🍁لطفِ خدا🍁
یه هدیه ی خاص براتون داریم😍 ابتدا نیت کنید و از بین عدد ۱ تا ۱۰ یک عدد انتخاب کنید و روی پاکت اون شم
عیدیتونو از #امام_زمان گرفتین؟ 😍
احساستونو برامون بگین
هدایت شده از 🍁لطفِ خدا🍁
#ختم_صلوات
میخوای تو هم تو جشن بزرگ #میلاد_پیامبر_اکرم(ص)، پیامبر مهربانی ها سهیم باشی؟
کادوی تولد چی داری برای پیامبرت؟؟
یه پیشنهاد دارم:
چقدر خوب میشه اگه ما هم به عنوان امت حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و شیعیان مکتب امام جعفر صادق (علیهالسلام)
به این دو بزرگوار هدیه بدیم...
🌺 چند شاخه گلِ صلوات 🌺
به نیابت از شهدامون و به نیت تعجیل در فرج صاحب الزمان، ان شاءالله
اگه موافقی بزن رو لینک پایین و خودت تعداد هدیه ات رو انتخاب کن، فقط کافیه رو علامت ثبت بزنی و تعداد دلخواهت رو ثبت کنی
https://EitaaBot.ir/counter/765
خسیس نباشی هاااا😉
حتی یک شاخه گل هم بهتره از هیچی است😊
تازه میتونی زرنگ باشی و با ارسال این پیام برای دوستات، تو ثواب صلوات اونا هم شریک شی😉
ان شاءالله که هدیه ات، بی جواب نمی مونه😊
#اللّهُمَّصَلِّعَليمُحَمَّدوَآلِمُحَمَّدوَعَجِّلفَرَجَهُـم
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
لیست دوره های آموزشی موسسه تنهامسیرآرامش:
1- دوره همسرداری مومنانه مخصوص همه بانوان کشور با بیش از 28 هزار دانشجو
ادمین ثبت نام:
@admin_hamsardari
💕🌹🟢💕🌹
2- دوره همسرداری آقایان
ادمین ثبت نام:
@admin165
🌷❤️🌹✅❤️🌷
3- دوره تخصصی تربیت فرزند زیر 7 سال
ادمین ثبت نام:
@admin_tarbiatfarzand
🌹🔶❇️🌹❇️🔶
4- دوره تخصصی تربیت فرزند 7 تا 14 سال
ادمین ثبت نام:
@Admin_raising_child_2
لینک رایگان تجربه های کلاس همسرداری: 👇🏼👇🏼
https://eitaa.com/joinchat/892535157Cc6bb3bfaec
🍁لطفِ خدا🍁
لیست دوره های آموزشی موسسه تنهامسیرآرامش: 1- دوره همسرداری مومنانه مخصوص همه بانوان کشور با بیش از
👆👆👆
این یک تبلیغ نیست..
یک #پیشنهاد_ارزنده و درواقع عیدی ماست برای اعضای محترم کانال
💥به مناسبت ایام میلاد مبارک پیامبر اکرم صلوات الله علیه و امام صادق علیه السلام این 4 کلاس رو تا امشب با 25 درصد تخفیف میتونید ثبت نام کنید😊
این فرصت رو از دست ندین
اگه تردید دارین، یه سری به کانال رایگان تجربه های کلاس همسرداری بزنین
مطمئنم خودتون تصمیم میگیرین ثبت کنین
اگه عضو شدین و آرامش به زندگیتون اومد، ما رو هم از دعای خیرتون بی نصیب نگذارید.
