🌿 لطفاً برای فرج دعا کنید 🌿
🌸🍃🌸🍃 #زندگينامه_شيطان #قسمت_سوم از امیرالمؤمنین نقل شده که ایشان فرمودند: خداوند خطاب به جبرئیل ف
🌸🍃🌸🍃
#زندگينامه_شيطان
#قسمت_چهارم
شیطان پاسخ داد: من از آدم برترم ،من از گوهر آتش آفریده شده ام و او از عنصر بى ارزش گل!
پس روا نیست که مثل من در مقابل او سجده کند!
خداوند هم به خاطر سرپیچى از دستور و سجده نکردن بر آدم فرمود:
از میان ملائکه و بهشت پرنعمت من بیرون شو!
هنگامی که دستور خارج شدن از بهشت براى وی صادر شد، ملائکه هم به او حمله کردند،
او از ترس جان خود فرار کرد و خود را مخفى نمود.
بعد از آن، این فرمان از طرف خداوند به آدم وحوا ابلاغ شد:
«ای آدم، تو و همسرت در بهشت سکونت کنید و از نعمتهای بهشتی هر چه میخواهید بخورید، اما نزدیک این درخت نشوید که از ستمگران خواهید بود»
چگونه شیطان داخل بهشت شد؟
هنگامی که از جانب خدا خطاب آمد: اى اهل آسمان ها! من آدم و حوا را در بهشت منزل دادم و همه چیز را مباحشان کردم ، مگر بهشت جاودان را.
اگر نزدیک درختان آن شوند و از آنها بخورند از ظالمان خواهند بود و از آن جا بیرون خواهند شد
شیطان این خطاب را شنید و امیدوار شد پیش خود گفت : من آنها را از بهشت بیرون مى کنم!!
شیطان که همه بدبختیهای خود را از ناحیه آدم میدانست و کینه او را به سختی در دل گرفته بود، در صدد بود به هر شیوه ای که ممکن است موجبات گمراهی آدم و فرزندانش را فراهم کند.
از ابن عباس اینگونه روایت شده :
بعد از آن که شیطان از بهشت بیرون شد، تصمیم قاطع گرفت که با هر نقشه و حیله اى که شده ، باز خود را به بهشت برساند و انتقام خود را از آدم بگیرد،
فکر کرد که از راه معمولى و عادى وارد شود، دید نگهبانان بر در بهشت هستند مانع او مى شوند.
رفت کنارى و به انتظار ایستاد. اول طاووس را دید، از او خواهش کرد که او را داخل بهشت کند، قبول نکرد.
در این بین ناگهان چشمش افتاد بر بالاى دیوار، دید مارى بالاى دیوار قرار دارد. (تا آن روز مار یکى از حیوانات زیبا و خوش رنگ بهشت بود، و مثل سایر حیوانات دیگر چهار دست و پا داشت).
شیطان جلو آمد و گفت :اى مار! مرا داخل بهشت کن ، تا اسم اعظم الهى را به تو تعلیم کنم .
مار گفت : ملائکه ، نگهبان در بهشت هستند تو را مشاهده مى کنند و نمى گذارند داخل شوى .
شیطان گفت ، مرا داخل دهان خود کن و آن را ببند و به این وسیله مرا داخل بهشت کن ، مار هم فریب او را خورد و همین کار را کرد و او را در دهان خود جاى داد ( این بود که در میان دندانهاى مار سم پدید آمد؛ چون جایگاه شیطان شد).
وقتى مار به این وسیله او را داخل بهشت نمود، شیطان هم کار خود را کرد، آدم علیه السلام و حوا علیه السلام را وسوسه نمود تا فریب خوردند.
مار گفت : اسم اعظم را که قول دادى به من تعلیم کن ،
شیطان در جواب گفت : اى مار! من اگر اسم اعظم را مى دانستم ، احتیاج به تو نداشتم که مرا داخل بهشت کنى ،من با همان اسم اعظم داخل مى شدم !!!
#ادامه_دارد...
#تفسيربرهان_ج٢
ذيل آيات سوره حجرمربوط به داستان آدم(ع)با اندكي تغييرات
اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج⤵️⤵️
🥀کانال؛لطفابرای فرج دعاکنید🥀
🌿 لطفاً برای فرج دعا کنید 🌿
🌺#داستان_ظهور🌺 ❓خانه آباد کجاست؟ 🍀اینجا مکّه است، شب نهم «محرّم»، شب تاسوعا. جهان تشیّع عزادار
🌺#داستان_ظهور🌺
🌿سیصد و سیزده نفر از راه میرسند...
🔵اگر دقّت کنی میبینی که تمام مردم مکّه در مورد مطلب مهمّی با هم سخن میگویند.
❓آیا میخواهی تو هم از سخن آنها باخبر شوی؟
🔵دیشب، سیصد و سیزده جوانمرد وارد شهر مکّه شده اند و تا صبح مشغول عبادت بوده اند.
🔵آنها در مسجد الحرام گرد هم آمده اند، وهمه نگاهها را متوجّه خود کرده اند.
مردم مکّه تعجّب کرده اند. آنها نمی دانند این جوانان از کجا آمده اند و چطور توانسته اند خود را به مکّه برسانند؛ زیرا شهر مکّه در محاصره سپاه سفیانی است.
🔵عجیب است که لباس همه این جوانان یک شکل است.
همه، هم قد و هم اندازه، مثل یک دسته نظامی، بسیار مرتّب هستند؛ هر کس آنها را ببیند، مبهوت آنان میشود.
🔵آمدن این جوانان به شهر مکّه، یک راز است که کسی از آن خبر ندارد.
هر کدام از جوانان در گوشه ای از دنیا بودند. چگونه شد که آنها در یک لحظه خود را در مکّه یافتند؟
آنها به امر خدا با «طَیّ الارض» به مکّه آمده اند.
❓شاید بپرسی که «طَیّ الارض» یعنی چه؟اگر بتوانی در یک لحظه، بدون استفاده از هیچ وسیله نقلیّه ای، کیلومترها راه را پشت سر بگذاری و خود را به مکّه یا هر جای دیگر برسانی، تو «طَیّ الارض» نموده ای.
🔵آری، یاران امام معجزه وار و بسیار شگفت انگیز کنار کعبه جمع شده اند.
آری ظهور امام زمان وابسته به حضور این سیصد و سیزده نفر است،اراده خدا بر این بوده است که آنها را در یک لحظه در مکّه جمع کند.
🔵هر کس اسم بزرگ یا همان اسم اعظم خدا را بداند، دعایش مستجاب میشود. وقتی امام زمان خدا را به آن اسم قسم میدهد، سیصد و سیزده یار او، در یک چشم به هم زدن، در مکّه حاضر میشوند.
🔵اکنون تو از این راز آگاه شده ای؛ امّا مردم مکّه، همچنان در تعجّب هستند.
آنان در مسجد الحرام دور هم جمع شده اند و درباره این مطلب با هم سخن میگویند: به راستی این جوانان چگونه وارد مکّه شده اند؟
🔵آن طرف را نگاه کن! آن مرد را میبینی که به سمت بزرگان مکّه میرود.
او کیست و چرا چنین سراسیمه و مضطرب، جمعیّت را میشکافد؟
او مستقیم نزد فرماندار مکّه میرود. سلام میکند و میگوید: «دیشب خواب عجیبی دیدم و برای همین خیلی ترسیده ام».
🔵فرماندار مکّه نگاهی به او کرده و میگوید: «خوابت را برایم تعریف کن ».
و آن مرد چنین میگوید: «خواب دیدم که ابری در آسمان ظاهر شد و آرام آرام به سمت زمین آمد تا اینکه به کعبه رسید.
🔵در آن ابر، ملخهایی دیدم که بالهای سبزی داشتند و مدّت زیادی دور کعبه طواف کردند و سپس به شرق و غرب عالم پرواز کردند».
هر کس که این سخن را میشنود به فکر فرو میرود.
❓آیا بینِ این خواب و آن گروه سیصد وسیزده نفری، ارتباطی وجود دارد؟
در شهر مکّه شخصی هست که خواب را خیلی خوب تعبیر میکند.
از او میخواهند تا این خواب را تعبیر کند.
🔵او قدری فکر میکند و سپس میگوید: «لشکری از لشکریان خدا وارد این شهر شده است و شما هرگز نمی توانید در مقابل آن مقاومت کنید».
🔵همه ی مردم مکّه به فکر فرو میروند. آری، آن لشکر، همان جوانهایی هستند که دیشب وارد مکّه شدند.
طبیعی است که مردم مکّه از دست این جوانان عصبانی باشند؛ زیرا اینان
می خواهند اهل بیت (ع) و شیعیانشان را در همه دنیا عزیز کنند.
❓شما فکر میکنید اوّلین تصمیم مردم مکّه چه میباشد؟
🔵درست حدس زده اید، آنها میخواهند این سیصد و سیزده نفر را دستگیر کنند؛ امّا خدا ترسی بزرگ بر دل آن مردم میاندازد.
🔵من به حال این مردم ساده لوح میخندم، مردمی که هنوز هم در فکر دشمنی با شیعه هستند. آنها نمی دانند که دیگر روزگار غربت شیعه تمام شده است.
یکی از بزرگان مکّه که میبیند همه در ترس و اضطراب هستند میگوید: این جوانانی که من دیده ام، چهرههایی نورانی دارند و اهل عبادت هستند، آنها که تا به حال کار خلافی انجام نداده اند، چرا از آنها میترسید؟
🔵مردم مکّه تا غروب آفتاب در مورد این جوانان سخن میگویند و آن چنان ترس و وحشتی در دل دارند که نمی توانند هیچ کاری بکنند.
🔵شب فرا میرسد و مردم به خانههای خود باز میگردند و به خواب سنگینی فرو میروند...
📚 #داستان_ظهور
#قسمت_چهارم
✍مهدی خدامیان ارانی
#حکومت_مهدوی
#امام_زمان
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج ⤵️⤵️
🥀کانال؛لطفابرای فرج دعاکنید 🥀