتون دینار عراقی بدن. بنابراین اگه به هر دلیلی توی ایران نتونستید دینار بخرید یا کم آوردید توی عراق میتونید اینطوری ارز تهیه کنید.
#اربعین
مسیر روشن🌼
🔶 برخی از اعضا میپرسن برای اربعین چه وسایلی برداریم؟ 🔹 یه نکته مهم اینه که هرچقدر وسایل همراهتون ک
❇️ اگه عجله نداشته باشید خیلی از ماشینها هستن که با قیمت کمتر یا مجانی زائرین رو سوار میکنند. برای همین میتونید خیلی از مسیرها رو رایگان برید.
ایام اربعین رو بیشتر برای پیادهروی انتخاب کنید نه توقف طولانی در حرمها.
💢 متاسفانه خیلی از زائرین به این موضوع دقت نمیکنن و تمام روزهای شلوغی اربعین رو توی حرمها دراز میکشن و موجب مشکلاتی برای سایر زائرین میشن.
🌷 در مسیر پیادهروی بهتره که عصرها تا نزدیک اذان صبح پیادهروی کنید و بعد منزل یکی از عزیزان عراقی که کنار جاده به شما تعارف میکنن یا مواکب توی مسیر، برید و استراحت کنید تا بعدازظهر و بعد دوباره با حرکت خودتون ادامه بدید.
خوبه که چند تا کلمه به عنوان احوال پرسی عراقی بلد باشید و بتونید باهاشون کمی صحبت کنید.
این هفته جملاتی کاربردی رو براتون تو کانال میفرستیم👇👇👇
#اربعین
❇️🌹 چند تا از کلمات پرکاربرد عراقی
سلام علیکم=سلام
اِشلونکُم=حالتون چطوره
ان شاء الله ابخیروسلامه=ان شاء الله خوش و سلامتین
شکرا =متشکرم
انعم الله=خدا خیرتون بده
فی امان الله =خداحافظ
جوعان=گرسنه هستم
عطشان=تشنه هستم
تعبان=خسته هستم
شبعان=سیر هستم.
صِیدلِیَه=دارو خانه
اِگلاس="لیوان
اَرید اَنام=میخوام بخوابم
اَرید اَخابِر="میخوام تماس بگیرم
اَرید رَصید=شارژ پولی میخوام
اَرید شَحَن=شارژر میخوام
اَرید خُبُز=نان میخوام
اَرید مای=آب میخوام
راسی یوجَعنی=سر درد دارم
سیاره=ماشین
باس=اتوبوس
یِمته تَجی السیاره=ماشین کی میاد
یِمته الحرکه=حرکت چ موقع هست
بِیّش الکِروَه=" کرایه چند؟ "
احدود =مرز
#اربعین