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
🌷 پیامبر اڪرم(صلی الله علیه و آله) :
🖋 پنج چیز دل راصفا میدهد و سختی قلب را بر طرف می کند :
1️⃣ همنشینی علما
2️⃣ دست به سر یتیم کشیدن
3️⃣ نیمه شب استغفار کردن
4️⃣ کم خوابیدن شب
5️⃣ روزه
📗 نصایح ، صفحه218
🌺 #میلاد_پیامبر_اکرم(ص)
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این عالیه😂
میگه: بابا مردم ما انقدر خوبن که حتی تو باغ وحشم دنبال ثوابن 😁
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حالا حالتووووووووون چطوره😉😉😉😉
من که حالم عالی عالیه 🤗🤗
خدایاشکرت بابت دریافت این آگاهی 😊
الحمدالله علی کل حال😊
الحمدالله علی کل نعمه 😊
#شکرگزارباشیم
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
🍃
نصيبِ رزقِ خودم را وسيع میخواهم
مدينه، هفدهِ ماه ربيع میخواهم
برای اين دو سه روزه فقط نمیخواهم
برای روزِ قيامت شفيع میخواهم
درست در شبِ ميلادِ آفتابِ ششم
دلم گرفته خدايا بقيع میخواهم
کريم تا که تويی و فقير تا که منم
هر آنچه خواستهام را سريع میخواهم
به پای پرچمِ اسلام تا دمِ آخر
دلی سميع و بصير و مطیع میخواهم
#یا_رسول_الله
عید است و خداوند فرستاده برات
نوری چو نماز و روزه و حج و زکات
ذکری که شبیه قبله وحدت ساز است
بر خـاتـم انبیـاء مـحـمــد #صـلـوات
#اللّهُمَّصَلِّعَليمُحَمَّدوَآلِمُحَمَّدوَعَجِّلفَرَجَهُـم
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
هدایت شده از کانال رسمی شهید محمد رضا الوانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌راهکاری آسان برای کفاره گناهان کبیره
📹حجتالاسلام والمسلمین حسینی قمی
✍به نیت از #میلادنبیمکرماسلام و #میلادرییسمکتبتشیع، یاعلی...⚘
http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
🌸•|🕊|•🌸
استادقرائتی :
چراازدواجنمیکنی؟
میگویدخرجیازکجابیاورم؛
اینیعنیخدایا اگرمنیکیباشمتو
قدرتداریخرجیمنرابدهی،امااگر
دوتاشومازکجاداریخرجیمنرابدهی؟
آدمیکهازدواجنمیکندمشکلایمانیدارد.
#ازدواج
#توکل_برخدا
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥⃢ ☘
مامانا وقتِ ازدواج بچه ها که میرسه زود اقدام کنید☺️که اینطوری خلاقیت هاشون شکوفا نشه😂😂😂
ایام عید و شادی 😍🥳✌️
تو این روزها، سعی کنید خنده را به دیگران هدیه کنید، حتی اگر تکراری باشه*😅😆💕
#زنگ_خنده
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جشن ازدواج ۶۵۰ زوج در بندرعباس
در شب #میلاد_پیامبر_اکرم(ص)
۶۵۰ زوج جوان شیعه و اهلسنت هرمزگان با جهیزیه اهدایی رهبر انقلاب به خانۀ بخت رفتند.
@Afsaraan_ir
🍁لطفِ خدا🍁
#ختم_صلوات میخوای تو هم تو جشن بزرگ #میلاد_پیامبر_اکرم(ص)، پیامبر مهربانی ها سهیم باشی؟ کادوی تو
همراهان گرامی
لطفا از الان تا آخر شب،
هرکی تونست
فقط یک #صلوات ثبت کنه
برای برآورده شدن حاجات همه اعضای کانال
اجرتون با رسول الله
حاجاتتون برآورده به خیر ان شاءالله
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
🔴 سیل جمعیت مردم پایتخت در جشن بزرگ میلاد حضرت محمد(ص)/ میدان هفت تیر تا میدان ولیعصر(عج) میزبان عاشقان پیامبر مهربانی
🔹جشن بزرگ میلاد حضرت محمد(ص) از ساعتی پیش با برپا شدن موکبهای پذیرایی سپاه تهران بزرگ در پایتخت میزبان عاشقان پیامبراکرم(ص) در حال برگزاری است.
🔹بهمناسبت این میلاد فرخنده، بیش از ۳۰۰ ایستگاه پذیرایی و فرهنگی با دهها برنامه شاد و مفرح حدفاصل میدان شهدای هفت تیر تا میدان حضرت ولیعصر(عج) میزبان محبان پیامبر مهربانی است.
🔹 این جشن بزرگ، در میدان حضرت ولیعصر(ع) با حضور جمعی از مداحان اهل بیت(ع) و اجرای سرود، شعرخوانی، گروه دفزنی و ...نیز آغاز شده است.
