کانال امام زمانی ها پیشنهاد میدم حتما یه سری بزنید😊

🌕 آیا میدانید برای هر روز روزه گرفتن در #ماه_مبارک_رمضان ثواب مخصوصی ذکر شده است ؟ رسول خدا (ص) فرمودند : 🌺 اگر آنچه برای شما در ماه رمضان در نظر گرفته شده است می دانستید براى خدا بیشتر شکر میکردید. 🌹 سپس فضیلت هر 30 روز ، روزه گرفتن در ماه مبارک رمضان را مجزا بیان کردند که ان شاء الله آن را تا پایان ماه در ڪانال لطفِ خدا خواهیم آورد: 🔵 پیامبر اکرم برای کسانی که روز اول ماه رمضان را روزه گرفتند فرمودند: 🔺خداوند در روز اول همه گناهان امتم را از عیان و نهان بیامرزد و براى شما هزار هزار درجه بالا برد و پنجاه شهر براى شما در بهشت بسازد. 📚 منبع: امالی صدوق /مجلس دوازدهم/ص 48 #ثواب_هرروز_ماه‌مبارک‌رمضان ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa

#امام_زمان #وظایف_منتظران 🔴 قسمت اول وظایف منتظران 🔗 برگرفته از کتاب مکیال المکارم 🔵 تهذیب نفس از مهمترین و اصلی ترین وظایف یک منتظر است. 🎙️#ابراهیم_افشاری ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa

مهمانان خدا! دلتون شاد، لبتون خندون نماز و روزه هاتون قبول درگاه حق #التماس_دعای_فرج ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa

🌕 پیامبر اکرم (ص) برای کسانی که روز دوم #ماه_مبارک_رمضان را روزه گرفتند فرمودند: 🌺 خداى عز و جل به هر گامى که بردارید عبادت یک سال و ثواب یک پیغمبر و روزه یک سال براى شما بنویسد. 📚امالی صدوق /مجلس دوازدهم/ص 48 #ثواب_هرروز_ماه‌مبارک‌رمضان ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa

#تلنگرانه 💡 میفرمایند استغفار کن غم از دلت میره! اگر استغفار کردی و غم از دلت نرفت؛ یعنی داری خالی بندی میکنی :) بگرد گناهتو پیدا کن و اعتراف کن بهش...! -استادپناهیان🍃 #استغفار ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa

#ماه_مبارک_رمضان 🎥 یکی دیگر از هزاران فواید روزه از زبان #استادرائفی‌پور هیچ امر خدا، بی حکمت نیست! علاوه بر اینکه کلی ثواب و پاداش واسه آخرتت وعده داده، کلی هم فایده برای بدنت داره #به_خدا_اعتمادکنیم ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa

#لبخند_خاکی😁 دو تا از بچہ هاے گردان، غولـے را همراه خودشان آورده بودند و هاے هاے مـےخندیدند. +"این ڪیہ!؟" -"عراقے" +"چطورے اسیرش ڪردید؟" مـےخندیدند. -"از شب عملیات پنهان شده بود. تشنگے فشار آورده با لباس بسیجےها آمده ایستگاه صلواتـےشربت گرفتہ بود، پول داده بود!" اینطورے لو رفتہ بود، بچہ‌ها هنوز مـےخندیدند...😅 #طنز_جبهه ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa

#چی‌بگم‌آخه نمونه های تذکر مجازی 👇👇👇 پروفایل یا پُستِ نامناسب از جهت پوشش الف- برای فرد ظاهراً مذهبی: شهید حسین محرابی میگفت: «هر خانومی که چادر سرش کنه و عفت داشته باشه، اگه دستم برسه سفارشش رو به امام حسین (علیه السلام) میکنم و براش دعا میکنم» گلم، عکسی تو پروفایلتون بذارین که مشمول دعای شهدا باشین. معلوم میشه آدم مقید و مومنی هستین، اما تعجب کردم از فلان تصویر، در شأن شما نیست. لطفا تصویر بهتری بذارین، خدا خیرتون بده. گاهی اوقات خوبه با خودمون بگیم اگه الان حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بودن، از چه عکسی واسه پروفایلشون استفاده میکردن؟! گاهی میتونیم با یه تغییر ساده و ارزشمند، خودمونو شبیه تر کنیم. آبجی جون، وقتی ساواک «طیبه» رو دستگیر کرد و به دستهاش دستبند زد، گفته بود: «منو بکشید ولی چادرمو برندارین»! ما هم تا جاییکه میتونیم پوشش مناسب رو ترویج کنیم. پروفایلمون فرصت خوبیه. (شهیده طیبه واعظی؛ شیرزنی از خمینی شهر اصفهان که زیر شکنجه های رژیم شاه به شهادت رسید) عزیزم! میدونی که پروفایل، شخصی نیست عکس از چهره گذاشتن مثل این میمونه که تعداد زیادی مَرد به صورتت زل بزنن! پیشنهاد میکنم تصویر دیگه ای بزارین. عزیزم مراقب باش، فکر نکنم بپسندی عکست بره تو گوشی آقایون و اگه کسی دلش مریض باشه هر وقت دلش بخواد باهاش خوش بگذرونه! عزیز دلم، فقط به کسایی که مَحرمتن اجازه بده زیباییهاتو ببینن؟! ای دختر زیبا رو، پابند حجابت شو خواهی نشوی رسوا، همرنگ خدایت شو این شعر، زبانحالِ حضرت رقیه ست: غصه ی مَعجر من را نخوری بابا جان چادرم سوخته اما به سرم هست هنوز ... #امربه‌معروف_نهی‌ازمنکر ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa

#چی‌بگم‌آخه نمونه های تذکر مجازی 👇👇👇 پروفایل یا پُستِ نامناسب از جهت پوشش ب- برای فرد ظاهراً غیرمذهبی: ارسال تصویر وصیتنامه شهید حججی، یا شهید مهدی محسن رعد و ... ارسال آیه 31 سوره نور و 59 سوره احزاب من همیشه مطالبتونو دنبال میکنم، ممنونم. فقط عکس پروفایلی که گذاشتین همچین در شأن شما و شخصیتتون نیست! ممنون که توجه میکنین. بابت پیامهای خوبی که میذارین متشکرم. پیشنهاد میکنم به عنوان یه مسلمون، تصویر پروفایل اینجوری نذارین، این همه تصویر زیبای بدون چهره هست. موفق باشین به نظرتون این تصویر پروفایل، برای یه ایرانی اصیل، مناسبه؟! میدونی در تخت جمشید تصویر زنان (خصوصا زنان اَشراف) با حجاب بوده عزیزم، این روزا آدما همدیگه رو از روی ظاهر قضاوت میکنن. عکس پروفایلو تغییر بده تا هر کس و ناکسی روی صورتت، واسه خودش خاطره نسازه! نظرت درباره خانمی که عکسشو روی در خونه اش میزنه چیه؟! گلم، فضای مجازی یه فضای عمومیه، نه آلبوم عکسای خصوصی! لطفا رعایت کنین ممنون از کانال / گروه خوبتون ... ببخشید من یه انتقاد داشتم. لطفا از تصاویر پوشیده استفاده کنین. میخواستم کانالتونو به شوهرم معرفی کنم، اما با این همه عکس برهنه و آرایش و قر و فر ! نمیخوام با دست خودم شوهرمو مرتکب حرام کنم. این گناه ناخواسته برای شما هم نوشته میشه. اگه میشه بیشتر رعایت کنین... #امربه‌معروف_نهی‌ازمنکر ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa

محجبه بودن مثل زندگی بین ابرهایی ست☁🍃 که ماه🌙✨ را فقط بࢪای خدایش نمٰایان میڪند...🍃✨ #پویش_حجاب_فاطمے ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa

روزه این‌ نیست‌ که یک وعده غذا کم‌ بِشَوَد، روزه آن ‌است که ایمانِ تو محکم بِشَوَد #روزه‌هاتون_قبول‌درگاه‌حق ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa

#پیامبراکرمـﷺ‌ • رمضان . . .🌙؛ ماهـےاستـ‌كھ‌ابتدایش‌رحمتـ‌است ‌ومیانھ‌اش‌مغفرت؛ وپایانش‌آزادۍازآتش‌جھنم🌿'! بحارالنوار #ماه_مبارک_رمضان ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa

حتما بخونید! ..روزی یڪ شخصۍ گفت: الله اڪبر. ..وبعدش دوباره گفت: لااله الله محمدرسول الله. ..وبازهم گفت: سبحان الله وبحمد سبحان الله العظیم. ..ودوباره گفت: لااله الا انت سبحانڪ انی ڪنت من الظالین. این شخص ۷۰۰۰۰ هزار نیڪی بدست آورده است. این شخص شما هستین. به همین راحتۍ👌🏻💕 #ثواب‌یهویی😊 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa

🌙 #ماه_رمضان‌ است‌ مرا ببخش‌به خاطـر #حسین(ع) ❤️ #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله🌺 #شب_زیارتی_ارباب ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa

به نام خدا #بدون_تو_هرگز #قسمت_۲۹ 💫 جبهه پر از علی بود با عجله رفتم سمتش … خیلی بی حال شده بود … یه نفر، عمامه علی رو بسته بود دور شکمش … تا دست به عمامه اش زدم، دستم پر خون شد … عمامه سیاهش اصلا نشون نمی داد … اما فقط خون بود … چشم های بی رمقش رو باز کرد … تا نگاهش بهم افتاد … دستم رو پس زد … زبانش به سختی کار می کرد … - برو بگو یکی دیگه بیاد … بی توجه به حرفش … دوباره دستم رو جلو بردم که بازش کنم … دوباره پسش زد … قدرت حرف زدن نداشت … سرش داد زدم … - میزاری کارم رو بکنم یا نه؟ … مجروحی که کمی با فاصله از علی روی زمین خوابیده بود … سرش رو بلند کرد و گفت … - خواهر … مراعات برادر ما رو بکن … روحانیه … شاید با شما معذبه … با عصبانیت بهش چشم غره رفتم … - برادرتون غلط کرده … من زنشم … دردش اینجاست که نمی خواد من زخمش رو ببینم … محکم دست علی رو پس زدم و عمامه اش رو با قیچی پاره کردم … تازه فهمیدم چرا نمی خواست زخمش رو ببینم … علی رو بردن اتاق عمل … و من هزار نماز شب نذر موندنش کردم … مجروح هایی با وضع بهتر از اون، شهید شدن … اما علی با اولین هلی کوپتر انتقال مجروح، برگشت عقب … دلم با اون بود اما توی بیمارستان موندم … از نظر من، همه اونها برای یه پدر و مادر … یا همسر و فرزندشون بودن … یه علی بودن … جبهه پر از علی بود … #به‌وقت‌رمان به‌کانال🍁لطفِ‌خدا🍁بپیوندید @lotfe_khodaa

به نام خدا #بدون_تو_هرگز #قسمت_۳۰ 💫 طلسم عشق بیست و شش روز بعد از مجروحیت علی، بالاخره تونستم برگردم … دل توی دلم نبود … توی این مدت، تلفنی احوالش رو می پرسیدم … اما تماس ها به سختی برقرار می شد … کیفیت صدای بد … و کوتاه … برگشتم … از بیمارستان مستقیم به بیمارستان … علی حالش خیلی بهتر شده بود … اما خشم نگاه زینب رو نمی شد کنترل کرد … به شدت از نبود من کنار پدرش ناراحت بود … - فقط وقتی می خوای بابا رو سوراخ سوراخ کنی و روش تمرین کنی، میای … اما وقتی باید ازش مراقبت کنی نیستی خودش شده بود پرستار علی … نمی گذاشت حتی به علی نزدیک بشم … چند روز طول کشید تا باهام حرف بزنه … تازه اونم از این مدل جملات … همونم با وساطت علی بود … خیلی لجم گرفت … آخر به روی علی آوردم … - تو چطور این بچه رو طلسم کردی؟ … من نگهش داشتم… تنهایی بزرگش کردم … ناله های بابا، باباش رو تحمل کردم … باز به خاطر تو هم داره باهام دعوا می کنه … و علی باز هم خندید … اعتراض احمقانه ای بود … وقتی خودم هم، طلسم همین اخلاق با محبت و آرامش علی شده بودم … #به‌وقت‌رمان به‌کانال🍁لطفِ‌خدا🍁بپیوندید @lotfe_khodaa

به نام خدا #بدون_تو_هرگز #قسمت_۳۱ 💫 نغمه اسماعیل این بار که علی رفت جبهه، من نتونستم دنبالش برم … دلم پیش علی بود اما باید مراقب امانتی های توی راهی علی می شدم … هر چند با بمباران ها، مگه آب خوش از گلوی احدی پایین می رفت؟ … اون روز زینب مدرسه بود و مریم طبق معمول از دیوار راست بالا می رفت … عروسک هاش رو چیده بود توی حال و یه بساط خاله بازی اساسی راه انداخته بود … توی همین حال و هوا بودم که صدای زنگ در بلند شد و خواهر کوچیک ترم بی خبر اومد خونه مون … پدرم دیگه اون روزها مثل قبل سختگیری الکی نمی کرد … دوره ما، حق نداشتیم بدون اینکه یه مرد مواظب مون باشه جایی بریم … علی، روی اون هم اثر خودش رو گذاشته بود… بعد از کلی این پا و اون پا کردن … بالاخره مهر دهنش باز شد و حرف اصلیش رو زد … مثل لبو سرخ شده بود … - هانیه … چند شب پیش توی مهمونی تون … مادر علی آقا گفت … این بار که آقا اسماعیل از جبهه برگرده می خواد دامادش کنه … جمله اش تموم نشده تا تهش رو خوندم … به زحمت خودم رو کنترل کردم … - به کسی هم گفتی؟ … یهو از جا پرید … - نه به خدا … پیش خودمم خیلی بالا و پایین کردم … دوباره نشست … نفس عمیق و سنگینی کشید … - تا همین جاش رو هم جون دادم تا گفتم … #به‌وقت‌رمان به‌کانال🍁لطفِ‌خدا🍁بپیوندید @lotfe_khodaa

به نام خدا #بدون_تو_هرگز #قسمت_۳۲ 💫 دو اتفاق مبارک با خوشحالی پیشونیش رو بوسیدم … - اتفاقا به نظر من خیلی هم به همدیگه میاید … هر کاری بتونم می کنم … گل از گلش شکفت … لبخند محجوبانه ای زد و دوباره سرخ شد … توی اولین فرصت که مادر علی خونه مون بود … موضوع رو غیر مستقیم وسط کشیدم و شروع کردم از کمالات خواهر کوچولوم تعریف کردن … البته انصافا بین ما چند تا خواهر … از همه آرام تر، لطیف تر و با محبت تر بود … حرکاتش مثل حرکت پر توی نسیم بود … خیلی صبور و با ملاحظه بود … حقیقتا تک بود … خواستگار پر و پا قرص هم خیلی داشت… اسماعیل، نغمه رو دیده بود … مادرشون تلفنی موضوع رو باهاش مطرح کرد و نظرش رو پرسید … تنها حرف اسماعیل، جبهه بود … از زمین گیر شدنش می ترسید … این بار، پدرم اصلا سخت نگرفت … اسماعیل که برگشت … تاریخ عقد رو مشخص کردن … و کمی بعد از اون، سه قلوهای من به دنیا اومدن … سه قلو پسر … احمد، سجاد، مرتضی … و این بار هم علی نبود … #به‌وقت‌رمان به‌کانال🍁لطفِ‌خدا🍁بپیوندید @lotfe_khodaa

لطفا تو گروهاتون بفرستین تا یه دور ختم شه درپناه قرآن باشید و اجرتون با خود خدا ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa

#داستانک 🌺 مرد بیسوادے قرآن میخواند ولے معنے قرآن را نمیفهمید. روزے پسرش از او پرسید: چه فایده اے دارد قرآن میخوانے، بدون اینڪه معنے آن را بفهمی؟ پدر گفت: پسرم! سبدی بگیر و از آب دریا پرڪن و برایم بیاور. پسر گفت: غیر ممڪن است ڪه آب در سبد باقے بماند. 💭 پدر گفت: امتحان ڪن پسرم. پسر سبدے ڪه در آن زغال میگذاشتند گرفت و به طرف دریا رفت. سبد را زیر آب زد و به سرعت به طرف پدرش دوید ولے همه آبها از سبد ریخت و هیچ آبے در سبد باقے نماند. پسر به پدرش گفت؛ ڪه هیچ فایده اے ندارد. پدرش گفت: دوباره امتحان ڪن پسرم. پسر دوباره امتحان ڪرد ولے موفق نشد ڪه آب را براے پدر بیاورد. براے بار سوم و چهارم هم امتحان ڪرد تا اینڪه خسته شد و به پدرش گفت؛ ڪه غیر ممڪن است...! 💭 پدر با لبخند به پسرش گفت: سبد قبلا چطور بود؟ پسرک متوجه شد سبد ڪه از باقیمانده هاے زغال، ڪثیف و سیاه بود، الان ڪاملاً پاک و تمیز شده است. پدر گفت: این حداقل ڪارے است ڪه قرآن براے قلبت انجام میدهد. ٭٭دنیا و ڪارهاے آن، قلبت را از سیاهے ها و ڪثافتها پرمیڪند؛ خواندن قرآن همچون دریا سینه ات را پاک میڪند، حتی اگر معنے آنرا ندانی...!!٭٭ #کلام_خدا ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa