eitaa logo
معاونت دانشجویی و فرهنگی دانشکده ادبیات و علوم انسانی
324 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
123 فایل
کانال معاونت دانشجویی و فرهنگی دانشکده ادبیات سعی دارد در جهت تقویت بنیه فرهنگی، به مباحث فرهنگی اجتماعی روز بپردازد و در حد توان به ابهامات و چالش‌های فرهنگی نسل جوان امروز پاسخ دهد.. نیازمند مشورت و مساعدت شما هستیم. ارتباط با معاون دانشکده: @a_forati
مشاهده در ایتا
دانلود
اللهم العن قتلة اميرالمؤمنين
31.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 اندیشه سیاسی خوارج 🎙 استاد شهید مطهری (شب قدر) ✍طبقه زیرک منافق همیشه از این خشکه مقدس ها [که زیاد عبادت می کنند ولی بصیرت ندارند] برای دست یابی به اهداف خود استفاده می کنند! 💥امروز هم این افراد در جامعه هستند... @literature_ut
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اَلسَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلایَ یَا ٲَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ🌿 چه خبر نجف؟ نمی‌بری مارو یه سحر نجف... 🎙با نوای سیدرضانریمانی @literature_ut
▪️ ای ماه سر به مهر ! سر از سجده بر ندار ▪️ پشت سرت کسی است که شق القمر کند 🏴 سالروز ضربت خوردن امیرالمومنین علی علیه‌السلام تسلیت @literature_ut
🔸امشب از فرق علی کعبه پلی زد به بهشت... اللّهمَّ العَن قَتلَة اَميرَالمُومِنين (ع) @literature_ut
🔸 اثر جدید استاد روح الامین به نام: "میزان" 🔹 در کتاب فضائل (تالیف ابن شاذان) جلد۱ صفحه ۶۴ آمده است: روزی عمار پسر یاسر محضر مولا امیرالمومنین علی علیه السلام رسید و متوجه خشم و تعب مولایش شد. علت را از حضرت سوال نمود. حضرت امیر علیه السلام فرمودند: از کوچه عبور میکردم و متوجه شدم مردی در حال دعوا با زنی هست و بر سر او فریاد می کشد... همین حالا سراغش برو و بگو اگر دست ازین کار نکشد علی با ذوالفقار می آید... عمار پیغام را رساند و مرد کوتاه آمد. بعد عمار با صدایی رسا گفت:  بدانید که اگر کسی بر سر زن ها فریاد بکشد؛ مولای من تحمل نمی‌کند و با ذوالفقار می آید.‌.. @literature_ut
نماهنگ وصیت های آخر.mp3
5.86M
این پا و اون پا کردم از افطار از سر شب حالم پریشونه دست توئه کلید آزادیم مدتیه دلم تو زندونه 🎙 #️⃣ #️⃣ @literature_ut
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
؛﷽؛ وقت پرواز آسمان شده بود گوئیا آخر جهان شده بود کعبه می‌رفت در دل محراب لحظه‌ی گریه‌ی اذان شده بود کوفه لبریز از مصیبت بود باد در کوچه نوحه‌خوان شده بود شور افتاد در دل زینب(س) پی بابا دلش روان شده بود در و دیوار التماسش کرد در و دیوار مهربان شده بود شوق دیدار حضرت زهرا(س) در نگاه علی(ع) عیان شده بود خار در چشم و تیغ بین گلو زخم، مهمان استخوان شده بود سایه‌ای شوم پشت هر دیوار در کمین علی(ع) نهان شده بود ناگهان آسمان ترک برداشت فرق خورشید خون فشان شده بود در نجف سینه بی‌قرار از عشق گفت "لا یمکن الفرار" از عشق ✍🏻 حميدرضا برقعی 🕯🌙اللهم العن قتلة أمير المؤمنين عليه السلام @literature_ut
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روضه کوتاه وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام ضربت خورد به آسمان نگاه کرد و گفت... اما امام حسین علیه السلام....😭 🎙استاد عالی @literature_ut
(شب قدر) شب قدر است و من قدری ندارم چه سازم؟ توشه‌ی قبری ندارم شب عفو است و محتاج دعایم ز عمق دل ، دعایی کن برایم اگر امشب به محبوبت رسیدی خدا را در میان اشک ، دیدی کمی هم نزد او یادی ز ما کن کمی هم جای ما او را صدا کن بگو یارب! فلانی روسیاه است دو دستش خالی و غرق گناه است گرفتار است و دارد آبرویی بری باشد ز عیش و کامجویی ز هر نامحرمی پوشیده دیده اگرچه خیری از مَحرم ندیده جوان است و نکرده او جوانی شده هر چند ، پشت او کمانی به خط و شعر ِ تر باشد گرفتار هنر چون مرکز و او خطّ پرگار امیدش هست باشد نافع خلق چو درویشان نپوشیده فقط دلق به تعلیم هنر ، پا در رکاب است اگرچه دایماً در اضطراب است به قدر وسع خود کوشیده دایم نکرده خم ، قدش را نزد مُنعِم به دور از فرقه‌ی اهل ریا هست نداده هیچ با نامردمان دست نرفته زیر بار ظلمِ ناکس عقاب آسا پریده، نه چو کرکس نخورده لقمه‌ای از نان مَردم نداده آبرویش را ، به گندم نداده دل به این دنیای فانی که تا شاید بگردد جاودانی همین باشد همیشه افتخارش که پشت همت خود بوده یارش تلاشش بوده، باشد بنده‌ای پاک نظر دارد همیشه سوی افلاک ولیکن گاه ، از روی جوانی چو دیده از کسان نامهربانی ـ خروشیده‌ست و کرده گاه تندی بدون واهمه در عین کُندی بگو یارب! تویی دریای جوشان درین شب رحمتت بر وی بنوشان مبادا "لیلة القدر"ت ، سرآید گنه بر نامه‌اش افزون‌تر آید که غیر از تو ندارد تکیه‌گاهی اگرچه هست غرق روسیاهی مبادا ماه تو ، پایان پذیرد ولی این بنده‌ات سامان نگیرد که غیر از ذلت و رنجِ تباهی نمی‌ماند برای او ، الهی! به حق (ساقی) کوثر خدایا به حق پهلوی مجروح زهرا به حق بندگان خاص درگاه که غرق رحمت‌اند الحمدلله قلم زن بر معاصی من امشب مبادا در "جزا " باشم مُعذّب . سید محمدرضا شمس (ساقی) 1374 @literature_ut
1_10421090503.mp3
4.1M
کجا خیمه برپا کردی امشب کجا روزه تو وا کردی امشب چقدر یاد تو کردم عزیزم بگو یادی از ما کردی امشب دم افطار اسمتو بردم خدا کنه اسم منم ببری به یاد تو یا امام زمان خدا کنه بار منم بخری دعای سحر عطرتو داره اجابت بارون به همراهشه عزیز من ای روزه دار غریب آقا جون روزه ات قبول باشه اباصالح یا اباصالح ... شده سد راه من گناهم ببخشید اگه نامه سیاهم میمیرم که تحویلم نگیری منو پس نزن ای سرپناهم خرابم من روبراهم کن غلط کردم اشتباه رفتم زدند دست رد روی سینه ام به جز خونه ات هر کجا رفتم بزرگی کن ناخدای دلم زده طوفان زندگی منو به سمت تو سر به زیر اومدم میبینی شرمندگی منو اباصالح العجل مولا ... @literature_ut
🏴 (چاه و ماه) 🖌 نیمه شب مرغ دلم احیا گرفت در سرای رنج و غم ماوا گرفت سیر در آفاق را آغاز کرد تا به وادی جنون پرواز کرد تا حجاب از دیده اش بالا کشید باغ نخلی پیش چشمش شد پدید در میان نخلها یک چاه بود چاه گرم درد دل با ماه بود با زبانی آتشین از سوز آه گفت اسرار درونش را به ماه گفت کای ماه جهان آرا متاب درد هجران برده از من صبر و تاب گوش جان بگشا که گویم قصه ام تا که سوزد عالمی را غصه ام بود فردی از تبار خاکیان خاک بوس درگهش افلاکیان شعله آهش دلم را سوخته آتشی در پیکرم افروخته هر دل شب سر به گوشم میگذاشت گوئیا هم درد و همرازی نداشت سفره ی دل پیش رویم می گشود شرح منظومی زغمها می سرود گفت بین دوستان، بی یاورم زد عدو سیلی به روی همسرم گفت از یک خانه اما پُر ز دود گفت بامن قصه ی یاس کبود گفت از کین آتشی افروختند پیش چشمم خانه ام را سوختند گفت دستم را ببستند از جفا می کشاندندم میان کوچه ها بی کس و بی یاورم پنداشتند داغ زهرا بر دلم بگذاشتند ماه در پاسخ بگفتا اینچنین کیست این بی یاور صحرا نشین؟ یک تن و این کوه رنج و غم ! چرا؟ یکه و تنها به سیلاب بلا چاه گفت ای شاهد شبهای من روشنی بخش دل شیدای من هر شب او چون در کنارم می نشت شیشه ی غمهای خود را می شکست بر لبانش نغمه ای جانکاه بود ذکر تسبیحش فغان و آه بود چون که او می زد به نخلستان قدم تهنیت می آمد او را دم به دم نخلها خم گشته با قدی کمان می سرودند این نوا از عمق جان السلام ای زینت عرش برین سیدی مولا امیرالمؤمنین ماه ناگه رنگ رخسارش پرید پرده ماتم به روی خود کشید گفت او مرآت ذات کبریاست صِهر احمد شاه مردان مرتضاست دیده ام شبها که عالم شد خموش قوت طفلان می کشیدی روی دوش دیده ام هم بازی طفلان شده از نشاط کودکان خندان شده بر سر بالین زهرا دیده دید جان او با فاطمه پر می کشید لیک راحت شد علی از این جهان پرکشیدی روح او سوی جنان آری آری دشمنش اعجاز کرد همچو قرآن فرق او را باز کرد لاله گون محراب طاعت گشته است غرق خون روح عبادت گشته است چون طبیب آمد به بالین سرش دید رفته جان برون از پیکرش با حسن گفتا نمانده جان به تن بهر بابایت مهیا کن کفن مرتضی چشمان خود را باز کرد با عزیزانش سخن آغاز کرد با حسن گفتا ز اسرار ولا باحسینش گفت از کرب و بلا گفت با عباس در دشت بلا باش یار و یاور خون خدا چون وصایای علی پایان رسید خون دل از چشم غمخواران چکید مرتضی آهنگ رفتن ساز کرد روح او سوی جنان پرواز کرد در عزایش قلب یاران چاک چاک شد دل شب جسم او مدفون به خاک چاه! گویم قصه ای جانسوزتر؟ تا بسوزانم تو را پا تا به سر از زمین تا آسمان شد غلغله شام یکسر گشت شور و هلهله شامیان این نکته میگفتند باز بود آیا مرتضی اهل نماز؟! روح قبله، آن خداوند شکیب بارالها تاچه حد باشد غریب خانه زاد حضرت معبود اوست کعبه ی دل ، شاهد و مشهود اوست او که باشد بر ضعیفان دستگیر در نمازش می کشند از پای تیر از چه رو اینسان غریب است ای اله تا که گوید درد دلهایش به چاه 🔖سروده زمستان ۱۳۷۶ @literature_ut
M&CH 1442.mp3
3.04M
📖 ... 🎙 (رمضان_۱۴۴۵_۰۱۹) 🎛 : امیرحسین داوطلب 🎤: محمدجواد دزوارهء محمدحسین بابائی 📆۱۴۰۳/۰۱/۱۱ 🔗@MHBZ135 @literature_ut