#ما_متحدیم
#پیامبر_مهربانی
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
اولین سلام صبحگاهی،
تقدیم به ساحت قدسے قطب عالم امکان
حضرت صاحب الزمان(عج) ...
❤السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ
یا اباصالحَ المهدی
یا خلیفةَالرَّحمن
و یا شریکَ القران
ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ
سیِّدی و مَولای
ْ الاَمان الاَمان
أللَّهُمَ عَجلْ لِوَلِیکْ ألْفَرَج بحق زینب کبری(س)
به قصد زيارت ارباب بی کفن :
❤السلام عليك يا اباعبدالله
و علي الارواح التي حلت بفنائك
عليك مني سلام الله أبدا
ما بقيت و بقي الليل و النهار
و لا جعله الله آخر العهد مني لزيارتكم
السَّلامُ عَلي الحُسٓين و
عٓلي عٓلي اِبن الحُسَين و
عَلي اولاد الحُسَين وَ
علَي اصحابِ الحُسَين.
أللهم ارزقنا زیارت الحسین (ع)
اللهم ارزقنا شفاعة الحسین (ع)
❤السلامُ عَلَیک یا امام الرئوف یا ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ المُرتضی
✨ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ✨
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
💠 #حدیث روز 💠
💎 زیارتی که ختم به شفاعت میشود
🔻امام رضا علیهالسلام:
ما زارَني أحَدٌ مِن أوليِائي عارِفا بِحَقّي إلاّ شُفِّعتُ فيهِ يَومَ القِيامَةِ
✳️ هيچ يک از دوستانم مرا با شناخت حقّم زيارت نمیكند مگر اين كه در روز قيامت شفاعتم از او پذيرفته میشود.
📚 وسائل الشيعه: ج ۱۳، ص ۵۵۲
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
نیمه شبها تا سحر ذکر رضا باید گرفت
اینچنین حاجات خود را از خدا بایدگرفت
در جوار مرقدش هرگز به کم قانع مشو
چونکه از مشهد برات کربلا باید گرفت
#السلطان_اباالحسن✋
#چهارشنبه_های_امام_رضایی💚
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
تعداد 6540 شاخه گل #صلوات
هدیه ی تولد پیامبر اعظم (ص) از طرف شما عزیزان
قبول باشه از همگی
حاجاتتون برآورده بخیر ان شاءالله
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
امام باقر عليه السلام :
نيكى و صدقه دادن پنهانى ، فقر را از بين مى برد ، عمر را زياد و هفتاد مرگِ بد و ناگوار را دفع مى كند.
#صدقه_پنهانی
#حدیث
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
چهارشنبههای با حجاب در آمریکا 🧕🏻🇺🇸
اینجا ایران نیست!
بلکه دانشگاهی در آمریکاست با شعار: «چهارشنبههای با حجاب»
دانشجویان مسیحی دانشگاهی در آمریکا، برای مقابله با اسلامهراسی، تصمیم گرفتهاند که چهارشنبهها با حجاب در دانشگاه حاضر شوند.
توی آمریکا هم که باشی به فطرتت برمیگردی :))
✍🏻 ایران دخت 🇮🇷
#حجاب #غرب
🧕🏻|@Zaneasil
📍طعنه تند کاریکاتوریست عرب به آل سعود
🔹کاریکاتوریست عرب ضمن طعنه به رفتار کودکانه تیم الاتحاد عربستان؛ در این اثر نوشته است:
"مرده و زنده او (سردار سلیمانی) برای آل سعود ترسناک است"
#حاج_قاسم
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
🍂هر جا کم آوردی
حوصله نداشتی
پول نداشتی
کار نداشتی
باطریت تموم شد
تسبیح رو بردار صد بار بگو:
استغفرالله ربی و اتوب الیه🍀
آروم میشی ...♥️
#آیتاللهبهجت (ره)
˹@vsal_313 | وصآل˼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واکنش حجت الاسلام #سرلک به حواشی بوجود آمده
"در پاسخ به بعضی واکنش ها و سوء برداشت ها به استوری ام درباره بازی الاتحاد و سپاهان در اصفهان که باعث حواشی شد
خلاصه برای حاجی شاهرگم را می دهم و برای تبیین نگاه تربیتی جانم را
بیخود بعضی ها تلاش میکنند از این سرباز کوچک انقلاب ، ضدانقلاب بسازند
نگران قضاوت های عجولانه باشیم"
پ.ن
حاج آقا چه لزومی داره که شما در اینستا باشی که بخواهی تقیه کنی و در نهایت همونی که دشمن میخواد را بر زبان بیاری
یکی از #مضرات_اینستا همینه باید در بست تحت اختیار اونا باشی حتی کلمه ها را هم اونا مشخص میکنند که چی بنویسی !!
تو زمین دشمن بازی نکنیم
#حواسمون_باشه
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
.
آیتالله حاجآقا مرتضی تهرانی:
مرحوم پدرم، به من گفت: من به امامزاده ابوالحسن میرفتم و از شب تا به صبح ذکر میگفتم و مناجات میکردم و گریه میکردم. مادرم هم خبر نداشت. من چهل روز ترک حیوانی کردم. نان و سیبزمینی میخوردم. نان و سرکهشیره میخوردم. نگذاشتم مادرم متوجه شود.
ما در منزل خدمتکاری که به ما کمک کند نداشتیم و من خودم از مادرم پذیرایی میکردم.
در آن چهل روز، شبها هم تا به صبح ریاضت و دعا و تضرع و التماس و مناجات داشتم و از خدا فهم میخواستم.
چهل روز من تمام شد. متوجه شدم که رنگ مادرم پریده است. به بازار رفتم و یک مقداری گوشت خریدم. گوشت را شُستم و سیخ کردم و روی ذغال، کباب کردم و آن کباب چنجه را جلوی مادرم گذاشتم. به مادر گفتم که من متوجه ضعف شما شدم. این کباب را بخورید تا ضعف شما برطرف شود.
مادر نگاه کرد و گفت خودت هم بخور. حالا روز چهلم است و من تا غروب باید صبر کنم تا از ترک حیوانی، با آن همه کارهایی که در طی چهل شب تا صبح کردهام نتیجه بگیرم.
باطنم یک تکانی خورد که خدایا چه کنم؟ تمام زحماتم از بین میرود. ابتدا سعی کردم مادر را قانع کنم که من بعداً میخورم. پیش خودم گفتم که مثلاً من هم شب کباب درست میکنم و برای شام یا افطار میخورم. ماه رمضان هم نبود که روزهٔ واجب باشد.
مادر قبول نکرد و لقمهای از گوشت برداشت و گفت: تا تو این را نخوری من هم نمیخورم.
یک لحظه خدا نهیبی به دل من زد که عبدالعلی، تو نورانیت و عبودیت و سعادت را از غیرخدا میخواهی یا از خدا؟ از اربعینیات میخواهی یا از خدای اربعینیات؟ اگر خدا نخواهد، صدتا اربعین هم که بگیری به تو نورانیت نمیدهند. اگر از خدا اطاعت کنی، او بدون اربعینیات به تو نورانیت میدهد..
ایشان گفت: همین که گوشت را در دهان گذاشتم، چشم دلم باز شد. همه چیز را میبینم؛ همه چیز را میگویم؛ نه فقط حرفهای مردم را، بلکه روایات و آیات و فرمایشات معصومین صلواتاللهعلیهماجمعین را بیان میکنم.
این قدرت، نتیجه همان است که خدا با شکستن اربعین و خوردن گوشت در روز آخر به او داده است. چرا؟
چون اطاعت از مادر کرده است.
«اَلْجَنَّهُ تَحْتَ اَقْدامِ الْاُمَّهات».
.
📚 برگرفته از کتاب سفر چهارم، صفحات ۱۹۹ تا ۲۰۳.
#بالوالدین_احسانا
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
🌷🕊🕊🌷🇮🇷🌷🕊🕊🌷
💚رمان عاشقانه، جذاب، آموزنده و شهدایی
🤍#از_روزی_که_رفتی
❤️ قسمت ۹۹ و ۱۰۰
نام ارمیا
در خاطرش آنقدر کمرنگ بود که یادی هم از آن نمیکرد. از مردی که چشم به راهش مانده بود.
آیه نگاهش را به همان قاب عکس دوخت که مردش برای شهادت گرفته بود! همان عکس با لباس نظامی را در زمینه حرم حضرت زینب گذاشته بودند. مردش چه با غرور ایستاده بود. سر بالا
گرفته و سینهی ستبرش را به نمایش گذاشته بود.
نگاهش روی قاب عکس دیگر دوخته شد...
تصویر رهبری...
همان لحظه صدای #آقا آمد.
نگاه از قاب عکس گرفت و به قاب تلویزیون دوخت. آقا بود! خود آقا بود! روی زانو جلوی تلویزیون نشست.
دیدار آقا با #خانوادههای شهدای مدافع حرم بود. زنی سخن میگفت و آقا به حرفهایش گوش میداد.
آیه هم سخن گفت:
_آقا! اومدی؟ خیلی وقته منتظرم بیای! خیلی وقته چشم به راهم که بیای تا بگم تنها موندم آقا! دخترکم بیپدر شد... الان فقط خدا رو داریم! هیچکسو ندارم! آقا! شما یتیم نوازی میکنی؟ برای دخترکم پدری میکنی؟ آقا دلت آروم باشه ها... ارتش پشتته! ارتش گوش به فرمانته!
دیدی تا اذن دادی با سر رفت؟
دیدی ارتش سوال نمیکنه؟
دیدی چه عاشقانه تحت فرمان شمان؟
آقا! دلت قرص باشه!
آیه سخن میگفت...
از دل پر دردش! از کودک یتیمش! از یتیم داریاش! از نفسهایی که سخت شده بود این روزها!
رها که به خانهاش رفته بود برای آوردن لباسهای مهدی، وارد خانه شد و آیه را که در آن حال دید، با گوشیاش فیلم گرفت و همراه او اشک ریخت.
آیه که به هقهق افتاد و سرش را روی زمین گذاشت، دوربین را قطع کرد و آیه را در آغوش گرفت... خواهرانه آرامش کرد.
پنجشنبه که رسید،
آیه بار سفر بست! زمان زیادی بود که مردش را ندیده بود، باید دخترکش را به دیدار پدر میبرد.
با اصرارهای فراوان رها،
همراه صدرا و مهدی، با آیه همسفر شدند. مقابل قبر سیدمهدی ایستاده بود.
بیخبر از مردی که قصد نزدیک شدن
به قبر را داشته و با دیدن او پشیمان شد و پیش نیامد. از دور به نظاره نشست.
آیه زینبش را روی قبر پدر گذاشت:
_سلام بابا مهدی! سلام آقای پدر! پدر شدنت مبارک! اینم دختر شما! اینم زینب بابا! ببین چه نازه! وقتی دنیا اومد خیلی کوچولو بود! از داغی که روی دلم گذاشتی این بچه سهم بیشتری داشت! خیلی آسیب دید و رشدش کم بود.، اما خدا رو شکر سالمه!
دستی روی صورت دخترکش کشید:
_امشب تو کجایی که ندارم بابا
من بیتو کجا خواب ببینم بابا؟
برخیز ببین دخترکت میآید
نازک بدنت آمده اینجا بابا
دستی به سرم بکش تو ای نور نگاه
این عقده به دل مانده به جا ای بابا
هر روز نگاهم به در این خانهست
برگرد به این خانهی احزان شدهات بابا
در خاطر تو هست که من مشق الفبا کردم؟
اولین نام تو را مشق نوشتم بابا
دیدی که نوشتم آب را بابا داد؟
لبهات بسی خشک شده ای بابا
من هیچ ندانم که یتیمی سخت است
تکلیف شده این به شبم ای بابا
این خانهی تو کوچک و کم جاست چرا؟
من به مهمانی آغوش نیایم بابا؟
من از این بازی دنیا نگرانم اما
رسم بازی من و توست بیایی بابا
رها هقهقش بلند شد.
صدرا که مهدی را در آغوش داشت، دست دور شانهی رهایش انداخت و او را به خود تکیه داد. اشک چشمان خودش هم جاری بود.
ارمیا هم چشمانش پر از اشک بود
"خدایا... صبر بده به این زن داغدیده!"
شانههای ارمیا خم شده بود.
غم تمام جانش را گرفته بود. فکرش را نمیکرد امروز آیه را ببیند. از آن شب تا کنون بانوی سیدمهدی را ندیده بود. دل دل میکرد. با این حرفهایی که آیه زده بود، نمیدانست وقت پیش رفتن است یا نه؟
دل به دریا زد و جلو رفت!
َآیه کفشهای مردانهای را مقابلش دید. مرد نشست و دست روی قبر گذاشت...فاتحه خواند. بعد زینب را در آغوش گرفت و با پشت دست، صورتش را نوازش کرد. عطر گردنش را به تن کشید.
هنوز زینب را نوازش میکرد که به سخن درآمد:
_سالها پیش، خیلی جوون بودم، تازه وارد دانشگاه افسری شده بودم. دل به یه دختر بستم... دختری که خیلی مهربون و خجالتی بود. کارامو رو به راه کردم و رفتم خواستگاریش! اون روز رو، هیچوقت یادم نمیره... اونا مثل حاج علی نبودن، اول سراغ پدر و مادرم رو گرفتن؛ منم با هزار جور خجالت توضیح دادم که پدر مادرم رو نمیشناسم و پرورشگاهیام! این رو که گفتم از خونه بیرونم کردن، گفتن ما به آدم بیریشه دختر نمیدیم!
اونشب با خودم عهد کردم هیچوقت عاشق نشم و ازدواج نکنم. زندگیم شد کارم... با کسی هم دمخور نمیشدم، دوستام فقط یوسف و مسیح بودن که از پرورشگاه با هم بودیم. تا اینکه سر راه زندگی سیدمهدی قرار
گرفتم. راهی که اون به پایان خوشش رسیده بود و من هنوز شروعش هم نکرده بودم! من خودمو در حد شما نمیدونم! شما کجا و من جامونده
کجا؟
خواستن شما لقمهی بزرگتر از دهن برداشتنه،....
💚ادامه دارد.....
🤍 نویسنده؛ سَنیه منصوری
#به_وقت_رمان
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
🌷🕊🕊🌷🇮🇷🌷🕊🕊🌷
💚رمان عاشقانه، جذاب، آموزنده و شهدایی
🤍#از_روزی_که_رفتی
❤️ قسمت ۱۰۱ و ۱۰۲
من خودمو در حد شما نمیدونم، شما کجا و من جامونده
کجا؟ خواستن شما لقمهی بزرگتر از دهن برداشتنه، حق دارید حتی به
درخواست من فکر نکنید.
روزی که شما رو دیدم، عشقتون رو دیدم، علاقه و صبرتون رو دیدم، آرزو کردم کاش منم کسی رو داشتم که اینجوری عاشقم باشه! برام عجیب بود که از #شما گذشته و رفته برای #اعتقاداتش کشته شده! عجیب بود که #بچهی تو راهشو ندیده رفته! عجیب بود با اینهمه #عشقی که دارید، اینقدر #صبوری کنید! شما همهی آرزوهای منو
داشتید. شما همهی خواستهی من بودید... شما دنیای جدیدی برام ساختید. شما و سید، من و راهمو عوض کردید.
رفتم دنبال #راه_سید!
#خودش کمکم کرد... راه رو #نشونم داد... راه رو برام #باز کرد... روزی که این کوچولو به دنیا اومد، من اونجا بودم! همهی آرزوم این بود که پدر این دختر باشم! آرزوم بود بغلش کنم و عطر تنشو به جون بکشم! حس خوبیه که یه موجود کوچولو مال تو باشه... که تو آغوشت قد بکشه!
حالا که بغلش کردم، حالا که حسش کردم میفهمم چیزی که من خیال میکردم خیلی خیلی کوچکتر از حسیه که الان دارم! تا ابد حسرت پدر شدن با منه... حسرت پدری کردن برای این دختر با من میمونه... من از شما به خاطر #زیبایی یا #پولتون خواستگاری نکردم! حقیقتش اینه که هنوز چهرهی شما رو دقیق ندیدم! شما همیشه برای من با این چادر مشکی هستید. اولا که شما اجازه نمیدادید کسی نگاهش بهتون بیفته، الان
خودم نمیخوام و به خودم این اجازه رو نمیدم که پا به حریم سیدمهدی بذارم.
از شما خواستگاری کردم به خاطر #ایمانتون، #اعتقاداتتون، به خاطر #نجابتتون! روزی که این کوچولو به دنیا اومد، مادرشوهرتون اومد سراغم. اگه ایشون نمیاومدن من هرگز جرات این کار رو نداشتم... شما کجا و من کجا... من لایق پدر
شدن نیستم، لایق همسر شدن شما نیستم! خودم اینو میدونم! اما اجازهشو سیدمهدی بهم داد! جراتشو سیدمهدی بهم داد. اگه قبولم کنید تا آخر عمر باید سجدهی شکر کنم به خاطر داشتنتون! اگه قبولم نکنید، بازم منتظر میمونم. هفتهی دیگه دوباره میرم سوریه! هربار که برگردم، میام به امید شنیدن جواب مثبت شما.
ارمیا دوباره زینب را بوسید و به سمت آیه گرفت دخترک کوچک دلنشین
را...
وقتی خواست برخیزد و برود آیه گفت:
_زینب... زینب سادات، اسمش زینب ساداته!
ارمیا لبخند زد، سر تکان داد و رفت...
آیه ندید؛ نه آن لبخند را، نه سر تکان دادن را... تمام مدت نگاهش به عکس حک شده روی سنگ قبر مردش
بود... رها کنارش نشست.
صدرا به دنبال ارمیا رفت. مهدی در آغوش پدر خواب بود.
رها: _چرا بهش یه فرصت نمیدی؟
آیه: _هنوز دلم با مهدیه، چطور میتونم به کسی فرصت بدم؟
رها: _بهش فکر میکنی؟
آیه: _شاید یه روزی؛ شاید...
صدرا به دنبال ارمیا میدوید:
_ارمیا... ارمیا صبرکن!
ارمیا ایستاد و به عقب نگاه کرد:
_تو اینجا چیکار میکنی؟
صدرا: _من و رها پشت سر آیه خانم ایستاده بودیم، واقعا ما رو ندیدی؟
ارمیا: _نه... واقعا ندیدمتون! چطوری؟ خوشحالم که دیدمت!
صدرا: _باهات کار دارم!
ارمیا: _اگه از دستم بر بیاد حتما!
صدرا: _چطور از جنس آیه شدی؟ چطور از جنس سیدمهدی شدی؟
ارمیا: _کار سختی نیست، دلتو #صاف کن و یاعلی بگو و برو دنبال دلت؛ خدا خودش راهو نشونت میده!
صدرا: _میخوام از جنس رها بشم، اما آیهای ندارم که منو رها کنه!
ارمیا: _سید مهدی رو که داری، برو دنبال سید مهدی... اون خوب بلده!
صدرا: _چطور برم دنبال سید مهدی؟
ارمیا: _ازش بخواه، تو بخواه اون میاد!
ارمیا که رفت، صدرا به راهی که رفته بود خیره ماند.
"از سید بخواهم؟ چگونه؟"
****************
زینب از روی تاب به زمین افتاد...
گریهاش گرفت... از تاب دور شد و زد زیر گریه!
آیه رفته بود برایش بستنی بخرد.
بستنی نمیخواست! دلش تاب میخواست و پسرکی که جایش را گرفته بود و او را زمین زده بود.
پسرکی که با پدرش بود...
گریهاش شدیدتر شد! او هم از این پدرها
میخواست که هوایش را داشته باشد. تابش دهد و کسی به او زور نگوید!
مردی مقابلش روی زمین زانو زد. دست پیش برد و اشکهایش را پاک کرد.
-چی شده عزیزم؟
زینب سادات: _اون پسره منو از تاب انداخت پایین و خودش نشست! من کوچولوئم، بابا ندارم!
زینب سادات هقهق میکرد و حرفهایش بریده بریده بود. دلش شکسته بود.
دخترک پدر میخواست...
تاب میخواست! شاید دلش مردی به نام پدر میخواست که او را تاب بدهد... که کسی او را از تاب به زمین نیندازد! ارمیا دلش لرزید...دخترک را در آغوش کشید و بوسید.
زینب گریهاش بند آمد:
_تاب بازی؟
ارمیا به سمت تاب رفت و به پسرک گفت:
_چرا از روی تاب انداختیش؟
💚ادامه دارد.....
🤍 نویسنده؛ سَنیه منصوری
#به_وقت_رمان
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa